نمازخانه کوچک من

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
نمازخانه کوچک من (nbookcity.com)

دانلود کتاب نمازخانه کوچک من

هوشنگ گلشیری با هر کتابش یک شگفتی جدید خلق می کند و دغدغه های جدیدی مطرح می کند که فکر آدم را تا مدت ها درگیر می کند.  دغدغه هایی که زمان و مکان هم ندارند و مختص به یک دوره خاصی نیستند. گلشیری مسائل مختلف مدنظرش را در هر قالبی چه کوتاه و چه بلند را به خوبی روایت می کند و در سراسر داستان نمازخانه کوچک من با شخصیت های زنده ای که خلق می کند می تواند ذهن مخاطب رو درگیر کند.

در داستان نمازخانه کوچک من ، گلشیری داستان مردی شش انگشتی را روایت می‌ کند که زایده‌ای گوشتی در پای راست خود دارد و این موضوع به شیوه‌های گوناگون زندگی او را در سنین مختلف تحت تاثیر خود قرار داده‌ است. این موقعیت جسمی کاملاً خاص، برای راوی داستان تبدیل به چیزی شده که او را از تمام اطرافیانش جدا می‌کند.

خلاصه کتاب

داستان نمازخانه کوچک من ماجرا محور نیست و هوشنگ گلشیری از زبان شخصیتی به نام حسن روایت می کند. راوی پسری است معمولی. پدری داشته و مادری. خانواده همین بوده  و بس. اما شخصیت دیگری هم هست. یک تکه اضافه، زائده ای گوشتی بغل انگشت کوچک پای چپش. این زائده کوچک که مزاحم هم نیست و به این راحتی ها هم قابل دیدن نیست ، می شود دستمایه این داستان.

ابن مجموعه شامل داستان‌های: «نمازخانه کوچک من»، «عکسی برای قاب عکس خالی»، «هر دو روی سکه»،«گرگ»، «عروسک چینی من»، «معصوم۱»، «معصوم۲»، «معصوم۳»، «معصوم۴» می‌باشد. تعدادی از این داستان‌ها بعد از مرگ هوشنگ گلشیری و با نظارت همسر وی، فرزانه طاهری و همچنین با نظارت سیروس طاهباز از طرف نشر نیلوفر و با عنوان «نیمه تاریک ماه» به‌ همراه تعدادی دیگر از داستان‌های کوتاه روانه بازار شد.

بخشی از متن کتاب

مادر گفت: حتماً باید از این محله برویم. ما هم آمدیم اینجا. بچه‌ها نمی‌دانستند. آخر اگر می‌دانستند، مثلاً فقط یکی‌شان می‌دید، مثل آن محله، می‌آمدند در خانه و داد می‌زدند: حسن شش‌انگشتی! در اینجا هیچ‌وقت کسی این‌طور صدایم نزد. راستش تقصیر خودم بود. این دفعة آخر را نمی‌گویم. از بس کوچک بود و لاغر و نمی‌دانم یک دسته از موهای سیاه روی پیشانی مهتابی‌اش ریخته بود، یا چون چشمهاش آن‌همه روشن بود فکر کردم غریبه نیست.

غریبه‌ها برای من همیشه آدم‌هایی بودند که سر من تا کمربندهاشان می‌رسید، یا در کف یک دستشان جا می‌گرفت، و بعد هم اگر می‌خواستند می‌توانستند با انگشت اشاره با موهای روی پیشانیم بازی کنند. اگر هم بی‌آنکه سرم را بلند کنم می‌توانستم چشم‌هاشان را ببینم گونه‌هاشان حتماً یا خاک‌آلود بود، یا پرخون، و نه آن‌قدر پریده‌رنگ با آن فرورفتگی کوچک پایین گونه‌ها که تازه چوب زیر بغلش را هم به سکوی خانه‌شان تکیه داده باشد. روی سکوی درگاه خانه، فقط گوشه آن نشسته بود. گفتم: پات چی شده؟…

نقد کتاب نمازخانه کوچک من

در ادبیات معاصر ما چند نویسنده هستند که آثارشان می تواند در پهنه ی ادبیات جهان جلوه داشته باشد. هوشنگ گلشیری یکی از این انگشت شمار نویسندگان معاصر ایرانی ست. اگرچه جلوه ی بارز آثار گلشیری، زبان اوست و این زیبایی هرگز نمی تواند به عینه به دیگری منتقل شود، اما این ویژگی منحصر به فرد آثار گلشیری نیست. در سفیدی میان سطور آثار گلشیری مثل همین کتاب نمازخانه کوچک من همیشه حرف هایی برای خواندن هست، نشانه هایی برای اندیشیدن و به فکر فرو رفتن. وقایع، صحنه ها و شخصیت های گلشیری حتی در آثار کمتر خوبش، معلول و نچسب نیستند. با درک من از داستان نویسی نوین جهان، گلشیری قصه گویی تواناست.

تعداد بازدید: 1,327 بار

Houshang%20Golshiri%20 %D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%20%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C 5

عنوان کتاب: نمازخانه کوچک من

مجموعه داستان کوتاه

نویسنده: هوشنگ گلشیری

تعداد صفحات کتاب: 124 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 3.3 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

کریلوف، دکتری محلی است که در همین لحظه، پسر شش ساله اش را به خاطر ابتلا به دیفتری از دست داده است. او در حال مشاهده ی خداحافظی همسرش با جسم بی جان پسرشان است که ناگهان زنگ در به صدا درمی آید...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 640
فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت ۳۵ سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد ،در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود ، عرضه داشت ، تا شاید پاداشی دریافت نماید
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 10055

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *