دانلود کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم
کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم نامه های عاشقانه و قابل تامل فروغ فرخزاد به عشقش است:
«اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام چون سرگردانی روح من درمان پذیر نیست و من میدانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید… در من نیرویی هست… نیروی گریز از ابتذال… و من به خوبی ابتذال وجود و زندگی را احساس میکنم و میبینم که در این زندان پابند شده ام… من اگر تلاش میکنم برای اینکه از اینجا بروم، تو نباید فکر کنی که برای من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمینهای دیگر جالب و قابل توجه است…نه!
من معتقدم که زیر این آسمان کبود، انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمیکند و هستهی زندگی را، ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد… من میخواهم زندگی ام بگذرد… پرویز…حرفهای من نباید تو را ناراحت کند… امشب خیلی دیوانه هستم… مدت زیادی گریه کردم… نمیدانم چرا… فقط یادم هست که گریه کردم و اگر گریه نمیکردم خفه میشدم…»
خلاصه کتاب
کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم نامه های فروغ فرخزاد است که از زمانی که یک دختر بچه ی ۱۶ سالهی دبیرستانی بوده تا ۲۱ سالگی که در رم به تحصیل اشتغال داشته؛ گردآوری و منتشر شده است. این نامهها را تنها به خاطر اینکه از طرف فروغ نوشته شده اند، نمی خوانیم… اینها نامه های گذشته است. حرفهایی است که در گذشته مطرح بوده!
ولی کمی که فکر می کنیم، کمی که مقایسه می کنیم میبینیم با حرفهایی که امروزه در جامعهی ما گفته میشود چندان فرقی ندارد و در برخی موارد اصلا فرق ندارد! بحث تلخ و شیرین مهریه در نامه های قبل از ازدواج! که پنداری قیمتی است برای انسانها! دلتنگی هایی که از سوی پدران و مادران برای فرزندان ایجاد می شود و تنها دلیل آن تفاوت نگرشی است که دو طرف به زندگی دارند و این تنها با گذشت زمان و اختلاف زمان ایجاد میشود!
فروغ هنوز دخترکی شاداب بود که مهر پرویز بر دلش نشست و آن چنان این قلب معصوم را شیفته و شیدا ساخت که این شیفتگی سبب شد تا فروغ قلم به دست گرفته و برای دلدار خود نامه هایی تب دار و دلکش بنویسد. از ویژگی های جذاب کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم سیر شکل گیری احساسات عاشقانه ی فروغ به پرویز و همچنین روند تغییر خلق و روحیات شخص اوست.
پشت جلد کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم
- خواندن نامههای تو برای من بزرگترین شادمانی خواهد بود.
- شاید باور نکنی اگر بگویم که یک نامهای را که از تو دارم روزی چند بار میخوانم و همین نامة کوچک ساعتی موجب شادمانی خاطر من میشود.
- من حالا به این امید دلخوشم که اگر نمیتوانم تو را ببینم، میتوانم نامههای تو را دریافت دارم.
- تو برای من نامه بنویس. شاید این نامهها اندکی از بار رنج و غم من بکاهد. این بهترین وسیلهای است که ما میتوانیم به واسطة آن مکنونات قلبیمان را آشکار سازیم.
- تو نمیتوانی بفهمی که چقدر به تو احتیاج دارم. تو را به مرگ، گاهی برایم نامه بنویس.
بخشی از متن کتاب
در بخشی از کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم میخوانیم: زندگی خیلی پوچ است. به قول هدایت «همه آدمها شبیه هم هستند با غرایز و احتیاجات محصور در یک کادر کثیف.» من نمیتوانم زشتیها را تحمل کنم. روحم مثل یک پرنده محبوس بیتابی میکند. من دنیای زیبا و روشن را دوست داشتم و حالا با چشمهای باز، کثافت و تیرگی محیط زندگیم و اجتماع را تشخیص میدهم.
قدر مسلم این است که من هیچوقت نمیتوانم از زندگی راضی باشم چون در آن صورت زندگی برایم لطفی نخواهد داشت. تو نمی دانی من چه قدر دوست دارم بر خلاف مقررات و آداب و رسوم و بر خلاف قانون و عقاید مردم رفتار کنم ولی بندهایی بر پای من هست که مرا محدود میکند. روح من، وجود من و اعمال من، در چهار دیواری قوانین سست و بیمعنی اجتماعی محبوس مانده و من پیوسته فکر میکنم که هر طور شده باید یک قدم از سطح عادیام بالاتر بگذارم.
من این زندگی خسته کننده و پر از قید و بند را دوست ندارم. من دلم میخواهد این لفظ (باید) از زندگی دور شود. باید این کار را بکنی، باید این طور لباس بپوشی، باید این طور راه رفت، باید این طور حرف زد، باید این طور خندید، اه همهش سلب آزادی و محدودیت. چرا باید، میدانم که به من جواب خواهند داد، زیرا قوانین اجتماع اجازه نمی دهد طور دیگری رفتار کنی… (ص44 کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم)
اگر بخواهی برخلاف دیگران رفتار کنی دیوانه و احیانا جلف و سبکسر خطاب خواهی شّد. من نمی فهمم این قوانین را چه کسی وضع کرده؟ کدام دیوانهای بشر را به این زندگی تلخ و پر از رنج محکوم کرده است؟ من معتقدم که زیر این آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازهای برخورد نمی کند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد.
من میخواهم زندگیام بگذرد. من زندگی میکنم برای اینکه زودتر این بار را به مقصد برسانم، نه برای این که زندگی را دوست دارم. گاهی اوقات پیش خودم فکر میکنم که به مذهب پناه آورم و در خودم نیروی ایمان را پرورش بدهم. بلکه از این راه به آرمش برسم اما خوب میدانم که دیگر نمی توانم خود را گول بزنم، روح من در جهنم سرگردانی میسوزد. (ص45 کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم)
و من با ناامیدی به خاکستر آن خیره میشوم و به زنهای خوشبختی فکر میکنم که توی خانه شوهرهایشان با رویاهای کودکانهای سرگرم اند و با لذت خوشگذرانیهای گذشته هاشان را نشخوار میکنند. هنوز هم در تصورات خودم، خودم را آن دختر مدرسهای شانزده سالهای میدانم که در هالهای از شرم و حیای دوشیزگی به سوی تو آمد و…
نقد کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم
کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم شامل نامههای بانوی بینظير ادبيات ايران، فروغ فرخزاد به همسرش پرويز شاپور است. نامه هايی با ادبيات قدرتمند فروغ كه در آنها از عشق، دلتنگی، بیحوصلگی، غمها، رنجها و دردهايش براي پرويز میگويد. فروغی كه بعد از جدايي از شاپور به او عاشقتر بود و پرويز كه تا عمری به دنيا داشت او را در گوشهی قلب خويش حفظ كرد…
اگر به مطالعه نامههای عاشقانه علاقه دارید، کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم را به هیچ وجه از دست ندهید.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 10,174 بار
عنوان کتاب: اولین تپش های عاشقانه قلبم
مجموعه نامه های فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور
نویسنده: فروغ فرخزاد
تعداد صفحات کتاب: 99 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.64 مگابایت
نوع فایل: (ZIP) PDF
منبع: شهر کتاب
2 پاسخ
خیلی عالیه
نظر لطفتونه