دانلود کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند
کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند رمان بی نظیریست درباره عشق که علاوه بر بانوان، به آقایان نیز شدیدا توصیه میکنیم!
عاشق این کتاب جذاب و جالب خواهید شد. عشقی که در داستان هویداست، خیلی عشق قشنگیست. گیب بدون توجه به اندامهای زنانگیِ جو که به خاطر سرطان از دست داده، عاشقش میشود… گلندی وندرا داستان را به شیرینی و زیبایی تمام میکند.
کتابی حال خوب کن، کتابی که به لطف نثر بسیار ساده ی داستان و شخصیت های جالبش، درگیر کننده است. احتمالاً به محض اینکه بازش کنید دیگر نمیتوانید بی خیالش شوید. ایده شروع داستان بسیار جالب و تاثیرگذار است. دنیای عجیبی را با رمان پیش رو تجربه میکنید.
خلاصه کتاب
کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند داستان کودک عجیبی است که به یک زن و مرد یاد میدهد چگونه عاشق شوند. جو زن جوانی است که چند ماه در سال به یک کلبه بزرگ برای تحقیق میآید. در سفر آخرش ناگهان اتفاق عجیبی میافتد. شب دختربچهای از جنگل بیرون میآید و به حیاط او میآید، دختر بچه میگوید از یک سیاره دیگر نزدیک دب اکبر آمده است و باید ۵ معجزه ببیند تا به سیارهاش برگردد.
جو حرفهای دختر را باور نمیکند و سعی میکند از او درباره خانوادهاش اطلاعات بگیرد. از او میپرسد چند سالش است و برای چه شبیه یک دختر بچه است، دختر توضیح میدهد او بدن یک انسان زمینی را گرفته است که مرده است و خانهای روی زمین ندارد. جو میخواهد به پلیس زنگ بزند اما دختر میگوید اگر پلیس خبر کند فرار میکند. جو روز بعد هم دختربچه را میبیند و با یکی از افراد محلی به نام گابریل صحبت میکند.
او میگوید دختر را نمیشناسد اما برای دیدن دختر به خانه جو میاید. این آغاز شناخت این سه نفر است که داستانهای بعدی را میسازد. کودک مرموز کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند از جهاتی یادآور کارکتر ماندگار شازده کوچولو اگزوپری است. عشق به طبیعت و بهخصوص پرندگان، در همین رمان لطیف و انسانی نیز بهخوبی مشاهده میشود. چرا که قهرمان داستان، برای تحقیق دربارهی زندگی پرندگان، به یک روستای زیبا سفر کرده است.
بخشی از متن کتاب
گیب گفت: «از این طرف.» از کنار تابلو خانه گیب گذشتند و به سمت راه باریک دیگری پیچیدند. چند دقیقه بعد، جو در نور چراغ قوه گیب، کلبه کوچکی را دید. آن سازه روستایی با سقف حلبی، جو را به یاد کلبه اردوگاه تابستانی اش می انداخت. کلبه از تخته های بدون رنگ درخت سرو ساخته شده بود و تقریبا در ارتفاع یک متری زمین روی تیرک های چوبی قرار داشت.
جو گفت: «خیلی خوشگله، کی فکرش رو میکرد یه استاد ادبیات ممکنه این قدر کارش تو ساخت و ساز درست باشه؟» «آرتور ناش از اون دسته آدمها بود که تو بهشون میگی همه فن حریف، هر کاری از دستش بر می اومد.» جو دنبال گیب از پله های چوبی بالا رفت و وارد بالکن شیشه ای با دو صندلی راک رو به جنگل شد. گیب آهسته در چوبی را باز کرد.
لولاهای زنگ زده در از اینکه استفاده ای از آنها نمیشد، ناله سر دادند. در رو به فضای باز کوچکی با یک میز و چند صندلی گشوده میشد. پشت فضای باز، دو اتاق خواب کوچک قرار داشت. گیب نور چراغ قوه اش را داخل اتاق خواب سمت چپی انداخت و جو هم اتاق سمت راستی را نگاه کرد. گیب گفت: «این جاست.»
جو به سوی گیب رفت و اورسا را دید که به پهلو روی تختخواب پایینی تختی دو طبقه در خودش جمع شده. هنوز هم همان شلوار راحتی با گلهای چاپی آبی را به تن داشت که برای خوابیدن پوشیده بود و پتوی پشمی ای که روی کاناپه بالکن بود با خودش آورده بود تا به جای بالش از آن استفاده کند. پلک هایش در خواب لرزید.
جو آهسته گفت: «چیزی در مورد نقاشی اون قبر بهش نگو. حداقل امشب نه.» گیب سری به تأیید تکان داد. جو چراغ قوه اش را خاموش کرد و لبه تخت پایینی نشست. موهای اورسا را نوازش کرد و گفت «زودباش خرس بزرگ بیدار شو.» اورسا چشم های قهوه ای پر شوق و ذوقش را باز کرد و اولین کلمات خواب آلودی که به زبان آورد، مُهر تأییدی زد بر نقشه ای که پشت فرار از خانه کشیده بود. «گیب هم این جاست؟»
چرا باید این رمان را بخوانیم؟
آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند، روایتگر داستان زنی جوان به نام «جوانا تیل» و دختربچهای به اسم «اورسا» است که سرنوشتشان بهنوعی با هم گره میخورد. جوانا مدتی است که مادرش را از دست داده و خود نیز از مبارزه با سرطان جان سالم بهدر برده است. او روی گونهای خاص از پرندگان تحقیق میکند و به دانشگاه باز میگردد تا با به پایان رساندن پژوهش هایش، مدرک دکترایش را دریافت کند.
یک روز که اورسا به خانه میرسد، دختربچهای را در حیاط منزلش میبیند. دختربچه میگوید اسمش اورسا است و ادعا میکند از ستارگان به روی زمین آمده تا شاهد پنج معجزه باشد. جوانا که حرف دختر را باور نکرده، میکوشد او را قانع کند تا پیش والدینش برگردد. اما سرانجام زن جوان تسلیم میشود و دخترک را به زندگیاش راه میدهد.
اما اینجاست که سومین شخصیت کلیدی داستان وارد میشود. جوانا از پسر جوان همسایه، «گابریل نش» میخواهد تا در حل معمای این دختر مرموز او را یاری دهد. اما هرچه زمان بیشتری میگذرد، جوانا و گابریل با سؤالات بیشتری مواجه میشوند. اما مسیر پیش رو، پر از شگفتی، عشق و امید است.
معرفی نویسنده
«گِلِندی وَندِرا» نویسندهی آمریکایی است که در شیکاگو متولد و بزرگ شده است. او پیش از آنکه نویسنده شود، خود را با طبیعتگرایی و بیش از همه علاقهاش به حیوانات میشناخت و این عوامل هم در هدایت او به سوی داستاننویسی نقشی پررنگ داشتهاند. او همواره مطالعات شعر و داستانش را در کنار تحصیلات آکادمیک زیست شناسی پی میگرفت، تا آنجا که پرندهها توانستند محور توجه نویسنده کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند را به خود جلب کنند.
این نویسندهی طبیعت دوست، پس از آنکه تخصص خود را هم در پرندهشناسی دریافت کرد، توانست توازنی میان علایقش ایجاد کند. بهترین راه برای پرداختن به تمام آنچه وندرا را به ذوق میآورد، نوشتن رمانهایی با بهرهگیری از سواد و شناخت او از طبیعت است. آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند اولین رمان اوست که سال 2019 منتشر شد.
استقبال فوقالعادهی مخاطبان از این کتاب، آن را در فهرست پرفروشترین رمانهای نشریات معتبر قرار داد و این باور را در نویسنده تقویت کرد که مسیر را درست رفته است. وندرا تا کنون دو رمان دیگر هم نوشته است: یکی را با عنوان «نورِ میان برگها» در سال 2021 و دیگری را یک سال بعد و با نام «اقیانوس شناسی ماه» منتشر کرد. عناوین هر سه کتاب، از ترکیب جذاب طبیعت گرایی و داستان نویسی خبر میدهند.
نقد کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند
رمان آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند، داستان دختر بچه ای است که برای فرار از واقعیت ها خودش را یک فضایی معرفی میکند که وارد بدن یک دختر بچه مرده شده. این بچه که به نظر گم شده یا فرار کرده با زنی که دانشجوی دکتراست و برای تحقیق پایان نامهاش به این منطقه آمده، آشنا میشود و با هم ماجراهایی را میگذرانند…
کتاب پیش رو رمانی مسحورکننده، پر از امید و عشق است که ریسمانهای قلب شما را به خود جذب میکند. علاقهمندان به ادبیات فانتزی، دوستداران روایتهای عاشقانه و طرفداران ادبیات داستانی معاصر جهان از خواندن این کتاب لذت فراوانی خواهند برد.
از نکات مثبت داستان این است که هر کدام از شخصیت ها مشکلات خاص خودشان را دارند و این مشکلات پرداخت خوبی بهشان شده و کاملا قابل درک هستند.
کتاب آنجا که جنگل و ستاره ها به هم میرسند را به تمام علاقهمندان ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 345 بار
عنوان کتاب: آن جا که جنگل و ستاره ها به هم می رسند
(جایی که جنگل با ستاره ها دیدار می کند)
(آن جا که جنگل با ستاره ها ملاقات می کند)
نامزد جایزه بهترین داستان گودریدز سال 2019
نویسنده: گلندی وندرا
مترجم: عاطفه حاجی آقایی
تعداد صفحات کتاب: 362 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 24.58 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
یک پاسخ
انتشار کتابهای زیر را پیشنهاد میکنم:
– کتاب سرگشتگان نوشته امین معلوف
– کتاب هر چه باداباد نوشته استیو تولتز
– زیر تیغ ستاره جبار نوشته هدا مارگولیوس کووالی
– کتاب شیفتگان مرگ نوشته سویتلانا آلکسویچ
– کتاب چرچیل؛ قهرمان پیشبینیناپذیر نوشته پاول ادیسون
– کتاب جاسوسی که سقوط کرد نوشته آرون برگمان
– کتاب نبرد برای سارایوو، خاطرات کریم لوچارویچ
– کتاب بالکان اکسپرس نوشته اسلاونکا دراکولیچ
– کتاب بوخارین و انقلاب بالشویکی نوشته استیون اف. کوهن
– دوره سه جلدی کتاب تاریخ اندیشه های دینی نوشته میرچا الیاده
– کتاب ادبیات علیه استبداد نوشته پیتر فین و پترا کووی
– کتاب دنگ شیائوپینگ؛ اصلاحات در چین نوشته اِزرا اف. فوگل
– کتاب امید علیه امید؛ روشنفکران روسیه در دوره وحشت استالینی نوشته نادژدا ماندلشتام
– کتاب قذافی ظهور تا سقوط نوشته آلیسون پارجتر
– کتاب رفیق زندگی و مرگ ارنستو چهگوارا نوشته خورخه کاستانیدا
– کتاب انقلابهای ۱۹۸۹ سقوط امپراتوری شوروی در اروپا نوشته ویکتور شبشتین
– کتاب انور خوجه (مشت سرخ آهنین) نوشته بلندی فوزیو