دانلود کتاب مشت بر پوست
کتاب مشت بر پوست اثری نوستالژی، بامزه، تلخ و خواندنیست که بدون شک هر خواننده ای را به خود جذب خواهد کرد.
کتاب بسیار پر معنا و جالبی است. جمله ها و متنهای آن باعث میشود همه چیز را جلوی چشمانتان ببینید و صداهای داخل کتاب را در گوش هایتان بشنوید؛ انگار داخل کتاب هستید و آنچه در دنیای واقعی است را حس نمیکنید. نویسنده خیلی زیبا داستان زندگی افراد فقیر و محروم جامعه را بیان میکند
کتاب پیش رو، از آثار موفق هوشنگ مرادی کرمانی است که بر مبنای آن فیلمی به نام «موشو» نیز ساخته شده است. موشو نام پسر نوجوانی است که شخصیت اصلی داستان محسوب میشود. این کتاب کاندید دریافت جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن شده است.
خلاصه کتاب
کتاب مشت بر پوست اثر تلخ و شیرین دیگری است از قصه گوی قهار ایرانی، هوشنگ مرادی کرمانی، که باز هم یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی ایران را زیر ذره بین قصه می برد و با مهارت بی نظیر خود در داستان پردازی، این مساله ی تلخ را به شکل قصه ای خواندنی برای مخاطب بیان می کند. جعفر یا آن طور که همه می شناسندش، موشو، پسر نوجوانی است از یک خانواده ی فقیر که مادرش در گورستان آب بر سر قبرها می ریزد و پدرش یک تنبک زن دوره گرد است.
او به همراه پدرش در خیابان ها با تنبک و دست زدن در تلاش است تا زندگی را به نوعی سپری کند. او کم کم به این شغل دل می بندد و زمانی که پدرش از دنیا می رود، به تنبک زدن به عنوان شغل موردعلاقه ی خود روی می آورد. موشو از این کار بسیار لذت می برد؛ نواختن تنبک در خیابان برای مردم و امرار معاش از این راه برای او شغلی رضایت بخش است اما نگاه جامعه با نگاه شخصی او متفاوت است. بسیاری این کار را نوعی تکدی گری به حساب می آورند.
زمانی که موشو تلاش می کند تا مسیر زندگی خود را تغییر دهد، همین اجتماع او را طرد می کند و به او می فهماند که کسی حاضر به کار دادن به یک تنبک زن نیست.
هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب مشت بر پوست تصویری از فقر و محرومیت را علی الخصوص از زندگی یک کودک کار ارائه می دهد که علاوه بر مشکلات خاص خود آنها، نگاه تبعیض آمیز اجتماع را نیز به تصویر کشیده و نقد می کند.
بخشی از متن کتاب
موشو تنها بود، یاد پدرش افتاد، یواش یواش روی قوطیِ خالی شیر برای خودش ضرب گرفت و رفت به گذشته ها. روی شانه پدرش، همراه پدرش توی بازار، توی روستاهای دوروبر شهر، میرفت سرخرمنها، موقع میوه چینی، موقع رسیدن هندوانه ها و خربزه ها، سر مزرعه. توی فلکه شهر، ظهرها نان و ماست و خرما. توی قهوه خانه ها آبگوشت.
تابستانها پدر تنبکش را میگذاشت کنارش و زیر درختهای پارک میخوابید. موشو دور درختها، کنار گلها، روی چمنها می دوید. بعضی وقتها بچه های دیگر هم بودند که با آنها بازی میکرد. بازی میکرد تا خسته میشد و میرفت کنار پدرش میخوابید. یک روز وقتی پدر خواب بود، آهسته تنبک پدرش را برداشت و با انگشتهای کوچولوش برای بادکنک فروشی که توی پارک بود تنبک زد و خواند:
سلام کردم سلامی بر جمالت/ خدا برکت بده خوش باشه حالت… بادکنک فروش خندید و بادکنک قرمز و بزرگی بهش داد. موشو بادکنک را ول کرد و با مشت زد زیرش. بادکنک رفت، هوا رفت، روی شاخه گلی خورد به خاری و ترکید و «پاق» صدا کرد. صدای بادکنک، پدر را از خواب پراند. دید تنبکش دست بچههاست، دست به دست می گردد.
بچه ها تنبک را انداختند و در رفتند. پدر دنبال موشو دوید که بزندش، موشو دوید، دور پارک میدوید و التماس میکرد. موشو بلند شد، کتش را برداشت و از زیرزمین داروخانه تند آمد بالا و بلند گفت خداحافظ، من رفتم. از در داروخانه زد بیرون. آمد توی پیاده رو. دوید، دوید تا رسید به خانه…
نقد کتاب مشت بر پوست
داستان مشت بر پوست روایتی است از زندگی مردم محروم و تحقیری که سایر مردم نسبت به آنها ابراز میکنند. موشو پسری 10 ساله ريز نقش پدرش مرده و با مادرش زندگی می كند. مادر موشو در قبرستان كرمان، روی قبرها آب می ريزد و موشو نيز با تنبك پدرش كه تنها ارث اوست در كوچه و خيابان تنبك زنی كرده ارتزاق می كند. روزی مأمورين شهرداری در حين جمع آوری بساط دست فروشها و دوره گردها موشو را نيز جلب كرده به كلانتري می برند.
حسن پاسبان كه پاسبان بازنشسته و همسايه ي موشو است ضمانت او را كرده، همراه خود می برد. برای موشو چند جا كار پيدا می كند، اما به خاطر مشكلاتي كه موشو ايجاد می كند، اخراج می شود. مادر موشو او را به قبرستان می برد تا همراه خودش كار كند. اما در اولين روز با مردی درگيری پيدا می كند. مرد معتقد است چون موشو تنبك می زده است، جای آنكه روی قبر مرده آب بريزد، تن مرده می لرزد.
حسن پاسبان موشو را به يك گروه مطرب معرفي مي كند تا در عروسی ها او را همراه خود ببرند. در اولين عروسی، پدر عروس موشو را از مجلس اخراج می كند و می گويد: چون موشو در قبرستان كار می كرده، حضورش در عروسي شگون ندارد. حسن پاسبان موشو را به يك گروه موسيقی معرفی مي كند تا در انجمن هاي ادبی اجراي برنامه كند. از آنجا نيز اخراج می شود، به اين بهانه كه او در عروسي ها مطربی مي كرده و در شأن يك گروه آبرومند نيست.
موشو در انتها هنگام غروب به قبرستان رفته، تمام فانوس هاي روی قبرهای اطراف قبر پدر خود را جمع كرده، روی قبر می نشيند و تا صبح براي پدرش می نوازد. پیام کتاب مشت بر پوست این است که: 1. نگاه افراد جامعه نسبت به کودکانِ کار و فقیران خیلی بد و منفی است. 2. برای آن چیزی که دوست داری بجنگ، کاری هم به بقیه نداشته باش، چون تو برای خودت زندگی می کنی نه برای دیگران!
کتاب مشت بر پوست، داستانی گیرا، روان و آموزنده که مناسب نوجوانان است و میتوانند ساعتها سرگرمشان کند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 314 بار
عنوان کتاب: مشت بر پوست
کاندیدای جایزه هانس کریستین آندرسن
نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
تعداد صفحات کتاب: 80 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 3.09 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب