دانلود کتاب پیژامه همینگوی
کتاب پیژامه همینگوی، مجموعه ای از داستان های کوتاه است که به فارسی ترجمه شده.
کتاب پیش رو، داستان هایی پر کشش و جذاب از نویسندگان مختلف جهان است که در قالب یک کتاب گردآوری شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته اند.
خلاصه کتاب
کتاب پیژامه همینگوی نوشته متیو روی دیوی است. در ابتدای هر داستان چند خطی دربارهٔ نویسندهٔ آن نوشته شده و سپس داستان آغاز می‌شود. حجم داستان‌ها متغیر است، داستانی در کمتر از دو صفحه روایت می‌شود و داستانی دیگر بیشتر از ۱۲ صفحه است. اما همهٔ آنها در دسته بندی داستان کوتاه قرار می‌گیرند. عناوین برخی از داستان های این مجموعه به شرح زیر است:
- دولت جوانان
- جوخه بمب
- ده گلوله پیش
- چشم بادامی های آمریکایی
- خروج آبرومندانه
- پیچکی روی یک خانه و …
بخشی از متن کتاب
من از دست پادشاه عصبانی بودم، این همه دردسر را او درست کرده بود. هر چند دیگر خودم را باور نداشتم که او پدر مجسم من باشد. حالا به حضور آن حساس شده بودم، هر نگاه اجمالی پادشاه انزجاری در قلب من بر می انگیخت. در نهایت خونم به جوش می آمد که دست دراز میکردم و هر شاخه ای دم دستم میرسید، میگرفتم و به شلاق میکشیدم. سکوت دیگر با من همخوانی و همراهی نمیکرد و من به دنبال انعکاس محو صدای دیگری از پدم به سمت شهر میدویدم.
وقتی که وارد شهر میشدم، برداشتم انگار پیش از من میرسید: ساختمان های بلند در آفتاب با شیشه ها و فلزِ نما برق میزد. من برای زنده ماندن تلاش و تقلا نکرده ام و فقط خواسته ام بگریزم. به همین علت در دستیابی به امنیت از هر نوع ناکام مانده ام و به حاشیه رانده شدم که با فقر چندان فاصله ندارم. در اینجا مردی ایرلندی را کشف کردم. هرگز او را ندیده بودم اما صدای او بر فراز شهر سردرگم خیمه زده بود و می لرزید.
امشب، پس از گرد و غبار مرطوب باران شهری مطابق معمول آواز می خواند. صدای ایرلندی مرا به خواب میبرد. یادم هست که از کودکی عاشق باران بودم که بخار گرم و دلنشینی را از خاک مرطوب دشت بلند میکرد. ترنم آن باران و آواز را میشنوم که پادشاه با تکان دادن برگهایش در سکوت به همخوانی مینشیند. سکوت شهر این طور نیست با گامهای سنگین و لزلزه چرخهای قطاری که هر شب ساعت هشت و ربع میگذشت و ایرلندی عزیزم، ایرلندی نازنین، صدای آوازش در باد میپیچید.
در این شهر درختی نیست. ساختمان های بلند بی قواره که رنگشان ور آمده و لامپ های لختی که آویزان بود و مستان نیمه شب با پر شال کلاه شان رد میشدند و با مشت میزدند و می انداختند. نه شاهی هست نه برجک نگهبانی، نه غروب خونینی و تنها رنگ دلگیر قهوه ای و نارنجی که روزگاری قرمز بود و بقالان پیر و خسته که کرکره های پنجره مغازه شان را میکشند پایین. فقط آسمان خراش مانده و تفنگ.
چشم میبندم. پیش شاه عادت داشتم که بالا میرفتم و وقتی به نازکترین شاخه میرسیدم که مرا میترساند و از آنجا میپریدم پایین. چمنها بلندتر بود و می افتادم و من فکر میکردم این چمنزار فقط برای اینکه من آسیبی نبینم آنجا روییده. لحظاتی دراز میکشم و برگ های علف را میبینم که با هر بادی می لرزد. وقتی کفش هایم را روی بتن میکشم و سر میخورم ناگهان سکوت شهر مرا به خود میخواند…
نقد کتاب پیژامه همینگوی
داستان کوتاه را می توانید برای پر کردن اوقات فراغت خود بخوانید. این داستانک ها با موضوعات مختلف و پندآموز ساخته شده اند و خواندن آنها می تواند جالب باشد. دوست داران داستان کوتاه مخاطب کتاب پیژامه همینگوی هستند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 147 بار
.webp "پیژامه همینگوی 1")
عنوان کتاب: پیژامه همینگوی
مجموعه داستان های کوتاه جهان
نویسنده: متیو روی دیوی
مترجم: اسدالله امرایی
تعداد صفحات کتاب: 177 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 14.82 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
