دانلود کتاب آخرین کلکسیون
کتاب آخرین کلکسیون از آن دست رمان هاست که دوست نداریئ تمام شود. دانستنی هایی از دنیای مد و زنان و جنگ جهانی دوم و باز زنان و ...
جین مکین نویسنده این کتاب، مولف و روزنامه نگار آمریکایی است که بیشتر داستان هایش درباره زنان مشهور قرن بیستم است. رمان حاضر هم درباره السا اسکیا پارلی و گابریل بونور معروف به کوکو شنل، دو طراح معروف لباس و مد در فرانسه است که با وقوع جنگ جهانی دوم، رقابتشان در اینزمینه به پایان رسید.
هیزل گینور در مورد این کتاب نوشته: نگاهی شگفت انگیز به رقابت دو طراح نابغه، در وانفسای تهدید آلمان برای حمله به فرانسه. مکین با قلم شیوا و تکان دهندهاش، رقابت پرتنش کوکو شنل و اسکیا پارلی را در رمانی که هواداران ماجراهای تاریخی را به وجد خواهد آورد، هوشمندانه به تصویر کشیده است.
خلاصه کتاب
کتاب آخرین کلکسیون، داستانی درباره دو طراح لباس و رقیب در عرصه مد و صنعت پوشاک است. السا کار خود را با ابفتنی شروع کرد و طرحهایش متاثر از هنرمندان سبک سوررئال زمانش بود و کوکو استاد طراحی لباسهای ساده و در عین حال لوکس بود. هر دو این زنان در صنعت مد تحولی بزرگ ایجاد کردند و به شهرت زیادی رسیدند.
داستان از سال ۱۹۳۸ در پاریس شروع میشود. محافل هنری و هنرمندان پررونقاند. اسکیا و شنل هم مشغول کارها و رقابتهای خودشانند. رقابتهایی که گاهی تا مرز خشونت پیش میرود. شنل در زمینه طراحی لباسهای کلاسیک و اصیل تلاش میکند و اسکیا در نقطه مقابل او طرحهای جسورانه و فراواقعی بیرون میدهد که پیامهای سیاسی و اجتماعی هم دارند.
نویسنده در این رمان قصد دارد نشان دهد که جنگ علاوه بر سیاست، سرنوشت صنعت مد را هم در اجتماع تغییر میدهد. در این رمان خواهید دید که چگونه جنگ سرنوشت این دو زن را متحول میکند. کوکو شنل سال ۱۹۷۱ در سن هشتادوهفت سالگی در پاریس با دنیا وداع کرد و السا اسکیا پارلی سال ۱۹۷۳ در هشتادو سه سالگی درگذشت. حزن و وحشت رسوخ یافته در جای جای شهر پاریس در سرتاسر رمان به وضوح قابل لمس است. همین موضوع لایهای از تنش و تلخی را نیز به قصه میافزاید.
لیلی زنیست که شوهرش را به تازگی از دست داده و به طور غیرمنتظرهای در سفرش به پاریس درگیر رقابت تنگاتنگِ مابین دو طراح لباس میشود. جین مکین، شما را دست در دست لیلی راهی خیابانهای پاریس میکند تا باهم از اتفاقات فرانسهی 1938 گذر کنید. آخرین کلکسیون ۲۱ فصل دارد و در پایان نیز یادداشتی از نویسنده درباره زندگی این دو بانو آمده است.
بخشی از متن کتاب
آنیا را از مهمانی دورست ندیده بودم و نمی دانستم چطور باید او را پیدا کنم. هیچ اشاره ای به خانه، خیابان، شهر و روستا یا جای دیگری در فرانسه نکرده بود. می توانستم از فروشگاه شنل کمک بگیرم، شاید آنها آدرسی از او داشتند، اما این کار به نظر عاقلانه نمی آمد. شنل تصمیم داشت عاشق یا حامی آنیا را یا هر آنچه فون دینکلج بود، به خود جذب کند و هر سؤالی از او، هرچند معصومانه، می توانست جنگی را آغاز کند. اگر آنیا با او زندگی می کرد چه؟ اول از همه باید اتاقی برای خودم پیدا می کردم تا بتوانم به راحتی و بدون نگرانی بابت کف اتاق نقاشی کنم. با یادآوری این موضوع لرزه ای ناشی از هیجان مرا فراگرفت.
برای اولین بار بعد از مرگ آلن می خواستم نقاشی کنم، تصویری پیدا کنم و آن را روی بوم بکشم، با همه رنگهای براق یا ماتش، قرمز، آبی و زرد؛ رنگهای درخشانی که ارتعاشی از احساسات را منتقل کنند. در سه روز آینده خیابانهای سنگفرش شیب دار مونمارترلپیک، بلوار روشهشوار و پالاس سن پیر را بالا و پایین رفتم. درها را کوبیدم، با استفاده از نور لامپ لخت سرسرا پنهانی به اتاقهای زیرشیروانی سرک کشیدم. رفت وآمد در تپه های مون مارتر در گرمای تابستان راحت نیست، حتی با صندل و بلوز بدون آستین.
هر وقت ممکن می شد، داخل کلیسای ساکره کور، که در بین همه تپه ها در نوک بلندترین شان بود، می ایستادم تا هوای خنکی که از دل تاریکی می آمد زندگی ام را که پر از عرق تن و نفس زدن ها بود به یادم بیاورد. هفتاد سال پیش مون مارتر، که بلندترین تپه پاریس بود، قسمتی از شهر شد و هنوز آنجا هوایی سرکش و پیش بینی ناپذیر داشت و همیشه برای من، حس تازگی به همراه می آورد. من و آلن هیچ وقت این قسمت از شهر را ندیده بودیم. روز سوم اتاقی در بالای ساختمانی سه طبقه در خیابان راوینیون پیدا کردم.
اتاق بزرگی که دو پنجره به سمت شمال داشت. نور شمالی بر خلاف نورهای شرقی، غربی و جنوبی بیشتر روز بدون تغییر باقی می ماند. نور شمال مثل ستاره شمالی، به پشتوانه ای می ماند که شخص به آن اعتماد می کند و باورش دارد. دو پنجره تقریبا یک دیوار را می پوشاندند و بین دو درخت بلوط قرار داشتند، بنابراین شاخ وبرگ درختان جلوی نور را نمی گرفت. از همه بهتر، نمای محلات پاریس بود که مثل چهل تکه نامنظمی زیر پایم گسترده شده بود. ایستادن جلوی پنجره باز حس پرواز را از آن بالا به انسان می داد. خانم صاحبخانه با شک پرسید: «افسرده که نیستین؟ اونجا پرتگاه خوبیه.»
نقد کتاب آخرین کلکسیون
اگر ناگهان و بر حسب تصادف میان دو جبههی قدرقدرت قرار بگیرید، چگونه خود را از مهلکه نجات خواهید داد؟ نویسنده در کتاب آخرین کلکسیون، در فرانسه سال 1938، ما را درگیر رقابت میان دو نابغه میکند. دو طراح لباس مشهور، موفق، و تاثیرگذار: کوکو شنل و السا اسکیاپارلی. ذائقه هر دو هنرمند در طراحی لباس متفاوت است. هر دو به دنبال جذب مشتری بیشتر و پیشی گرفتن از یکدیگرند. اختلافشان در رفتار، سیاست کاری، و طراحی از هیچ چشمی پنهان نیست. لباسهای شنل کلاسیک، برازنده، و کاربردیاند. درحالی که لباسهای اسکیاپارلی را ترکیبهای جسورانه، تجربی، و غیرمعمول تشکیل میدهند.
معلم هنر آمریکایی، لیلی ساتر، به دعوت برادرش، چارلی، به فرانسه سفر میکند تا مگر اندکی از اندوه از دست دادن همسرش فاصله بگیرد. به محض رسیدن، با دوست دختر چارلی، آنیا، دیدار میکند؛ دختری که اسیر ازدواجی بدون عشق است. چارلی به لیلی پیشنهاد میدهد برای خودش لباسی از مغازهی کوکو شنل انتخاب کند. گرچه خواهرش طراحیهای اسکیاپارلی را ترجیح میدهد و از او لباس میخرد. استقبال مردم پاریس از طراحیهای اسکیاپارلی پس از خرید لیلی سیر صعودی مییابد و لیلی به واسطهی چارلی و آنیا چشم به دنیایی میگشاید که صاحب منصبانش نه با شمشیر و تفنگ، که با پارچه و قدرت آفرینششان جدال میکنند؛ دنیای طراحان لباس.
جین مکین در رمان آخرین کلکسیون به خوبی فضای سیاسی فرانسه را وارد ماجرایی میکند که پیرامون دو زن هوشمند، سرسخت، تلاشگر و در دنیای شگفتانگیز و رنگارنگ مُد در جریان است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 179 بار
عنوان کتاب: آخرین کلکسیون
رمانی درباره السا اسکیاپارلی و کوکو شنل
نویسنده: جین مکین
مترجم: سایه صادقی
تعداد صفحات کتاب: 305 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 30.55 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب