کلاته گل

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
کلاته گل (nbookcity.com)

دانلود کتاب کلاته گل

کتاب کلاته گل، نمایشنامه ای از غلامحسین ساعدی در مورد تصاحب یک ملک از مالک آن از طریق دستگاه حکومتی است.

رابطه یک زوج در پی این ماجرا هم به تصویر کشیده شده است. عدالت، ظالم، ظلم و مظلوم واقع شدن، در اکثر نمایشنامه های ساعدی وجود دارد. ولی اینبار از بُعد روانشناسی به شخصیت مورد ظلم واقع شده باید نگریست.

در این نمایش یک نکته مورد توجه است: دیالوگها هم نوشتاری و هم گفتاری نوشته شده اند. شاید این یک فرم تجربی است و به نظرم ساعدی آنقدر حواسش جمع بوده که چه می نویسد.

خلاصه کتاب

داستان نمایشنامه، درباره مهدی (خانِ روستا) است که دِه را از پدران خود به ارث برده است. کلاته گل جایی است که همیشه در آنجا کار و زندگی وجود دارد و همیشه سرسبز و زیباست. مهدی پس از یک ماه دوری به همراه همسر خود پری به کلاته گل برمی گردد. پری و مهدی می خواهند برای همیشه در آن روستا زندگی کنند و دیگر به شهر بازنگردند. یعقوب برادر پری که به همراه آنان به روستا آمده پزشک است و عقاید آن ها را به سخره می گیرد.

احمد (مباشر مهدی)، پس از بازگشت خان به نزد او می رود و یک نامه را که چند روزی است به کلاته گل رسیده است به او می دهد. محتوای نامه حاکی از آن است که شاه پس از دیدن روستا از آنجا خوشش آمده و می خواهد آن را از مهدی بگیرد و به جای آن سه تکه از خالصجات خوزستان را به او دهد. مهدی بسیار عصبانی می شود و می گوید به هیچ وجه حاضر به رفتن از «کلاته گل» نیست. یعقوب سعی در آرام کردن او دارد و به فکر راهی است که ماجرا منطقی فیصله یابد.

هاشم زاده (مأمور حکومت) به همراه سربازان وارد «کلاته گل» می شود. آن ها از خان روستا می خواهند که فوراً کلاته را ترک کند. او ابتدا مقاومت می کند و هاشم زاده به سربازان دستور می دهد که احمد را که در حال مشاجره با آن هاست به باد کتک بگیرند. خان که می بیند راهی نمانده در آخر می پذیرد که از کلاته برود و یعقوب برادرزن او، از اینکه تصمیمی عاقلانه در این زمینه اتخاذ شده است، خوشحال می شود.

خان کلاته گل از طریق احمد به ریش سفیدان از جمله عموغدیر که کدخدای ده است می گوید که به نزد او بیایند. در ادامه خان ماجرا را برای دهاتیها تعریف می کند و آنها می گویند که تا پای جان و به خاطر نان و نمکی که با هم خورده اند از او حمایت خواهند کرد. در هنگامۀ برپایی جشن بیرون از خانه در حالی که اهالی ده بی خبر از وقایع خانه اربابی هستند، رأی بر این می شود که کلاته گل به آتش کشیده شود و خانِ ده به این شکل از حاکمیت انتقام می گیرد.

بخشی از متن کتاب

وظیفه من است که تو را از غرق شدن نجات بدهم. نباید بگذارم نفله بشی، اگر من روز اول همه چیز را میخواستم به پری بگویم، فکر عاقلانه ای بود که تو مانعش شدی. زیرا او بهتر از من، می توانست تو را قانع کند. از تأثیر خود روی تو استفاده میکرد، امروز دیگر در همچو بن بستی گیر نمیکردی. آنچه که برای پری، برای من اهمیت دارد وجود توست نه وجود این مزبله و کلاتی که تو دیوانه وار خود را به آن بسته ای.

مهدی: بسه آقای من، بسه. دیگر سرم دارد گرم میشود. حالم رفته رفته تغییر میکند و عوض می شود. چرا هیچ چیز را ملاحظه نمیکنی؟ چرا نمیتوانی بفهمی که اختیار از دستم دررفته و من دیگر نیمه دیوانه ای بیش نیستم؟ دکتر سیگاری روشن میکند، بلند شده میرود کنار میز نشسته به فکر میرود. مهدی چندبار در اتاق گشت میزند و بعد جلو تصویر پری می ایستد و بی آنکه کلمه ای حرف بزند مشغول تماشایش میشود.

از دور صدای نی لبک دهاتیان همچنان شنیده میشود. چند ثانیه بعد صدای پای اسبی که با عجله نزدیک شده و می ایستد شنیده میشود. هر دو گوش میدهند مهدی به طرف پنجره میرود ولی در باز شده. احمد در حالی عرق از سر و رویش میریزد، شلاق به دست وارد میشود. چه خبره؟ چرا اینطور؟ احمد: ارباب آمدند؟ همین الان دارند از جاده می آیند بالا. مهدی: کی ها آمدند؟ کی ها؟

احمد: یک ماشین پر نظامی… چند نفرشان با یک مرد عینکی پیاده شده اند و می آیند این طرف. سراغ خانه را نیز گرفته اند دارند. می آیند این طرف ارباب، چه کار کنم؟ چه کار کنم؟ برم بگویمشان که ارباب رفته اند به شهر؟ مهدی: نه نه به شهر نرفته ام اینجا هستم. احمد: کلاته گل از دست میره، کلاته گل را دارند از ما میگیرند.

چه کار کنم ارباب؟ (شلاق را از شدت هیجان دور دستش می پیچید.) مهدی: میخواهند بیایند؟ باشه بگذار بیایند. یعقوب: آره، اشکالی ندارد (رو به احمد) چرا دست پاچه ای؟ تشریف بیاورند (رو به مهدی) تو خودت هم برو پیشوازشان برو جلوشان. مهدی: من؟ … من؟ … این دیگر خیلی شنیدنی است. میدانی که من اهلش نیستم؟ میدانی یا نه؟

نقد کتاب کلاته گل

نمایشنامه کلاته گل درباره یک روستا است که با ورود زوجی جوان، اتفاقاتی در آن روی می دهد. نویسنده در غالب این نمایشنامه انتقاداتی را به فضای سیاسی و اجتماعی وارد می کند.

غلامحسین ساعدی در اذهان شیفتگان ادبیات به عنوان فردی شناخته شده است که به تناوب در دوران زندگی و کار خود درگیر مخالفت با نظام حاکم (پهلوی) بوده است و بهای آن را نیز با شکنجه و زندان از طرف حاکمیت پرداخته است. رخدادهای زندگی شخصی وی، به ساختار صوری و شکل ادبی آثار او نیز به صورت آشکار و نهان وارد شده است.

مسئله زمین در متن ساعدی یک مسئله اساسی است. منظور عریان از آن می تواند قطعات زمین باشد و می توان با نگاهی تعمیم گرا، منظور نویسنده را کل این آب و خاک دانست. پس ساعدی بواسطۀ کارکرد تمثیلی آن را به کل این سرزمین نیز نسبت داده است. از یک سو می توان مسئله زمین را به انقلاب سفید شاه نسبت داد که سطح ظاهری داستان نیز بی شباهت به این موضوع نیست. اما از جهات دیگری نیز این مطلب قابل بررسی است…

کتاب کلاته گل، نمایشنامه ای بسیار کوتاه است ولی آنقدر پربار و بامعنی نوشته شده است که می شود ساعت ها در مورد منظور نویسنده بحث کرد و نوشت!

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 205 بار

Gholam%20Hossein%20Saedi%20 %D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C 2

عنوان کتاب: کلاته گل

نمایشنامه در سه پرده

نویسنده: غلامحسین ساعدی

تعداد صفحات کتاب: 83 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 6.62 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

کتاب هنوز هم من  رمانی عاشقانه از جوجو مویز رمانتیک ‌نویس معروف انگلیسی است. جوجو مویز که با دو کتاب من پیش از تو و پس از تو به شهرت رسید. در سال 2018 با رمان هنوز هم من علاقه مندان به ژانر عاشقانه را خوشحال کرد...
بروزرسانی: 4 هفته قبل
تعداد بازدید: 8994
اگرچه کنجکاوی و علاقه، دروازه ی ورودِ ما به جهان این کتاب بود؛ آنچه ما را در عمق کتاب فرو برد و پشت خطوطش گرفتار کرد، حجم بیشمار داده های تاریخی و پیچیدگی تحلیل های نظری نگارنده بود...
بروزرسانی: 12 ماه قبل
تعداد بازدید: 501

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *