دانلود کتاب مرگ در ونیز
داستان کتاب مرگ در ونیز سرشار از لایههای نمادین، استعاری و اسطورهای است که ما را به تعمق در باب مفهوم کتاب وا میدارد.
«جرج لوکاچ»، منتقد مارکسیست مجاری، توماس مان را به عنوان یکی از نویسندگان مهم مدرن معرفی کرد و او را رساترین صدای نژاد آلمانی در عصر خود نامید. مجموعه آثار مان کتابهای مهمی هستند که ما را از روزهای آغازین آلمان به عنوان یک ملت تا جهان پس از مرگ در عصر حاضر آشنا میکنند.
انتشار داستان حاضر که واپسین اثر دوران جوانی این نویسنده محسوب می شود، باعث شد بار دیگر جهان ادبیات در سطح اروپا، متوجه او شود. از منظر تمثیلی، کتاب حاضر اثر نویسنده ای با گرایش فلسفی و نگاهی روانکاو، است؛ نویسنده ای پرورده مکتب هنر یونان عتیق و این بازتابی از تاریخ سال های ابتدایی قرن بیستم است.
خلاصه کتاب
کتاب مرگ در ونیز داستانی زنده، تمثیلی و تکان دهنده است. این اثر گرچه در نگاه اول، فقط یک سرنوشت را روایت میکند، گوشهای از کژتابیهای جامعه اروپایی را در سرآغاز قرن بیستم، قرن جنگ و انحطاط نیز به تصویر میکشد، همچنین شهر ونیز را در چهار سویی میان آسیا، اروپا، گذشته و اکنون، به آینه تمام نمای یک دوران بدل میکند. شخصیت اصلی داستان، در جدایی خودخواسته از زندگی و کشش به سوی زیبایی هنری، به آغوش مرگ رانده می شود.
شخصیت این داستان، که ذهن و خیالش به تسخیر خوابهایی متأثر از مرگ و ماوراء در آمده است، گویی در پیروی ناخودآگاه از این خوابها، در گردشی بعد از ظهری، با سفیر مرگ روبهرو میشود و این پیک دیار ارواح در روند داستان هربار در نقابی و هیأتی او را به جایی میکشاند که در آنجا مرگش مقدر شده است. کتاب مرگ در ونیز داستان زندگی یک نویسنده مسن آلمانی- به نام « گوستاو فن آشنباخ»- متعلق به خانواده ای اصل و نسب دار و متعین از طبقه بورژوای آلمان است.
مرگ آشنباخ در ونیز، آنگونه که در این اثر به نمایش گذاشته مىشود، از عناصر مختلف و متنوعى ترکیب شده، که براى درک صحیح آن باید همه این عناصر را به درستى شناخت. آنچه در این رمان بهنمایش گذاشته مىشود، هم «انحطاط یک خانواده» است و هم نیست. یعنى ظاهر آن انحطاط یک خانواده است، ولى سقوط و تباهى و گرایش به مرگ که در زندگى این خانواده و در جسم افراد آن به نمایش درمىآید، در حقیقت یعنى در مفهوم نمادین تصویر گرایش هنر است به مرگ و تباهى.
قسمت عمده کتاب مرگ در ونیز از تجربه های توماس مان مایه گرفته است: نوجوانی لهستانی و زیبا؛ بیماری واگیر وبا و گم شدن چمدان که خروج از شهر را به تعویق انداخته بود. «همه چیز از قبل مشخص شده است.» حتی شخصیت اصلی داستان. او خود توماس مان است که در هیئتی دیگر به انحطاط بالقوه نهفته در هنر که از نظم و منهيات اخلاقی گریزان بود می اندیشد.
بخشی از متن کتاب
ساعتی گذشت تا زورق آمد. هم به مقصد رسیده بودند و هم نرسیده بودند؛ عجله ای نداشتند و در عین حال احساس بیتابی می کردند. جوانان پولزیایی، که احتمالا احساسات وطن پرستانه شان نیز از نوای نظامی شیپورها که از باغ های عمومی برفراز دریا طنین افکنده بود برانگیخته شده بود، بر عرشه آمده سرمست از آستی برای برسالیری، که آنجا تمرین میکردند، زنده باد سر می دادند، و تماشای پیرمرد و تشبثاتش برای همراهی با جوانان مشمئز کننده بود. او که در این سر پیری در برابر تأثیر شراب فاقد پایداری جوانان بود چنان مست شده بود که دیدنش دردآور بود.
با نگاهی که بلاهت از آن می بارید و با سیگاری میان انگشتان لرزان، در حالی که نیروی مستی به جلو و عقب میکشیدش برای حفظ تعادل تلاش میکرد و به این طرف و آن طرف تاب می خورد. از آنجا که به هر قدم امکان افتادنش بود جرأت نمیکرد قدمی به پیش گذارد و با این همه گستاخی را به حد چندش آوری رسانده بود؛ هر که نزدیکش میشد دکمه کتش را میچسبید، به زبان الکن چیزی می گفت، چشمک میزد و ریسه میرفت. انگشت پرچین و چروکش را با انگشتری که بر آن بود به شیطنت احمقانه ای بلند میکرد و نوک زبانش را به گونه مشمئز کننده و پرکنایه ای به اطراف دهانش میمالید.
آشنباخ با ابروان درهم کشیده به او نگاه میکرد و دوباره حالی گرفته به او دست داد. گفتی دنیا گرایشی خفیف و در عین حال ممانعت ناپذیر دارد که چهره ای غریب و مترسک وار از خود نشان دهد: احساسی که البته اوضاع و احوال اجازه نمیداد در حفظش چندان پافشاری کند. چون حال دیگر موتور کشتی بار دیگر بنای تپیدن گذاشت و کشتی که حرکت خود را در چند قدمی مقصد متوقف کرده بود حال بار دیگر آن را از طریق کانال سن مارکو از سر گرفت و بدینسان بار دیگر دیدش این عجیب ترین بارانداز را، این ترکیب خیره کننده بناهای خیال انگیز را، که این جمهوری در برابر دیدگان دریانوردان از راه دور آمده میگسترد:
شکوه ملایم کاخ و پل آه کشان، ستون های ساحلی با مجسمه های شیر و قدیسین، نمای پیشین معبد افسانه ای با دورنمای دروازه و ساعت غول پیکر: و همچنانکه نگاه میکرد در این فکر بود که وارد شدن به ونیز از طریق ایستگاه راه آهن بدان میماند که بخواهند از در عقب وارد کاخی شوند و جز آنکه همچون او با کشتی و از راه دریای عظیم به این شهر افسانه ای، این افسانه ای ترین شهر، وارد شوند، کار دیگری نشاید. کشتی نگهداشت، گوندلها سرازیر شدند، نردبان طناب بافت را به پایین انداختند. کارمندان گمرک به عرشه آمدند و از آنجا به کار خود مشغول شدند، تخلیه کشتی آغاز شد.
نقد کتاب مرگ در ونیز
برخی از نویسندگان با آثار خود تبدیل به ستارههایی فروزان در آسمان ادبیات ملل میشوند که معرف یک جریان و اندیشه کلیدی هستند. خواندن آثار این نویسندگان خواننده را با مفاهیم بنیادی آشنا می کند. یکی از این آثار رمان مرگ در ونیز است که مضمونهای فلسفی آن بدون آن که از متن داستانی خارج شود و خودش را به خواننده تحمیل کند، در یک قالب استادانه طراحی شده می نشیند و از تقابل مرگ و زندگی سخن میگوید.
گوستاو فون آشنباخ، نویسنده ای سالخورده، آلمانی و نمونه ی کامل انسانی باوقار، با نظم و انظباطی موشکافانه است. او که بسیار عقل گرا و وظیفه محور است، عقیده دارد که هنر واقعی تنها از طریق ضدیت با امیال و هوس های مخرب و ضعف های جسمانی به وجود می آید. زمانی که فکر سفر، ذهن آشنباخ را به خود مشغول می سازد، به خود می گوید که ممکن است الهامات هنری، با عوض شدن آب و هوا به سراغ او بیایند. سفر آشنباخ به ونیز، اولین زیاده روی و افراطی است که طی سال ها انجام می دهد؛ این سفر، نشان گر شروع دوران افول اوست.
آشنباخ به اتمسفر لطیف و قایق های ونیزی این اجازه را می دهد تا او را به حالت آرامش مطلق برسانند. او در هتل محل اقامت خود، پسر چهارده ساله ی بسیار زیبایی به نام تادزیو را می بیند. این پسر لهستانی به همراه مادر، خواهر و معلم خانگی اش به ونیز آمده است. در ابتدا، علاقه ی آشنباخ به پسر، کاملا زیبایی شناسانه است؛ حداقل او این چنین به خودش می گوید. با این حال، آشنباخ خیلی زود، عشقی شدید و وسواس گونه به پسرک را در خود احساس می کند، اگرچه این دو هیچ وقت برخورد مستقیمی با هم نداشته اند. نویسنده ی اثر، توماس مان، درباره ی این رمان گفته است:
کتاب مرگ در ونیز، داستان شهوتی جهنمی است، اما مشکلی که ذهنم را بسیار درگیر خود کرده بود، مسئله ی شرافت و شأن هنرمند است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 580 بار
عنوان کتاب: مرگ در ونیز
جز برترین رمان های روانشناسانه
جزو برترین کتاب ها درباره سفر
جز برترین رمان های کلیددار
جزو برترین رمان ها درباره شهرها
نویسنده: توماس مان
برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1929
مترجم: حسن نکوروح
تعداد صفحات کتاب: 122 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 10.34 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب