دانلود کتاب امانت عشق
رمان امانت عشق اثری زیبا و بسیار غمناک از نویسنده خوب کشورمان فریده شجاعی است که معنی عشق و وفاداری را به مخاطب نشان می دهد.
اثریست که می تواند شما را بخنداند، بگریاند و در ذهنتان یک عشق ناب و واقعی را تداعی کند. کتابی در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. داستان این کتاب روان و خوشخوان است و با خواندن آن میتوان به آسانی چند ساعتی از دنیای پرهیاهو و آشفتهی بیرون دور شد و به حاشیهی امن این کتاب پناه برد. نویسندهی این کتاب توانسته از دل داستانهای کلیشهای روزمره و آپارتمانی، داستانی جذاب و پر کشش خلق کند.
فریده شجاعی در سال 48 در تهران به دنیا آمده است. او از همان زمانی که خودش را شناخته، به دنبال انجام رسالتی بوده که برای آن خلق شده است. در زمستان سال 79 بود که شجاعی رسالت خودش را پیدا کرد. از عشق گفتن و شنیدن رسالت این نویسنده است. امانت عشق اولین کتاب این نویسنده بود که آن را با شوق انجام ماموریتش نوشت.
خلاصه کتاب
یک عاشقانهی نجیب و دوست داشتنی که گاهی پر از شادی و سرخوشی است و گاهی پر از رنج. شروع کتاب ساده و معمولی است. این روند روایت تا میانه همچنان حفظ میشود. با ورود بهروز به زندگی سپیده همه چیز به هم میریزد و زندگی روی دیگرش را به او نشان میدهد. پایان کتاب غافلگیری بزرگی است، جایی که رازها فاش میشود. اینجاست که سپیده بار دیگر بازیچهی دست سرنوشت میشود. با این حال، این بار نه از احساسات پرشور دوران نوجوانی خبری هست و نه سیاهنمایی سرنوشت و روزگار. این بار سپیده احساس و منطقش را با هم همراه میکند تا درستترین تصمیم را بگیرد.
و این همان پایان شیرین، پس از تلخیهای زیاد است. در این داستان از کلیشهی آدمخوبهای زنده و آدم بدهای مرده خبری نیست. واقعیت زندگی، همانطوری که هست نشان داده شده است. نویسنده چندان اصراری ندارد مفاهیم و جریانات زندگی را زیباتر از چیزی که هستند، نشان دهد. داستان این کتاب در فضایی امروزی اتفاق میافتد و مکانها و اتفاقات خیلی ملموس و آشنا هستند. شخصیتهای زیادی در این کتاب وجود دارد و نویسنده توانسته به خوبی به این افراد هویت بدهد. قهرمانان کتاب افراد چندان دور از ذهنی نیستند. در واقع همه آدمهایی هستند که همین گوشه و کنار آرام و بیصدا زندگی میکنند و همه داستان خودشان را دارند.
زبان نویسنده بسیار ساده و روان است. شجاعی چندان اصراری روی استفاده از ادبیات فاخر و سنگین ندارد. او داستانش را با استفاده از همان کلمات ساده، خیلی خوب ساخته و پرداخته است. توصیفات نویسنده از افراد، مکانها و اتفاقات چندان ملالآور و خستهکننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان میدهد، باعث درک بهتر و همذاتپنداری عمیقتر در آنها میشود. همانقدر که ماجرای کتاب را جلوی چشم مخاطب زنده کند و او را به دل داستان بکشاند، برای شرح حال و توصیفات داستان کافی است. شجاعی با نوشتن کتاب امانت عشق ثابت کرده که از دغدغههای جوانان و نوجوانان همانقدر آگاهی دارد که از سیستمهای خانوادگی و مسائل عاطفی جامعهی امروز در ایران.
بخشی از متن کتاب
وقتی بلند شدیم هر دو خیس خیس شده بودیم. مهناز با خنده گفت: «سپیده خیلی لوسی، من چهار پنج شب است که به ساحل می آیم. ولی حتی یکبار هم ذره ای از لباسم خیس نشده.» در حالی که آب روی صورتم را با دست خشک می کردم گفتم: «برای اینکه من اینجا نبودم.» چون حالا دیگر حسابی خیس شده بودیم در عرض ساحل توی آب راه میرفتیم. پس از اینکه مسافتی را طی کردیم برای اینکه راه را گم نکنیم، همان راه را برمیگشتیم. آنقدر قدم زدیم تا حسابی خسته شدیم. از دور آتشی دیدیم، وقتی جلوتر رفتیم متوجه شدیم همه از آب در آمده اند و با درست کردن آتش دور تا دور آن نشسته اند.
من و مهناز هم که سر تا پایمان خیس شده بود به طرف آنان رفتیم. آب بلوزم را با دست گرفتم و آن را تکان دادم تا بلوزم که از خیسی به تنم چسبیده بود کمتر بدنم را نشان بدهد. مهناز هم با آن شلوار و پیراهن بلند که تا روی زانویش می رسید و موهای خیس آنقدر با نمک شده بود که من بی اختیار دستم را دور گردنش انداختم و او را بوسیدم. مهناز خندید و گفت: «بی خود مرا نبوس، افتضاح امشب همش تقصیر تو است. ببین مرا به چه روزی انداختی؟» وقتی نزدیک شدیم مارال و بهرخ و دوستش و سارا را دیدم که آنان هم خیس شده بودند اما نه مثل ما از سر تا پا، با این حال خیالم راحت شد که من و مهناز در این جمع تابلو نیستیم.
ولی مردها همه خیس بودند. البته به جز علی که مجبور شده بود داخل آب شود بقیه برای تفریح داخل آب شده بودند. بین همه ما فقط راحله و دختر عموی بهرخ بودند که کوچکترین تغییری در ظاهرشان ایجاد نشده بود. دوست بهروز تارش را برداشت و شروع کرد به نواختن. راستی هم که قشنگ میزد. حتی من که از موسیقی چیزی سر در نمی آوردم، در دلم مهارت او را ستایش کردم. تا آن موقع نمی دانستم که این ابزار موسیقی صدایی به این جالبی دارد…
نقد کتاب امانت عشق
در داستان کتاب امانت عشق، «سپیده» تنها دختر پدر و مادری فرهیخته و آداب دان است. او دختری زیباست که به پسرخاله اش، «علی»، علاقه ی زیادی دارد. اما علی به دلایلی نامعلوم سپیده را از خود طرد می کند. در همین زمان او خواستگاری به نام «بهروز» دارد.
سپیده گیج و سردرگم از رفتار علی، به اجبار پیشنهاد ازدواج بهروز را می پذیرد. پس از مدتی سپیده و بهروز به اختلاف می خورند و از هم جدا می شوند. اینجاست که سرنوشت سپیده و علی یک بار دیگر به هم پیوند می خورد. اما باز هم قرار نیست زندگی آن طور که او می خواهد پیش برود.
اگر می خواهید یک رمان عاشقانه ایرانی بخوانید و بعد از خواندنش پشیمان نشوید، کتاب امانت عشق برای شماست.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 525 بار
عنوان کتاب: امانت عشق
نویسنده: فریده شجاعی
تعداد صفحات کتاب: 478 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 50.5 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب