دانلود کتاب شیطان لئو تولستوی
لئو تولستوی با نوشتن کتاب شیطان، تلاش کرده تا کشمکش های درونیِ فردی را که آلوده به روابط نامشروع شده را نشان بدهد.
به راستی گاهی اوقات زندگی انسان با یک اشتباه کوچک و یک سرگرمی پیش پا افتاده به کجاها که ختم نمی شود! مشخصه بارز نوشتههای این نویسنده شهیر روس، سادگی و بی پیرایگی آن است ولی ناگهان در عین این سادگی به شور و هیجانی در داستان برمی خوریم که میخکوب می شویم و یکه می خوریم. رمان حاضر، داستانی کوتاه نسبت به دیگر نوشتههای تولستوی میباشد که در آن به مسئله رابطه نامتعارف یک اصیل زاده با یک زن روستاییِ ساده می پردازد.
خود اصیل زاده هم فکر نمی کند که این رابطه سطحی و بدون احساس بتواند تمام زندگی و آینده او را به چالش بکشد. او باید بین شهوت و آهنگی که در قلبش هر دم او را به این رابطه نامتعارف سوق میدهد (و البته بی آبرویی و شرمساری) و یا زندگی شرافتمندانه، همسر زیبایش و فرزند دلبندش یکی را انتخاب کند. رمان در انتها به دو روایت تمام می شود و البته نشان می دهد که کاراکتر اصلی نتوانسته بین این دو یکی را برگزیند…
خلاصه کتاب
نویسنده به زیبایی در قالب یک داستان کوتاه، موفق شده عواقب روابط نامشروع را نشان بدهد و لذا از این جهت داستان بسیار آموزندهای است. جدای جنبه آموزنده بودن این رمان، کتاب شیطان دارای جذابیت داستانی هم هست و نویسنده به خوبی توانسته در این داستان حس کنجکاوی را در خواننده ایجاد کند.
کسی که این رمان را بخواند مشتاق می شود که هرچه سریع تر کتاب را تا انتها مطالعه کند تا به نتیجه کار شخصیت اصلی داستان پی ببرد و این موضوع هنر بالای نویسندگی لئو تولستوی را (مثل باقی آثارش) نشان می دهد.
کتاب شیطان دربارهی زندگی دو جوان به نام های یوگنی وایرتنیف و برادرش آندی است که بعد از مرگ پدرشان صاحب میراث زیادی میشوند. البته این ارث شامل بدهی هایی نیز هست. یکی از برادران ارث را پذیرفته و به مدیریت آن میپردازد و دیگری با مادرش زندگی کرده و تمام مدت به دخترانی که زمانی با آنها رفت و آمد داشته فکر میکند. وقتی از افراد روستا سوال میپرسد، آنها زنی را به او معرفی میکنند که شوهرش در شهر است.
کتابی با داستانی عجیب که یکی از شگفت انگیزترین کتاب هایی است که لئو تولستوی نوشته است، او آنقدر بیپرده فکر کرده است که داستانش را در یک صندلی پنهان کرده بود تا همسرش آن را پیدا نکند و هرگز اجازهی چاپ آن را ندهد. تولستوی در این اثر، داستان را بهصورتی ساده و خطی پیش برده و تا حدی از پند و اندرز بهره میگیرد. یکی از نکات جالب دربارهی کتاب شیطان این است که ۲۰ سال پس از انتشار این کتاب، نویسنده پایان داستان را عوض کرده و دوباره آن را منتشر میکند.
درباره شخصیت اصلی
بسیاری شخصیت اول این داستان را بسیار شبیه شخصیت نویسندهاش می دانند. از این رو در خلاصه داستان اثر آمده است: «شخصیت اول داستان با توجه به توصیفاتی که از او میشود، شخصیتی دور از شخصیت خود نویسنده ندارد؛ اشراف زادهای دوست داشتنی که در سنین جوانی و پس از فوت پدر، میکوشد که املاک پدر را با همان رسم و رسوم احیا کند.
نویسنده، شخصیت او را به نوعی عادی و موجه نشان میدهد که حتی خطاهای او نیز توجیهی قابل قبول –از آن دست توجیهاتی که ما هم برای خودمان، گاه دست و پا میکنیم- دارد. اما داستان کتاب شیطان، هنگامی جالب میشود که شخص اول داستان پس از آنکه رفتهرفته زندگی خوبی را آغاز میکند، در زمان و وضعیتی غیر قابل پیشبینی، درست آن هنگام که زندگیاش رو به پیشرفت است، دچار شرایطی ویژه و غیر قابل پیشبینی میشود.»
بخشی از متن کتاب
بعد از صبحانه همه از هم جدا شدند. یوگنی بنا به عادت همه روزی به دفتر کار خود رفت. نه کتابی برداشت که بخواند و نه به نوشتن نامه نشست، بلکه سیگار می کشید، یکی پس از دیگری و فکر می کرد. سخت تعجب کرده بود و غصه دار بود از احساس زشتی که ناگهان در دلش پیدا شده بود و او هیچ انتظارش را نداشت. زیرا گمان کرده بود که گردنش با ازدواج از قید آن آزاد شده است.
از وقتی که ازدواج کرده بود حتی یکبار این احساس را نه نسبت به این زنی که شناخته بود در دل یافته بود و نه نسبت به هیچ زن دیگری. برای او فقط همسر خودش وجود داشت و بس. بارها دلش شاد شده بود که از بند آزاد شده است و اکنون ناگهان این اتفاق ناچیز بر او آشکار ساخته بود که همچنان اسیر این بند است. آنچه عذابش میداد این نبود که باز قهر این تمایل را با زبونی حس میکند، در اینباره حتی نمی خواست فکر کند، بلکه این بود که میدید دیو هنوز در او زنده است و باید در برابر آن پایداری کند و مراقب باشد.
در اینکه شاخ این دیو را خواهد شکست، هیچ تردیدی نداشت. می بایست نامه ای مینوشت و یادداشتی تهیه میکرد و پشت میزش نشست و به کار مشغول شد. کارش که تمام شد نگرانی خود را پاک فراموش کرده بود. برخاست و بیرون رفت، به این قصد که به اصطبل سری بزند اما باز از بخت بد همین که به روی ایوانک سر پله ها آمد همان دامن و روسری سرخ از سر تصادفی نامیمون یا به عمد از سوک دیوار ظاهر شد و با دستها و سینه و سرینی در نوسان از کنار او گذشت.
اما به گذار ساده اکتفا نکرد و چون از او گذشت پا به دویدن گذاشت و از راه لوندی و بازی وار کوشید از رفیقش پیشی جوید. بار دیگر آن ظهر گرم و بوته های گزنه و پشت کلبه دانیلا و سایه درختان افرا و چهره خندان زن که چند برگ درخت لای دندانها داشت در خیالش مجسم شد. یوگنی با خود گفت:
«نه ممکن نیست کار را به این روال رها کرد» و صبر کرد تا زنها از نظرش دور شوند و آن وقت به دفتر رفت. وقت ناهار بود و او خداخدا میکرد که پیشکارش آنجا باشد. پیشکار آنجا بود و تازه از خواب بعد از ظهرش بیدار شده بود. در اتاق ایستاده بود و خود را کش و واکش میداد و خمیازه می کشید و به گاوبانی که داشت چیزی به او می گفت، نگاه می کرد…
نقد کتاب شیطان لئو تولستوی
داستان روایتگر زندگی فردی است بنام یوگنی که به تازگی پدرش فوت کرده و ارث هنگفت پدر به همراه بدهی فراوان نصیب شخصیت اصلی داستان شده است و داستان از ابتدای شکل گیری زندگی مستقلانه یوگنی آغاز میشود… اما در واقع، کتاب شیطان، داستان یک چالش درونی و اخلاقی است. درون هر کدام از ما در مواجهه با مسائل اخلاقی، ظرفیت هایی وجود دارد که در مواجهه با شرایطی خاص عیار آن مشخص میشود.
به عنوان مثال، کسی که خود را عاری از شهوت رانی میداند ولی در محیطی زندگی میکند که کاملا ایزوله هست و شرایطی برای محک خوردن این صفت وجود ندارد، حرفش ادعایی بیش نیست. یا فردی که خود را صادق میداند، در موقعیت خاصی که قرار میگیرد که صداقتش میتواند به ضررش تمام شود، آنجاست که عیار ادعایش ثابت میگردد و…
داستان تماما حول این چالش میچرخد و یک جنگ درونی در شخصیت اصلی داستان برای مقابله با این رذیلت اخلاقی اتفاق می افتد. داستان کتاب شیطان، به دلیل ماهیت اخلاقی اش به زندگی ما خیلی نزدیک است و شاید برخی از ما یا همه ما چنین چالش های اخلاقی را به طرق مختلف تجربه کرده باشیم و یا حداقل در محیط اطرافمان دیده باشیم. شخصیت پردازی شخصیت اصلی داستان به شدت عالی است.
بزرگترین ضعف داستان در ارائه ضعیف از شخصیت زن (ستپانیدا) است که به هیچ عنوان به او نزدیک نمی شویم و درکی از او نداریم و یک تصویر خام دو بعدی، از او ارائه می شود. گویا با انسان طرف نیستیم و فقط با یک موجود بازیگوش هوس ران مواجهیم. داستان به طرز عجیبی با دو پایان خاتمه می یابد و هر کدام نتیجه متفاوتی از داستان ارائه می دهد.
کتاب شیطان، رمانی کوتاه، خواندنی، درگیر کننده و نزدیک به زندگی عادی و خرده جنایت های زندگی شخصی انسان هاست.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 347 بار
عنوان کتاب: شیطان
داستان کوتاه
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: سروش حبیبی
تعداد صفحات کتاب: 74 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 5.39 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب