من هیچ کاره بودم

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
من هیچ کاره بودم (nbookcity.com)

دانلود کتاب من هیچ کاره بودم

کتاب من هیچ کاره بودم زندگینامه ای ست شیرین و دلپذیر که اگر بخواهید چند صفحه اول آن را مرور کنید تا آخر کتاب را زمین نخواهید گذاشت.

حسن روحانی نژاد پس از تمام کارهایی که در راه خدا انجام داده است گفته؛ تجربه این همه سال خدمت و کار خیر این است که لذت دنیا هم در انجام این‌ کارهای خیر است والّا اگر چندین کاخ داشته باشی و به ثروت عظیمی دست‌ یابی، روزی همه شان برایت یکنواخت خواهند شد. ولی کارهای خیر لذتی دارند که تمام‌ شدنی نیست. شادابی و لذت عمل خیر انسان را زنده‌دل و پرانرژی نگاه خواهد داشت.

خلاصه کتاب

این کتاب قصه خود نوشت حسن روحانی نژاد، جهادگر و خیّر خستگی‌ ناپذیر تبریزی، مردی هشتاد ساله است که در زندگی اش هر لحظه که خواسته بایستد و نفسی تازه کند ، چشمش به کمبودها و رنج های دیگران افتاده و همین او را به ادامه دویدن واداشته است. کسی که برای شناختن دنیای بهتر، منتظر هیچ دولت و ارگانی نمانده و با دست خالی معجزه کرده و پیش رفته. معلولان را سر و سامان داده، صدها مدرسه ساخت، مسجدهای زیادی را بنا کرده و یا بهبود داده، نمازخانه و ورزشگاه و خانه برای محرومان ساخته و بیشتر از همه اینها، دل ها را آباد کرده است. با این همه، هر وقت کسی از او تشکر کرده، بالا را نگاه کرده و از ته قلبش گفته : به خدا که من هیچ کاره بودم!

بخشی از متن کتاب

روز یکشنبه، درخواستهایم را طی نامه ای نوشتم و آقای فیروز کاظمی را به عنوان نماینده مجتمع کودکان استثنایی در امور ورزش به اداره کل تربیت بدنی معرفی کردم. کارها ردیف میشد و روز به روز به تمرین های بچه ها بیشتر سروسامان میدادیم. نماز جماعت و آموزش احکام را هم دایر کردیم. روزهای جمعه، صبح ها یک ساعتی احکام یاد میدادیم، بعد می رفتند تمرین و بازی می کردند. نماز جماعت را نیز به امامت آقای عظیمی می خواندند. روزی متوجه شدم بچه ها طهارت را بلد نیستند! آموزش طهارت به زبان اشاره مشکل بود. به هر که گفتم عذر آورد و قبول نکرد. به ناچار چند نفر از شاگردان باهوش و مؤدب را در کلاسی جمع کردم.

خودم با آفتابه خالی، طهارت گرفتم. بعد از آنها خواستم یکی یکی این کار را انجام دهند. به آن چند نفر که طهارت گرفتن را عملا یاد دادم، نظارت کردم آن چند نفر آنچه را که یاد گرفته اند؛ به سایر دوستان خود یاد بدهند. الحمدلله کار خوب پیش رفت. پس از آن، نوبت به بازآموزی نماز رسید. در تخته سیاه از بسم الله گرفته تا سلام نماز را نوشتم. بعد جوانان را دسته دسته سر کلاس نشاندم. آقای عظیمی کلمات را نشان می داد و من با زبان اشاره تفهیم می کردم. چند هفته طول کشید تا بالاخره نماز را یاد گرفتند. وضو و طهارت را هم بلد بودند. برنامه ورزش هم به لطف الهی خوب پیش می رفت. خدا رحمت کند، آقای گهرخانی واقعا با ما خوب همکاری کردند.

روزی به سمینار سراسری تهران دعوت شدم. به آقای فیروز کاظمی گفتم: بهتر است شما بروید. گفت: آقای روحانی این نامه به اسم شما آمده، باید خودت بروی. توکل به خدا کردم و با آقای گهرخانی، درباره سمینار مشورت کردم. گفت: این سمینار برای برگزاری مسابقات ناشنوایان سراسر ایران است، شما سعی کنید کشتی را میزبان باشید، چون چند نفر کشتی گیر خوب دارید. اگر مسابقات دیگر را قبول کنید می بازید و باختن میزبان هم خوشایند نیست. به تهران رفتم. دو روز اول سمینارصرف بازدید از ورزشگاههای ناشنوایان شد. روز سوم، در سالنی خیلی بزرگ و شیک و مبله جلسه رسمی سمینار تشکیل شد…

اگر از خواندن خاطرات و زندگینامه لذت می برید خواندن کتاب من هیچ کاره بودم را به شما پیشنهاد می کنیم.

تعداد بازدید: 142 بار

Hassan%20Rouhani%20Nezhad%20 %D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF

عنوان کتاب: من هیچ کاره بودم

خاطرات حاج حسن روحانی نژاد

نویسنده: حسن روحانی نژاد

تعداد صفحات کتاب: 254 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 19.8 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

نام این اثر اقتباسی از نام اساطیری لیلی و مجنون است، چرا که همه افرادی که در کنار آن حضرت ماندند عاشقان واقعی بودند. پایه و اساس کتاب فصل شیدایی لیلاها بر کلمات و عبارات لطیف و نرم استوار شده است. تمامی وقایع از تاریخ 18 ذی‌الحجه...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 462
در داستان کتاب اقیانوسی در ذهن ارلی رفتارهای متفاوت زیادی داشت؛ در هیچ کلاسی به جز ریاضی شرکت نمی‌کرد، با کسی حرف نمی‌زند، به تنهایی در موتور خانه مدرسه زندگی می‌کرد و...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 720

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *