دانلود کتاب گرترود
کتاب گرترود از ابتدا تا انتها پر از نمادها و مفاهیم عمیق است که مخاطبان را به تفکر و تأمل در معنا و ارزشهای زندگی ترغیب میکند.
این کتاب نه تنها یک اثر ادبی، بلکه یک اثر فلسفی نیز محسوب میشود و تأثیر زیادی بر روی افکار و عقاید خوانندگان خود گذاشته است. این رمان ممکن است به شما انگیزه بیشتری برای اکتشاف خود و جهان اطرافتان بدهد.
کتاب گرترود نوشتهٔ هرمان هسه، نویسندهٔ معروف آلمانی، است. این کتاب به عنوان یکی از شاهکارهای او شناخته میشود. داستان این رمان در قرن نوزدهم در آلمان روایت میشود و از دیدگاه شخصیت اصلی تعریف میشود. او با تعدادی شخصیت جذاب و متنوع از جمله هنرمندان، فیلسوفان، و معلمان آشنا میشود که تاثیر قابل توجهی بر زندگی او دارند.
خلاصه کتاب
این داستان دربارهٔ زندگی و سفرهای یک زن جوان و همچنین مستقل و آزاد است. شخصیت اصلی کتاب (که همنام با عنوان رمان است) از زندگی معمولی خود خسته شده و تصمیم میگیرد تا تجربیات جدیدی در زندگی خود داشته باشد. او سفرهایی را به سرزمینهای دیگر شروع میکند و با افراد مختلفی آشنا میشود. کتاب گرترود در واقع به معنای دنبال کردن راه خود، پیدا کردن هویت و تلاش برای یافتن معنای واقعی زندگی است.
این کتاب در مورد رشد فردی و جستجوی معنا در زندگی انسانها میباشد. نوشتههای هرمان هسه معمولاً در مورد موضوعات مانند: هویت فردی، روحانیت، و راه یافتن به معنا در زندگی انسانی هستند. رمان پیش رو نیز یکی از این اثرات است که به عنوان یک رمان معروف و مفهومی شناخته میشود. اگر به داستان هایی در مورد جستجوی معنا و رشد فردی علاقه دارید، کتاب گرترود یکی از کتاب هایی است که ممکن است برایتان جذاب باشد.
در طول داستان، ما شاهد تحول و رشد شخصیت اصلی هستیم. او از یک زن جوانی که از زندگی تکراری خسته شده، به یک فردی با انگیزه برای کشف معنا و هویت تبدیل میشود. او در طی سفرهای خود با انسانها و فلسفههای مختلف در میآمیزد و این تعاملها و تجربیات باعث میشوند تا به درک عمیقتری از خود و جهان برسد. او با مشکلات و چالشهایی روبرو میشود، اما همچنین لحظات شادی و روشنگری نیز تجربه میکند.
بخشی از متن کتاب
در کتاب گرترود میخوانیم: …از شنیدن این که گرترود نقش را بررسی کرده و قادر به خواندن آن است، متعجب شد و در تأیید صحبتش گفت: «باید صدای خوب و دلنشینی داشته باشد؛ میتوانی روزی مرا هم به آنجا ببری؟» «بله به محض اینکه خانواده ایمتور به شهر برگردند. در هرحال در فکر بودم که در این مورد از آنها اجازه بگیرم. دلم میخواهد یک یا دوبار با خانم ایمتور آواز بخوانی که تصحیح یکی دو نکته به نظرم لازم است.»
«کوهن تو واقعاً آدم خوش شانسی هستی؛ تایزر نیز میتواند در همنوازی به تو کمک کند. مطمئن باش که اپرا اجرای موفقی خواهد داشت.» من حرفی نزدم چون هنوز درباره آینده و سرنوشت اپرای خودم در حقیقت نظری نداشتم. قبل از هر چیز باید آن را به پایان میرساندم؛ البته پس از شنیدن آواز موات، به قدرت اثرم پی برده بودم. وقتی با تایزر در این باره صحبت کردم او با اکراه گفت: (ص81 کتاب گرترود)
«من هم با تو هم عقیدهام؛ موات انرژی فوق العادهای دارد. فقط کاش آنقدر آدم سطحیای نبود؛ چون اصلا برای او موسیقی و آهنگ مطرح نیست. تمام هموغم او خودش است. نمونه کامل یک آدم خام و خودپسند.» سرانجام، پس از مدتها گرترود بازگشت و من به دیدن او رفتم. همین که پایم را به باغ خانواده ایمتور گذاشتم ضربان قلبم شدت گرفت. گرترود لبخندزنان به طرف من آمد؛ کمی آفتاب سوخته و از همیشه زیباتر و دلرباتر شده بود.
دستش را به طرفم دراز کرد. صدای گرم، چشمان درخشان، جذابیت و رفتار طبیعی او، از نو مرا مسحور کرد. غم و غصهها و التهاباتم را به کناری زدم و از اینکه در حضور آرام بخش او هستم، شاد شدم. گرترود در راه رفتن کمکم کرد و چون نتوانستم خود را راضی کنم که درباره نامه و مضمون آن حرفی بزنم، او نیز به آن اشاره نکرد. چنان رفتار میکرد که گویی هیچ خطری دوستی ما را تهدید نمیکند.
سعی نکرد از من دوری کند. اغلب با من تنها میماند و مطمئن بود که من به خواسته هایش احترام میگذارم و از اظهار علاقهام خودداری میکنم؛ مگر اینکه خود او به من جرأت و دلگرمی بدهد. بدون اتلاف وقت او را در جریان کارهای این چند ماه اخیر گذاشتم و به او گفتم که موات نقش خود را آموخته و از آن خوشش آمده، از او خواستم در صورت امکان اجازه دهد او را هم با خود آنجا بیاورم، زیرا مرور بخشهای اساسی برای هر دوی آنها لازم بود که موافقت کرد…
گرترود گفت: «البته تمایل زیادی به این کار ندارم؛ میدانی که میل ندارم جلو غریبهها آواز بخوانم؛ در مقابل هاینریش موات هم برایم بیشتر عذاب آور است. البته نه فقط به دلیل اینکه او خواننده بزرگی است، بلکه حالتی دارد که مرا به وحشت میاندازد. حداقل وقتی روی صحنه است از او وحشت دارم. به هر حال ببینم چطور میشود.» سعی نکردم با تعریف و تمجید از موات دفاع کنم. نمیخواستم دخترک معذب شود. (ص82 کتاب گرترود)
به این نتیجه رسیدم که او با یکبار همخوانی، به آواز خواندن با او تمایل پیدا خواهد کرد. چند روز بعد من و موات به خانه گرترود رفتیم و مورد استقبال خودش و ایمتور قرار گرفتیم. پدر گرترود کوچکترین اعتراضی به رفت وآمد و رابطه من با گرترود نداشت و اگر کسی سعی میکرد در این مورد چیزی برعلیه ما بگوید؛ خندهاش میگرفت. ولی از آمدن موات زیاد راضی به نظر نمیرسید…
چرا باید این رمان را بخوانیم؟
کتاب گرترود در مورد کمال گرایی و تخیلات ریز و درشت فلسفی آدمها است. هرکدام از شخصیتهای رمان هسه بخشی از تفکرات، احساسات و دریافتهای عمیق او را از زندگی نشان میدهند. هاینریش موث خواننده اپرا است. او افسرده و خودآزار است؛ اما گرترود زنی مهربان و با اعتماد به نفس است و کان از همان ابتدا مجذوبش میشود. برخلاف انتظار کان، رابطه عاشقانهای میان هاینریش و گرترود، که هر دو برای پیوستن به اپرای کان آمدهاند، شکل میگیرد.
آنها ازدوج میکنند ولی ازدواجشان به خاطر نوع نگاه متفاوتی که به زندگی دارند و تفاوتهای بنیادین دیگر به شکست میانجامد. شکستی فاجعهبار که زندگی هردو را تحت تاثیر قرارمیدهد؛ اما در کنار این فاجعه، اتفاق دیگری هم در حال وقوع است. اتفاقی دور از انتظار. رابطه تراژیک گرترود و هاینریش منبع الهامی برای کان میشود تا موفقترین اپرای زندگی هنریاش را بسازد…
کتابهای هرمان هسه روانشناسی خاصِ خودش را دارند؛ فقط رمان یا داستان نیست، بلکه رفتارهای انسان را به طور کامل مورد روانشناسی و واکاوی قرار میدهد. در مسیر نسبتا ساده کتاب درس های زندگی خاصی وجود دارد. جملات ناب و دیدگاه فلسفه اگزیستانسیالیستی (جوانی، بحران معنا، جنگ، مشکلات روحی و…) کتاب را امکان ندارد به سادگی فراموش کنید. از این نظر رابطهای نزدیک با کتابهای فئودور داستایفسکی دارد.
سبک نویسنده
هرمان هسه نویسندهای است که بیشتر از تنهایی و رنج بشری مینویسد. او راوی روحیات پیچیده و درونی انسان تنهای عصر خویش است. کتاب گرترود نیز بهانهای برای نمایش رنجها و تضادهای درونی بشری است. داستان، شرح اعترافات یک موسیقی دان است.
موسیقی دان با شکستی دردناک روبهرو میشود: او، برای از دست نرفتن یک دوستی، از آن کس که دوست میدارد دست میکشد. به عقیدهی «هسه»، هر روز که می گذرد، با آنچه دوست میداریم بیگانهتر میشویم. «هسه» راوی روحیات پیچیده و درونی انسان تنهای عصر خویش است.
نکوداشت های کتاب گرترود
- داستانی تکان دهنده و بسیار سرراست.
- کتاب گرترود به زیبایی نقاط تاریک و روشن را در هم می آمیزد.
- هسه، نویسنده ای نظریه پرداز و دقیق است.
نقد کتاب گرترود
نویسنده، هرمان هسه، در کتاب گرترود به موضوعاتی چون آزادی، خودشناسی، هنر، و معنا در زندگی انسانها پرداخته است. این کتاب به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی معاصر شناخته میشود و به عنوان منبعی برای تفکرات عمیق و بحثهای فلسفی خوانندگان معرفی میشود.
داستان حاضر همچنین به مبحثی که در اغلب آثار هرمان هسه وجود دارد، یعنی تضاد بین زندگی مدرن و ارتباط انسان با طبیعت اشاره میکند. این تضاد در طی داستان از طریق شخصیت گرترود بیان میشود. او که از جوانی مدرن و مستقل آغاز کرده، به تدریج به سمت طبیعت و عناصر طبیعی جلب میشود و ارتباط عمیقی با آنها برقرار میکند. این ارتباط با طبیعت او را به دنیایی از سکوت و آرامش هدایت میکند.
علاوه بر این، رمان حاضر به موضوعاتی چون عشق و ارتباطات انسانی نیز پرداخته و نشان میدهد که همبستگی انسانها با یکدیگر چگونه میتواند به رشد و رهایی فردی کمک کند. روابطی که شخصیت اصلی کتاب با افراد مختلف برقرار میکند، او را به تعامل با دیگران و بهترین ویژگیهای انسانی خود هدایت میکند.
کتاب گرترود یک داستان جذاب و پرمعنا است که برای هر کسی که به مطالب مرتبط با جستجوی معنا و رشد فردی علاقه دارد، توصیه میشود.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 208 بار
عنوان: کتاب گرترود
نویسنده: هرمان هسه
برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1946
مترجم: شهلا حمزاوی
تعداد صفحات کتاب: 159 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 14.97 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب