دانلود نمایشنامه نکراسوف
نمایشنامه نکراسوف اثریست که از ترکیب سیاست و فلسفه بوجود آمده و بسیار خواندنی است.
نمایشنامه در مکتب اگزیستانسیالیسم به نگارش درآمده و در بخش های گونان از متن شاهد بازتاب عقاید اگزیستانسیال ژان پل سارتر هستیم. یکی از مشخص ترین آنها از اولین دیالوگ های کاراکتر «ژرژ دو واله را» است که میگوید:«من فرزند کارهای خودم هستم.»
داستان حول محور دو گروه کمونیست و مخالفان آنها میگردد و شاهد خرده بورژوازی ای هستیم که مرتبا درحال ارائه اخبار و مطالبی علیه کمونیسم است تا مردم فرانسه را وحشت زده از خطر سرخ نگه دارد.
خلاصه کتاب
نمایشنامه نکراسوف را هجونامهای علیه متعصبان غربی طرفدار جنگ سرد میدانند که به موضوع پناهندگان و مهاجران روسی میپردازد. برخی خواستهاند این اثر را “مسخره بازی” توصیف کنند و ناقدی در این باره شک روا میدارد که: “نکراسوف چیست؟ لودهبازی؟ کمدی؟ هجو؟ نمایشنامه به آسانی اجازهی تعریف شدن نمیدهد. نکتهی مسلم این است که ماجرا در فضایی اجتماعی و سیاسی روی میدهد…”
این نمایشنامه به بحبوحهی جنگ سرد میپردازد. فریبکار بزرگی که پلیس در تعقیبش است بر حسب تصادف به خانهی روزنامهنگاری میرسد. در آن روزهای پرشایعه، چون یکی از وزیران شوروی چند روز در انظار ظاهر نمیشود، فرصت خوبی است که روزنامههای جنجالی او را چون کسی که “آزادی را انتخاب کرده” بخوانند. و کلاهبردار حرفهای تحت تعقیب پلیس بهترین کسی است که میتواند این وزیر به اصطلاح فراری باشد و لو دادنها و افشای رازها بر تحولهای جامعه اثر میگذارد.
دستگاههای اطلاعاتی با علم به اینکه چه کسی در نقش وزیر فراری فرو رفته میخواهند از او بهرهبرداری کنند. سهمی که سارتر در این اثر برای روزنامههای ارتجاعی و دروغپرداز درنظر گرفت، باعث شد که روزنامهها نیز دندان نشان دهند و با سکوت کاملاً درخور ملاحظه نمایشنامه نکراسوف را خفه کنند. این کتاب تصویری از وحشتها، هذیانها، جنون و توهمات و افسانه پردازیهای ضدکمونیستها ارائه داده و در همه اجراهایش با اقبال تماشاگران تئاتر مواجه شده است.
شخصیت های نمایشنامه
- ژرژ دو واله را: کلاهبردار شناخته شده ی فرانسوی که سالهاست دستگیر نشده و در طول داستان دارای هویت دوم با عنوان «نکراسوف» میشود.
- سیبلو: نویسنده روزنامه ای که صفحه مخصوص ضد کمونیسم را مینویسد.
- ژول پالوتن: سردبیر روزنامه ی «شب بخیر پاریس» که سعی در چاپ خاطرات نکراسوف جعلی دارد.
- ورونیک: دختر شخصیت سیبلو که برخلاف پدرش کمونیست است.
- گوبله: بازرس اداره پلیس است که مدتهاست بدنبال دستگیری «ژرژ دو واله را» است.
بخشی از متن کتاب
ژول: آقایان، عیناً مطابق تصمیمی که شما بگیرید، عمل خواهم کرد. برژورا: طبیعی است که باید آن را چاپ کرد. موتون: بسیار خب! لطفاً اسم من را هم بگذارید، خواننده ها پی نمیبرند که اسم من فراموش شده. با اعتراضهایی مواجه میشوید. [ژرژ کلاهش را بر می دارد و میخواهد خارج شود.] ژول: کجا می روید؟ ژرژ: به فرانس سوار. نرسیا: به فرانس سوار؟ اما…
ژرژ: من دروغ نمیگویم. قدرت من هم چیزی غیر از این نیست، هرچه را که بگویم یا بدون تغییر چاپ می کنید یا به سراغ دیگران میروم. موتون: به درک بروید. ما از شما صرف نظر می کنیم. نرسیا: جانم، شما دیوانه اید! شاریوه: کاملاً دیوانه! برژورا: [به ژرژ] آقای عزیز لطفاً ما را ببخشید. شاریوه: و هیجانش هم به جا است. نرسیا: ولی ما آرزومند حقیقتیم. برژورا: تمام حقیقت. لرمینیه: فقط حقیقت و بس. ژول: و هرچه را بخواهید چاپ خواهیم کرد.
موتون: به شما میگویم که این مرد حیلهگر است. [هیاهوی حاکی از عدم قبول.] ژرژ: آقا، من اگر به جای شما بودم از حیله گری صحبت نمیکردم چون به هرحال من نیستم که در لیست سیاه جایی به من داده نشده، بلکه شمایید. موتون: به اعضای هیئت مدیره اجازه میدهید که به رئیستان اهانت شود؟ [سکوت] قلب آدمها تهی و پر از کثافت است. بیست سال است که من را میشناسید اما چه اهمیتی دارد؟ کلمه ای از دهان یک ناشناس کافی بود حالا به من بی اعتماد شده اید. به من، به دوستتان!
شاریوه: موتون عزیز من… موتون: برو عقب! اشتهای منفعت، روح شما را قانقرایی کرده است. پیش خودتان حساب میکنید که از طریق ابراز مطالب جنجالی و بی اساس، دربانها را خیره کنید. حساب میکنید که فروشتان را دو برابر خواهید کرد. بیست سال دوستی را فدای گوساله طلایی میکنید! بله آقایان آشکار کنید آشکار کنید!
من شما را ترک میکنم و به دنبال مدرک دروغگو بودن، بدکاری و حقه بازی این مرد خواهم گشت. دعا کنید این مدرک را پیش از آنکه دنیا به دیوانگی شما بخندد، بیابم. خداحافظ. وقتی که دوباره همدیگر را ببینیم شما کیسهای خاکستر به سر دارید و به سینه میکوبید و با تضرع میخواهید که شما را ببخشم! [خارج میشود.]
نقد نمایشنامه نکراسوف
داستان نمایشنامه نکراسوف در دهه 1950 پاریس اتفاق می افتد. این زندگی روزنامه نگاری بدبخت به نام سیبیلوت را نشان می دهد که در یک روزنامه راست گرای فرانسه، فعالیت می کند. کار او بیشتر نوشتن تبلیغات ضد کمونیستی است. نقطه عطف اصلی زندگی او زمانی است که نمی تواند ایده خوبی بیاورد و رئیس او، ژول پالوتین، به او می گوید که اگر هیچ خبری پیدا نکند او را اخراج می کند.
با این حال، در طول دوران بیکاری و افسردگی او، ژرژ دو والرا، یک کلاهبردار تحت تعقیب بین المللی، به خانه او می آید. استعداد اصلی دی والرا این است که با استفاده از سخنان خود تقریبا همه اطرافیانش را مجذوب کند. دی والرا به سیبیلوت می گوید او داستانی دارد که می تواند شغل روزنامه نگار را نجات دهد اما تنها در صورت اینکه سیبیلوت او را به پلیس معرفی نکند، داستان را برای او بازگو می کند…
پس از آن ما می توانیم نحوه تبدیل شدن ژرژ دو والرا به نیکیتا نکراسوف – وزیر فرار شوروی – و چند و چون زندگی او را در سطح قهرمان ملی فرانسه ببینیم. در نمایشنامه نکراسوف خواننده می تواند موضوعات مختلفی را در فلسفه ژان پل سارتر مشاهده کند. مسئله هویت در حالی که ژرژ با خودش می جنگد تا تصمیم بگیرد کدام هویت قویتر است (نکراسوف یا ژرژ) یکی از عناصر اصلی است. با این حال، مسئله قدرت و ساختار سلسله مراتبی آن نیز به چالش کشیده می شود.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 209 بار
عنوان کتاب: نکراسوف
نویسنده: ژان پل سارتر
برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1964
مترجم: قاسم صنعوی
تعداد صفحات کتاب: 209 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 12.77 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب