دانلود کتاب صدای صحرا
نادر ابراهیمی در سال 1350 با فیلمنامه ی انیمیشنِ «آن که خیال بافت و آن که عمل کرد» کارش در سینما را آغاز کرد. او کتاب صدای صحرا را در سال 1348 با هزینه شخصی به چاپ رسانده بود. همان سالی که مستند «صعود به علم کوه» را به عنوان اولین تجربه کارگردانی در کارنامه اش ثبت کرد.
«صدای صحرا» که در سال 1352 در جشنواره فیلم تهران به نمایش در می آید و با واکنش مثبت منتقدان مواجه می شود ولی تا سال 1354 برای نمایش معطل می ماند و در نهایت تنها فیلم بلند سینمایی نادر ابراهیمی 15 خرداد 1354 روی پرده ی سینما کاپری (بهمن) می رود و با دویست و بیست هزار تومان فروش، کارکرد اقتصادی ناامید کننده ای داشت (پرفروش ترین فیلم سال 54 «همسفر» دو میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان فروش داشت). شاید همین معطلی فیلم و نمایش محدود بعد از دوسال و بی مهری سینمای ایران باعث کوچ ابراهیمی از سینما به تلویزیون می شود.
خلاصه کتاب
در فیلمنامه صدای صحرا، عثمان آدی بیک، یکی از اهالی ده با شلیک گلوله ای کشته می شود، مغان خان کدخدا و بزرگ ده، پسر او بارزیل را نزد همسرش می برد، که چون تنها فرزند خودش تریج، او را بزرگ کند. سال ها بعد بارزیل و تریج به گزل علاقه مند می شوند. مغان، گزل را برای بارزیل خواستگاری می کند. آن دو ازدواج می کنند، و صاحب فرزندی می شوند. سال ها می گذرد و تریج، گزل را فراموش نمی کند، و گه گاه سرِ راهِ او قرار می گیرد. شبی مرد غریبه ای تفنگی به بارزیل می دهد که از سلاح های مغان خان است و عثمان آدی بیک با آن کشته شده است. مغان قتل عثمان را حاشا می کند، تا اینکه روزی تریج به اوبه ی گزل (چادر) می رود، و با شلیک گلوله ای بارزیل از پا در می آید …
بخشی از متن کتاب
صدای تار تریج از راه دور به گوش می رسد، گایروگ، ایستاده در کنار گله ای غمین و دراندیشه. پایان صدای ساز تریج تکانی ناگهانی در وجود گایروگ ایجاد می کند. مرد، به سویی می دود. گله می رمد و می شکافد. مرد همچون پرنده ای بر پشت اسب می جهد. منیر، داخل چادر، به دوختن چیزی سرگرم است. پرده ی جلوی چادر پس می رود و شعاع کمرنگ نوری به درون می ریزد. زن، سربلند می کند و جهت نور را می پاید. ایمان درون چادر و در کنارِ زن می ایستد. گره بر پیشانی منیر می افتد.
منیر: نیا تو! مردِ من منزل نیست. پایت را توی چادر من نگذار … برای خودت خوب نیست … نیا تو … خوب نیست … نیا تو … تریج قدمی به جلو برمی دارد. پرده می افتد. نور نیست. زن، خود را جمع می کند و پناه می گیرد. پسرک همچون سپری ست برای او. منیر: برو … از اینجا برو تریج … خودت را خراب نکن. ممکن نیست … ممکن نیست. تریج با صدای شکست خورده ای می گوید: من با تو حرف دارم منیر! تریج، قدم دیگری به جلو برمی دارد. ترس قدیم بر نگاه زن می نشیند …
در پایان امیدواریم از خواندن کتاب صدای صحرا به قلم نادر ابراهیمی لذت ببرید.
تعداد بازدید: 599 بار
عنوان کتاب: صدای صحرا
نویسنده: نادر ابراهیمی
تعداد صفحات کتاب: 115 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 3.4 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب