دانلود کتاب آناکارنینا جلد دوم
آناکارنینا جلد دوم رمانی از لئو تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰)، نویسنده روس، که در سالهای ۱۸۷۵-۱۸۷۷ منتشر شد. زمینه آن، همچنان که در جنگ و صلح، بعضاً وصف دنیای اشراف و تحلیل روانشناسانه صنوف انسانی است. ولی در جنگ و صلح این وصف زمینه تاریخی فراختری دارد، در حالی که آنا کارنینا سیر رویدادها در محیطی است متعلق به عصر تولستوی و مطابقت توصیف با واقعیت از مشاهده مستقیم و بلافصل کسی که خود دستاندرکار بوده ناشی گشته است.
از جمع چهرههای گوناگونی که به روی صحنه آورده شدهاند چهره آناکارنینا برجسته و ممتاز است و او زن جوانی از طبقه اشراف است که بدون عشق و علاقه با یکی از بلندپایگان دولتی ازدواج کرده و گرفتار عشق ورونسکی پرزرق و برق ولی خام جان شده است. رمان درحول این انتریگ دور میزند و در آن مراحل گوناگون این عشق-مبارزه آنا برای آنکه تسلیم کشش عواطف خود نشود، خیانت او به شوهرش؛ ترک گفتن فرزندش و رفتن در پی معشوقش به خارج از کشور و سرانجام پریشاندلی و عذاب وجدان او که در باطن نفسی شریف و صافی و مستقیم دارد- نشان داده میشود.
بخشهایی از متن کتاب
پیش از این ها، آزاد اندیشان کسانی بودند که ابتدا مذهبی و مقید به قانون و اخلاق بار می آمدند و بعد خود در راه مبارزه و بعد از تحمل رنج به آزاداندیشی می رسیدند، اما امروزه روز آزاد اندیشان مادرزاد پیدا شده اند که تا بزرگی از قوانین اخلاق و مذهب بی خبر می مانند و نمی دانند که زمانی این قوانین بر کردار مردم حاکم بوده است و از همان ابتدای کار همه چیز را انکار می کنند و وحشی بار می آیند. ( آناکارنینا -ص ۵۸۴)
لوین: سعادت فقط در این است که کسی را دوست داشته باشی و آرزویت آرزوهای او باشد و فکرت افکار او و این آزادی نیست، خوشبختی است. (ص ۵۵۶) ۳۲. شور کار میخائیلف نقاش زمانی از همه وقت بیشتر بود که عرصه زندگی را بر خود تنگ می یافت و به ویژه زمانی که با زنش دعوا کرده بود. در این هنگام کارش از همه وقت موفق تر می شد. (ص ۵۸۶) ۳۳. پولوس قدیس می گوید: «آن که زن دارد در غم کارهای دنیاست تا زنش را خشنود گرداند اما کسی که زن ندارد در غم کارهای خداست تا چه کند که خدا از او راضی باشد.» ( آناکارنینا -ص ۶۴۰)
انسان می تواند چند ساعت پشت سر هم در یک وضع نشسته بماند و پاها را زیر خود جمع کند، به شرط این که بداند هر وقت که بخواهد می تواند وضع خود راعوض کند و هیچ مانعی او را از این کار باز نخواهد داشت. اما اگر بداند که مجبور است پاهایش را زیر خود جمع کند آن وقت عضلات پایش می گیرد و پاهایش می پرند و در همان جایی که انسان میل دارد آن ها را راست کند احساس فشار می کند. ورونسکی در خصوص جامعه نیز همین احساس را داشت. هر چند در اعماق دلش می دانست که درهای جامعه بر آن ها بسته است، می خواست امتحان کند و ببیند که آیا جامعه عوض شدنی نیست و ممکن نیست که آن ها را بپذیرد. اما به زودی دریافت که گر چه جامعه شخص او را پذیرا می شود ولی آنا را طرد می کند. ( آناکارنینا -ص ۶۵۴)
لوین می گفت اشتباه واگنر و همه پیروانش در این است که می کوشند موسیقی را به قلمرو هنرهای دیگر وارد کنند و شاعر هم وقتی سعی می کند سیمای کسی را وصف کند به راه خطا می رود، چون تصویر سیما کار نقاش است و برای نمایاندن این اشتباه کار پیکرتراشی را مثال آورد که سایه های الهام شاعرانه را به صورت پیکره هایی که از اطراف پایه مجسمه شاعر سردرآورده بودند از مرمر تراشیده بود (تولستوی این جا به پیکره ای اشاره می کند که آنتو کولسکی پیکره ساز در سال ۱۸۷۵ برای جشن بزرگداشت پوشکین، که قرار بود در ۱۸۸۰ برگزار شود ساخته و به فرهنگستان هنر عرضه کرده بود. در این پیکره پوشکین روی نیمکتی سنگی روی صخره ای نشسته و پیکره های کوچکی از قهرمانان آثارش از برش های پله مانند سطح صخره بالا می روند و حتی بر نرده های دور مجسمه آویخته می نمایند.) … اما پستسوف عقیده داشت که هنر یکی بیش نیست و در اتحاد همه اشکال آن به والاترین صورت تجلی می کند. ( آناکارنینا -ص ۸۳۹)
هیچ وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد،خاصه وقتی ببیند که همه اطرافیانش در همین وضع بسر میبرند.( آناکارنینا -ص ۸۶۴)
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
تعداد بازدید: 4,847 بار
عنوان کتاب: آناکارنینا جلد دوم
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: منوچهر بیگدلی خمسه
تعداد صفحات کتاب: 592 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 4.84 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب