دانلود کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست با متنی روان و پر از مطالب ارزشمند است که شاید آشنا شدن با این کتاب، تصادفی نباشد!
کتاب پیش رو با عنوان فرعی «تقدیر انسان را رها نمی کند، لحظه به لحظه از نو نوشته می شود»، همانطور که از نامش پیداست دربارهی این است که آیا انسان خودش زندگی خود را رقم می زند یا دست تقدیر است که باعث حوادث و اتفاقات زندگی می شود. هاکان منگوچ در کتابش توصیه می کند که در مقابل تغییراتی که زندگی برایتان پیش می آورد تسلیم باشید و از اتفاقات و راههای جدیدی که سرنوشت پیش پایتان می گذارد استقبال کنید.
چیزی که در نیمه راه مطالعه این اثر دستگیرتان می شود این است که نیازها و تناقضات درونیتان چیست؟ آیا تا حالا سعی کرده اید خودتان را بشناسید؟ سعی کرده اید به خودتان دروغ بگویید و در خیالات و اوهام خودتان به دام افتاده باشید؟ این کتاب نسبت به نیاز هرکسی مشتی پر به او نشان می دهد بستگی به خودتان دارد کدام را انتخاب کنید و معیارتان چه بوده و برای چه به سمت این کتاب کشیده شدهاید…
خلاصه کتاب
کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست، داستان سفر یک صوفی جوان را روایت می کند که به همراه دوستش برای پیدا کردن هدف زندگیشان پا به آن می گذارند. دو مسافر بدون آنکه چیزی با خود بردارند و تنها با ایمان و باور به خدا، شروع به سفر می کنند و حتی نمی دانند در جستجوی چه هستند. صوفی و دوست او تنها به توشهای که روزانه نصیبشان می شود دلخوش هستند و بدون برنامه مشخصی از شهری به شهر دیگر می روند.
در خلال داستان متوجه می شویم که صوفی جوان که شخصیت اصلی داستان است، هرساله به یک سفر هفت روزه می رود ولی این بار دست تقدیر یک همراه را پیش روی این جوان قرار می دهد. اینکه چگونه این همراه به داستان وارد می شود، این دو مسافر طی این سفر هفت روزه چه چیزهایی را از دست می دهند و چه چیزهایی به دست می آورند، آیا صوفی و دوستش در پایان سفر همان آدمهای سابق هستند و آیا حقیقتاً هیچ ملاقاتی اتفاقی نیست؟ سوالاتی است که نویسنده سعی کرده است به آنها پاسخ دهد.
در خلال مطالعهی این کتاب بارها سوالاتی برای خواننده پیش می آید که به اجبار برای پاسخ دادن به آنها باید به خود رجوع کند. هاکان منگوچ در کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هم به عنوان راوی با مخاطب صحبت می کند و هم در خلال روایت داستان مفاهیمی را منتقل می کند. در این کتاب اشاراتی به داستان شمس و مولانا می شود و جملاتی از مولانا و چندین نامه از مولانا به شمس نیز آورده شده است. کتاب با نثری روان و جذاب نگارش شده است و شما را به سفری هفت روزه و ناشناخته می برد که تا انتهای آن کتاب را زمین نمی گذارید.
بخشی از متن کتاب
اگر قسمت تو باشد، از یک مورچه هم درسی یاد میگیری؛ اگر قسمت نباشد، دنیا هم جلویت زانو بزند، برای تو اشتباه خواهد بود «حضرت مولانا». ساعت درست هفت ونیم بود که دنیز آمد. یک پاکت قرمز رنگ تزئین شده در دست داشت. با لبخند گفت: «سلام صوفی.» با اشاره به دستانش گفتم: «خیر باشه. میخوای رشوه بدی؟» خندید و گفت: «معلومه که نه. خدا رو شکر یاد گرفتم که تو رو با پول و رشوه نمیشه خرید. این برای جشن گرفتنه.» جشن؟ «بله. یعنی مطمئنی که تو رو با خودم میبرم؟» «در واقع نه، مطمئن نیستم.
اما با خودم گفتم اگه جوابت مثبت باشه دست خالی نباشم.» واقعاً به نظرم دنیز فرد عجیبی بود. گاهی باعث میشد درهای الهام به سینهام گشوده شود و به موضوعات عمیق فکر کنم. گاهی به حد غیرقابل تحملی لوس و عصبی میشد. طوری که نمیتوانستی یک دقیقه هم تحملش کنی. گاهی کودک کوچک و معصومی میشد و گاهی به حد زیادی شاد و خندهدار. گاهی هم خیلی غصهدار و گمشده. «تو را میتونم با خودم ببرم اما باید…» صبر نکرد جملهام تمام شود. مثل بچهها بالا و پایین میپرید. با هیجان گفت: «زندهباد. زندهباد. میدونستم.» خواستم آرامشش را حفظ کند اما شادیش طوری نبود که بتواند آرام بگیرد.
گفت: «پس الان وقت جشن گرفتن است.» بعد از پاکت قرمز رنگ نوشیدنی درآورد. «این دیگه چیه؟» «برای جشن گرفتنه دیگه.» «اما … توی این سفر قصد سرمستی نداریم. ما باید هوشیار باشیم.» «ای بابا … یکم جشن گرفتن که سرمست نمیکنه آدمو.» «اگه قراره آخر هفته راه بیافتیم باید قوانین راهو رعایت کنی. من دخالت نمیکنم که تو چه عادتهایی داری اما راه قواعد خودشو داره. همانطور که وقتی مربی پیلاتست دو ماه قهوه، چای و الکل رو قبول میکنی اینجا هم روال کار همینه.» از اینکه قبول نکردم با او جشن بگیرم ناراحت شده بود اما همین که قرار بود همراه من بیاید سریع تسلی خاطرش شد …
نقد کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
تقديرانسان را رها نمی كند، لحظه به لحظه از نو نوشته می شود. لحظاتی می رسد كه كاری را كه گفته بودی انجام نمی دهم، انجام می دهي، چيزی را كه گفته بودی تحمل نمی كنم، تحمل ميكني، چيزي را كه دوست نداشتی دوست می داری، وقتی خيال می كنی نمی توانی بروی ، در لحظه ای تصميم به رفتن می گيري و می روي. می گويی مردم، اما باز زندگی می كنی …
هاکان منکوچ نویسنده کتاب، به عنوان فاضل و سخنران عمومی شهرت دارد. او همچنین رئیس آکادمی صوفی است که متعلق به دانشگاه آمریکایی در قبرس است. کتاب های او به ده ها زبان ترجمه و خوانده شده است. هیچ ملاقاتی تصادفی نیست… نویسنده این جمله را با یک داستان واقعی به اثبات می رساند. این کتاب با داستان برخورد یک شخص با نویسنده و طی کردن سفری متفاوت با او سعی در آشنا کردن مخاطب با دنیای عرفان و همچنین درسهایی که می توان از آن آموخت دارد.
اگر به کتاب های صوفیانه و عرفانی علاقهمند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
تعداد بازدید: 5,674 بار
عنوان کتاب: هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
تقدیر انسان را رها نمی کند، لحظه به لحظه از نو نوشته می شود
از پرفروش ترین کتاب ها در ایران
نویسنده: هاکان منگوچ
مترجم: فائزه پورعلی
تعداد صفحات کتاب: 186 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 17.89 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب