آتش نامیرا

آخرین ویرایش: 5 ماه قبل
آتش نامیرا (nbookcity.com)

دانلود کتاب آتش نامیرا

کتاب آتش نامیرا رمانی پر از رمز و راز و موفق در به تصویر کشیدن وقایع و احساسات لحظه‌ای انسان‌ها که تا پایان شما را میخکوب می‌کند.

امیلی بلیکر یک نویسنده آمریکایی است که در نقل و انتقال احساسات و جریانات داستانی بسیار توانا است. او به خاطر آثار رازآلود و روانشناختی خود بسیار مشهور و شناخته شده است.

نویسنده در این کتاب؛ روابط بین خانواده، شناخت‌شان از هم و رازهای پنهانی را به چالش کشیده. این کتاب سومین رمان بلیکر است که داستانی روان و پرکشش را با مفاهیمی آمیخته از عشق، خیانت، خلا و رازآلودگی به تصویر می‌کشد.

خلاصه کتاب

الی شخصیت اصلی کتاب آتش نامیرا یک دانشجوی پزشکی اخراجی و راننده یک آمبولانس آتش‌نشانی است. روزی در حالی که در ایستگاه مشغول استراحت با همکارانش است پیام جدیدی مبنی بر آتش‌سوزی در خیابان لارک لین شماره 2318 دریافت می‌کند. او آماده رفتن می‌شود اما ناگهان آدرس او را متعجب می‌کند. پلاک 2318 خانه خواهرش آملیا است و پدر مریضش هم همراه آن‌ها زندگی می‌کند.

هنگامی که الی به محل حادثه می‌رسد شوهر آملیا، استیو را روی زمین افتاده می‌بیند. دو نفر به خانه آن‌ها حمله کرده و به املیا شلیک کرده بودند. در این میان داستان بین زمان حال و گذشته پیش می‌رود، در زمان حال ما الی را می‌بینیم که به اتفاق پیش آمده می‌پردازد و در زمان گذشته نزدیک آملیا را می‌بینیم و از روابط خانوادگی و احساساتش با خبر می‌شویم.

آملیا در نوجوانی عاشق پسری به نام کالب بوده، اما عشقش رنگ باخته است و حالا همسر استیو و صاحب دو فرزند است. بی‌خبر از این که همسر فعلی‌اش دست به خلافکاری‌ای پردردسر زده است. امیلی بلیکر، نویسندۀ کتاب آتش نامیرا سال‌ها به هنرجویان و علاقمندان ادبیات نویسندگی می‌آموخت، با این حال سرطان بود که به او جسارت انتشار آثارش را بخشید!

او به سرطانی کمیاب و کشنده دچار شد و درست هنگامی که پزشکان از سلامت او ناامید شده بودند، به شکلی معجزه‌آسا درمان یافت. امروز آثار این نویسنده‌ی آمریکایی در میان فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار دارد و بیش از یک میلیون نسخه از کتاب‌هایش در سرتاسر جهان منتشر شده است. او در سی سالگی شروع به نوشتن اولین رمانش کرد.

نقاط قوت رمان آتش نامیرا

  • سبک نوشتار رمان آتش نامیرا رئال است‌ و‌ در زمان ما رخ داده است.
  • محتوای ارزشی، اجتماعی و خانوادگی دارد، البته در چهارچوب فرهنگ غرب.
  • برای فهم بهتر شرایط روحی و احساسی افراد، نویسنده از تمثیل‌های به‌جایی استفاده کرده است.
  • به کسانی که عشق حدس زدن دارند و بعد می‌بینند که هیچ چیز واقعا سر جایش نبوده، پیشنهاد می‌کنیم خود را محک بزنند.
  • از خواندن کتاب لذت خواهید برد؛ شاید حوادث مشابه داشته باشد، اما قلم نویسنده واقعا گیراست و نوشته هایش در ذهن‌تان به راحتی تصویرسازی می‌شود.

بخشی از متن کتاب

در کتاب آتش نامیرا می‌خوانیم: وقتی کالین از اتاق خارج شد تا ماشین را از پارکینگ بیرون بیاورد، الی به ایستگاه پرستاران آی‌سی‌یو رفت و اطلاعات تماسش را تمام و کمال در اختیارشان گذاشت. به او اجازه داده شده بود آملیا را مختصراً ببیند، اما زمان دیدارش به دلیل عارضه جراحت شکمی آملیا محدود بود. این نوع از جراحت‌ها اغلب مشکل ساز بودند؛ به خصوص اگر بیمار هوشیار نبود.

در واقع، خوشحال بود می‌تواند به واسطه مراجعه به ایستگاه پرستاران چند دقیقه وقت داشته باشد تا از شوک دیدن خواهرش در آن وضع و حال بیرون بیاید؛ او تنها به کمک دستگاه‌های پزشکی زنده مانده بود. وقتی به پرستاران هشدار می‌داد که حتی در صورت تغییر فشار اندک یا حرکت ملایم پلک‌های آملیا به سرعت خبرش کنند، صدای تراویس را در حال صحبت با تلفن شنید.

او بیرون از اتاق خالی آملیا ایستاده و منتظر بازگشتش از ام‌آرآی بود. تراویس مشغول انتصاب افسر پلیس دیگری برای مراقبت از اتاق آملیا بود؛ درست مثل افسر بلکفورد که به مراقبت از استیو گمارده شده بود. برخلاف بیسیم، حالا تنها می‌توانست یک طرف گفتگو را بشنود اما همان هم برای جلب توجهش کافی بود. تراویس از فردی که آن سوی خط بود پرسید «چقدر طول میکشه برسه اینجا؟» (ص151 کتاب آتش نامیرا)

سپس لحظه‌ای به سخنان آن سوی خط گوش داد و بعد در حالی که دستش را روی غلاف اسلحه‌اش تکیه داده بود، ادامه داد. «خب، تا وقتی که دو نفر رو بفرستی اینجا که یکیشون جای بلکفورد رو بگیره، نه… بلکفورد نمی‌تونه تا اون موقع برگرده، کارش خیلی افتضاح بود. اگه میخوای برم با خواهر اون مردی که مرده و الان داخل سردخونه هست حرف بزنم، اول باید دو نفر رو بفرستین مراقب آقا و خانم ساکستون باشن.»

او دوباره مکثی کرد، سپس الی خودش را با زیر و رو کردن یک کیسه پلاستیکی که از بیمارستان تحویل گرفته و کلمات «محتویات این کیسه تعلق دارد به…» رویش چاپ شده بود، سرگرم کرد و امیدوار بود تراویس متوجه او نشود. تراویس بعد از یک مکث بلند دیگر پاسخ داد: «باشه من ساعت ۸ اونجا می‌بینمش… پس اون خانومه مطمئنه که طرف خودشه؟ به خاطر همون خالکوبی؟ باشه. (ص152 کتاب آتش نامیرا)

خب، فکر نکنم کارش خیلی راحت باشه به مَرده از فاصله نزدیک شلیک شده، اونم به صورتش… آره، تا جایی که بتونم درستش می‌کنم» الی بند دور کیسه را محکم بست و می‌خواست آن را روی شانه بگذارد که ناگهان تلفن همراهش از دستش سُر خورد و روی زمین افتاد. صدای برخورد تلفن با زمین باعث شد نگاه تراویس بلافاصله به سمت الی برگردد. او تلفن را به صورتش فشرد. به سرعت از فرد آن سوی خط خداحافظی کرد و به سمت الی رفت…

نقد کتاب آتش نامیرا

امیلی بلیکر با طراحی داستان‌های پیچیده، توصیف دقیق جزئیات و روان شخصیت‌ها در کتاب آتش نامیرا و سایر رمان‌هایش توانسته است طرفداران زیادی جلب کند. این رمان با نثر گیرا و شیوه روایتی منحصر به فرد، داستانی پر از تعلیق، خیانت، عشق و اسرار ناگفته را به مخاطب ارائه می‌دهد.

در این داستان، الی بر خلاف خواسته‌اش مجبور به بازگشت به زادگاهش شده و تلاش می‌کند اجازه ندهد دیگران بیش از این به خاطر عدم موفقیتش و بیماری ناخوشایندی که گریبان پدرش را گرفته برای او دلسوزی کنند.

اما هنگامی که به همراه چت داخل آمبولانس نشسته است، پیغامی از بیسیم مخابره می‌شود که او را شوکه می‌سازد، یک تیراندازی صورت گرفته است، آن هم دقیقا در آدرسی آشنا برای او، لارک لین، شماره 2318؛ خانه خواهرش…

کتاب آتش نامیرا داستان معمایی و جنایی خوبی دارد و کشش بسیار زیادی برای مخاطب خواهد داشت.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 107 بار

Emily%20Bleeker%20 %D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%20%D8%A8%D9%84%DB%8C%DA%A9%D8%B1

عنوان کتاب: آتش نامیرا

نویسنده: امیلی بلیکر

مترجم: سوما زمانی

تعداد صفحات کتاب: 329 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 28.38 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

دکتر هرمزی جنگی در فروردین ماه 1371 در دل سرزمینی از سرزمین های کویری ایران زمین پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی و نوجوانیش به منوال کویرنشینان به آسمان آبی و بی پروای نامدار کویر پیوند خورد...
بروزرسانی: 23 ساعت قبل
تعداد بازدید: 351
می‌خواهم در آستانت بگریم پیش از گمرکی شدن اشک‌هام، می‌خواهم دوستت بدارم ای بانوی من، تا بر ارابه‌ی زمان، تقویم‌ها را بگردانم، ماه‌ها و روزها را به نامی دیگر بخوانم. ساعات جهان را تنظیم کنم، با کوبه‌ی...
بروزرسانی: 3 هفته قبل
تعداد بازدید: 556

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *