دانلود کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
کتاب حاضر یکی از آثاری است که شهرکتاب آن را به همه مخاطبان توصیه می کند. کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم بر اساس داستان هایی از موفقیت و شکست نوشته شده.
داستان هایی که خانم تینا سیلیگ در کلاسهای درس خود به عنوان استاد دانشگاه و پیش از آن به عنوان پژوهشگر، کارآفرین و مشاور مدیریتی تجربه کرده است و داستانهایی که کارآفرینان، مربیان، مدیران و…. برای او تعریف کردهاند. فصلهای این کتاب طوری طراحی شدهاند که شما را به چالش بکشند تا خودتان و دنیا را با نگاهی تازه ببینید. ایدههای سرراست هستند؛ اما لزوماً شهودی نیستند.
آنها مناسب کسانی هستند که در محیط های پویا کار میکنند؛ جاهایی که موقعیتها بهسرعت تغییر میکند و کسانی را که درگیرند، ملزم میکند که بدانند چگونه فرصتها را شناسایی کنند، اولویتها را بسنجند و از شکست درس بگیرند. بهعلاوه، این مفاهیم برای هرکسی که بخواهد بیشترین عصارهٔ زندگی را بیرون بکشد، ارزشمند است.
نکات مهم کتـاب
- پس از ورود به دنیای کار بعد از دانشگاه، مشکلات را به عنوان فرصت در نظر بگیرید. در انتظار چالش یافتن راهحلهای جدید و ابتکاری باشید.
- در اطراف خود به دنبال چیزهایی بگردید که میتوانید بهبود بخشید و همچنین به دنبال ابزار مورد نیاز برای حل مشکلات.
- جهان خود را مثل یک «مسافر خارجی» نگاه کنید تا آن را از نزدیک مشاهده کنید و از افق تازهای ببینید.
- برای داشتن حداکثر تجربیات جدید به دنبال فرصتهای تازه باشید و درک خود از جهان اطراف را وسعت بخشید.
- دانش عرفی را به پرسش بکشید و قوانینی را که شیوه حل مسأله را برای شما محدود میکنند بشکنید.
- بگذارید شکست بخورید. پذیرش ریسک به شما اجازه میدهد که در راههایی که به نظرتان ناممکن است موفق شوید.
- برای به دست آوردن تجربه دست و پنجه نرم کردن با شرایط سخت، پذیرای چالشها باشید و از شکستهایتان درس بگیرید.
- محل تلاقی استعداد و علاقه خود را پیدا کنید تا مسیر شغلی رضایتبخشی را انتخاب کنید.
- اعتبار خود را با یافتن راهی برای کار با دیگران بالا ببرید، نه در رقابت با آنها.
- راه خود را پیدا کنید میان آنچه خودتان میخواهید و آنچه دیگران برایتان میخواهند تفاوت بگذارید.
مروری بر کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم نوشته ی تینا سیلیگ برای نخستین بار در سال 2009 منتشر شد. این کتاب از همان ابتدای انتشارش فروش فوق العادهای داشت و جز بهترین کتابهای خودشناسی قرار گرفت است. پروفسور سیلیگ در این کتاب همهی قوانین گذاشته را دور میاندازد و با ارائهی قوانینی جدید تفکر خارج از عرف را به خواننده آموزش میدهد. او دربارهی این کتاب مینویسد:
ذهن ناهشیار را می توان به کامپیوتری تشبیه کرد که بعضی از داده های آن نادرست است. و مطالعه ی این کتاب مجالی است شگفت تا گرایشهایی را که نسبت به زندگی دارید دقیق تر بنگرید و از شّر بسیاری از الگوهای معیوب گذشته که در ژرفای وجودتان ریشه دوانده رها شوید. آنگاه خواهید دید که روابطتان با مردم، ایده ها و اشیا معنایی یکسره متفاوت پیدا خواهد کرد.
در مقام مربی نوآوری و کارآفرینی به تجربه دریافته ام که این افکارو آرمانها برای افرادی که در محیط های دینامیک و پویا کار می کنند ضرورتی اجتناب ناپذیر است. زیرا اوضاع و شرایط در چنین فضاهایی به سرعت تغییر کرده و افراد به ناچار باید بدانند چگونه فرصتها را شناسایی کرده، اولویتها را تغییر داده و اندیشههای نو و آرمانهای تازه را بیازمایند. به همین دلیل این نقطه نظرها برای افرادی که مایلند انسان کارآمدی باشند و از تمام تواناییهای خود بهره ببرند گنجینهای به راستی ارزنده است.
در مورد محتوای کتاب
کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم اثری است بزرگ. شاید مثل سایر کتابها سریع آن را بخوانید. اما به طور قطع بارها به آن مراجعه خواهید کرد تا با توسل به افکار و آرمانهای هوشمندانه اش با دست پر به جنگ مشکلات و موانعی که بر سر راهتان قد علم کرده بروید و آنها را از میان بردارید. اندیشه های نبوغ آسای این کتاب یاریتان می کند طرحها و اهداف خویش را از نو ترسیم کرده و قابلیت هایتان را در حد کمال به انجام رسانید.
این کتاب سرشار از آرمان ها،الهام ها و اندیشه های خلاقانه است. مطالعه آن تلنگری به ذهن و روح شماست تا از حد نیروهایی که بالقوه بازدارنده اند بگذرید و با از قوه به فعل رساندن قابلیت های خویش شاهد آفرینش طرحها و عادات تازه و نوین باشید.
سخن تینا سیلیگ درباره کتاب
امیدوارم که داستان های کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم این باور را در شما پدید آورده باشد که اگر حصار کنج عافیت را بشکنید و از چارچوب امن و بی خطر زندگی تان پافراتر نهید چشمه ی فیاض قدرت در وجودتان به جوشش درآمده و امکانات نامحدود و بی کرانه در دسترستان قرار خواهد گرفت. تنها کافی است احساس تامین اندک خویش را فدای وضع مجهول و مبهم آینده کنید، برکلمه ی (ناممکن) خط بطلان بکشید، برای زمین خوردن آماده شوید و سرانجام در کمین باشید از هر فرصتی برای فوق العاده بودن استفاده کنید. درست است که این تحول و دگردیسی تعادل زندگی تان را برهم زده و آن را آشفته می کند اما به موقعیت هایی رهمنون می شوید که هیچ گاه تصور نمی کردید روزی آن را به چشم ببینید.
بخشی از متن کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
کلید نیازیابی، شناسایی نارساییها و تلاش برای رفع آنهاست. ممکن است این نارسایی درباره نحوهی استفاده مردم از محصولی خاص، و یا وضعیت سرویس دهی شرکت تولیدکننده و یا اخلاق و رفتار کارکنان آن شرکت باشد. چندی پیش فرصتی دست داد تا با مایکل بری، کارشناس نیازیابی شرکت پوینت فوروارد گفتگو کنم. او حکایت جالبی را درباره شرکت کیمبرلی کلارک، تولیدکننده دستمال کاغذی کلینکس و پوشک هاگیز، برایم تعریف کرد که در ادامه مطلب میخوانید. وی گفت که اين شرکت در آغاز کارش با رقبای نیرومندی نظیر پروکتر و کمبل(تولید کننده پمپرز)روبه رو بود و از نظر فروش حتی به گرد پای شرکتهای رقیب هم نمیرسید.
دست اندرکاران شرکت کلینکس از بابت این موضوع به شدت نگران بودند. به همین دلیل از گروه مایکل خواستند که آنان را برای ارزیابی این مشکل و رفع آن یاری کند. مایکل و دستیارانش پس ازمشاهدهی دقیق چگونگی فروش پوشکها، بررسی تبلیغات روی بستههای پوشک و مصاحبه با چند تن از والدین دریافتند که این شرکت در عرضهی محصولاتش دچار مشکل است: کارکنان شرکت طوری پوشکها را عرضه میکردند که گویی چیزهایی زائد، خطرناک و دورانداختنی است. در صورتی که والدین درباره پوشک استنباطی کاملاً متفاوت داشتند.
از نظر والدین پوشک بخشی از فرایند مراقبت از بچههاست. این کار را آسان میکند و میتواند یک تکه لباس تلقی شود. این یافتهها در تازهای را به روی شرکت کیمبرلی کلارک گشود و جهت گیری جدیدی را در آن ایجاد کرد. پس از مدتی کوتاه هاگیز با شکل و ظاهری متفاوت به بازار آمد. مایکل با بررسی دقیق فرصت بزرگتری را شناسایی کرد. او دریافت که وقتی فروشندگان از والدین میپرسند که: «آیا همچنان فرزندتان از پوشک استفاده میکند؟» آنان ناراحت و شرمنده میشوند. مایکل در فکر فرو رفت و چگونه میتوان این وضعیت را دگرگونه کرد و به این نارسایی پایان بخشید. چگونه ممکن است پوشک بهجای اسباب ناکامی و شرمندگی به نماد موفقیت شود….؟
در پایان امیدواریم از خواندن کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم لذت ببرید و در مسیر زندگی از راهنمایی های آن استفاده کنید.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 13,893 بار
عنوان کتاب: کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
دوره ای فشرده برای پیدا کردن جای خود در دنیا
نویسنده: تینا سیلیگ
مترجم: محمدرضا آل یاسین
تعداد صفحات کتاب: 209 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 22.23 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
6 پاسخ
سلام خیلی از اینکه کتاب های جدید و بروز در سایت تان قرار میدهید ممنونم. دست مریزاد
سلام. ممنون از حضور همیشگیتون.
راستی برای چنل تلگرام کامنت باز نمیکنید؟نظر بدیم و اینا؟
سلام. هدف ما از تلگرام اطلاع رسانیه فعالیت اصلی ما سایته.
سلام ممنون از بزرگواریتان در ارائه کتابهای جدید و برتر.
سلام ممنون از حضور و دلگرمی شما.