دانلود کتاب زیبا و ملعون
یکی دیگر از آثار نویسنده معروف کتاب گتسبی بزرگ با نام زیبا و ملعون این بار داستان تجربه اندوختن جوان های رمانتیک و خام آمریکایی را در بستر جامعه این کشور پهناور بیان می کند.
زیبا و ملعون همانند دیگر آثار «فیتز جرالد» در واقع سوگ نامه ای است برای پایان دوران رمانتیک و شروع دورانی که فقط واقعیت های سرکوب گر دارد. در واقع نویسنده در این کتاب از جوانان به نوعی توهم زدایی می کند. فضای کلی کتاب؛ فضای بیهودگی، اتلاف و اجتناب از تلاش است. کتاب سرشار از این شبه واقعگراییهاست که ناشی از بستن چشم نویسنده بر خوبیهای طبیعت انسان است. زیبا و ملعون میتواند برای خواننده، کتابی بسیار دردناک باشد چون در بخشهایی از کتاب، تبدیل به شرح حال رسوا کننده ای میشود. پیش از این کتاب این سوی بهشت از همین نویسنده و مترجم منتشر شده بود و این بار یکی دیگر از رمانهای شاخص این نویسنده به علاقهمندان آثار او عرضه میشود.
بخشی از رمان
«سال۱۹۱۳ وقتی «آنتونی پچ» بیست و پنج ساله بود، از زمانی که بازی سرنوشت یا روحالقدس بیست و پنج سالگی، دست کم به لحاظ نظری، بر سرش خراب شده بود دو سال میگذشت. این بازی سرنوشت کار را تمام کرد، تلنگر آخر، نوعی نهیب فکری، اما در آغاز این داستان، تازه به خود آمده و از مرحله آگاهی جلوتر نرفته است. اولین بار او را در دورهای میبیند که مدام از خود میپرسد عزت و عقل درست و حسابی دارد یا نه!
نازکایی شرمآور و زشت که چون لایه نفت روی آب زلال برکه بر سطح جهان میدرخشد، البته این شرایط با مواقعی که خودش را مردی جوان و استثنایی، با فرهنگ و فرهیخته، سازگار با محیط و یک سروگردن بالاتر از همه آشنایانش میبیند، کاملاً فرق دارند. با مشاهده خوشحالی او، احساسی محشر و فوقالعاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد، نفسش را بند آورد و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پرطنین و زنگدار راه گلویش را بست. اتاق ناگهان غرق سکوت شد.
صدای ویولنها و ساکسوفونهای بیخیال، زنگ جیغمانند نقنق بچهای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشهای میز بغلی، همه و همه، آهسته فروکش کرد، خفیف و خفیفتر شد و مثل سایههایی مبهم و نامشخص بر کف براق رستوران افتاد ــ و به نظر آنتونی آمد که خودشان دو نفر، کاملاً تنها و بینهایت دور، و ساکت و خاموشند. بدون شک، طراوت و تازگی گونههای او تصویری به لطافت ململ بود از سرزمینی پر از سایههای ظریف و ناشناخته؛ دستش که روی رومیزی پوشیده از لکه میدرخشید نیز صدفی بود از دریایی بکر در دوردستهای وحشی».
مروری بر کتاب
گرچه این داستان بهترین اثر فیتزجرالد نیست و میتوانست بیش از این ویرایش شود اما از جنبهای دیگر رمانی در مورد چگونه ننوشتن یک رمان است. اما با استانداردهای شخصی دیگر میتواند رمان خوب و قابل قبول باشد. کیفیت نثر و شخصیت پردازی فیتز جرالد هر خوانندهای را برای مطالعه و لذت بردن از این کتاب متقاعد میکند. گلوریا قهرمان زن داستان تجسم زیبایی فیزیکی است. او کاملا خودخواه است و تنها دغدغهاش، لذت بردن است. در تمام طول کتاب، نمیتواند بر خواستهاش غلبه کند. او به طور ضمنی به زیبایی خود و قدرت آن باور دارد؛ او میتواند تخریب شوهرش را تحمل کند، اما هنگامی که متوجه میشود زیباییش رو به افول است واقعا رنج میکشد.
آگاهی در مورد ازدواج پرسروصدای فیتز جرالد و مشکلات مالی و اعتیاد به الکل او، باعث میشود خواندن این قسمت ها بیشاز حد واقعی شود مانند سرک کشیدن به دفتر خاطرات یک نفر. این کتاب از جنبهای دیگر رمانی در مورد چگونه ننوشتن یک رمان است. کیفیت نثر و شخصیتپردازی فیتز جرالد هر خوانندهای را برای مطالعه و لذت بردن از این کتاب متقاعد میکند.پ در بخشی از «زیبا و ملعون» میخوانیم: «با مشاهده خوشحالی او، احساسی محشر و فوقالعاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد، نفسش را بند آورد و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پرطنین و زنگدار راه گلویش را بست.
اتاق ناگهان غرق سکوت شد. صدای ویولنها و ساکسیفونهای بیخیال، زنگ جیغ مانند نقنق بچهای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشه ایِ میز بغلی، همه و همه، آهسته فروکش کرد، خفیف و خفیفتر شد و مثل سایههایی مبهم و نامشخص بر کف براق رستوران افتاد ــ و به نظر آنتونی آمد که خودشان دو نفر، کاملاً تنها و بینهایت دور، و ساکت و خاموشاند. بدون شک، طراوت و تازگی گونههای او تصویری به لطافت ململ بود از سرزمینی پر از سایههای ظریف و ناشناخته؛ دستش که روی رومیزی پوشیده از لکه میدرخشید نیز صدفی بود از دریایی بکر در دوردستهای وحشی».
تعداد بازدید: 1,094 بار
عنوان کتاب: زیبا و ملعون
نویسنده: اسکات فیتز جرالد
مترجم: سهیل سمی
تعداد صفحات کتاب: 497 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 10.3 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهر کتاب