دانلود کتاب دختر پنهانم
کتاب دختر پنهانم هیجان انگیزترین و خردمندانه ترین تأمل النا فرانته -نویسنده ایتالیایی- درباره ی زنانگی و مادر بودن است.
فرانته در این کتاب شما را از روی مین احساسات رد میکند، به طوری که گاهی برای شخصیت اصلی داستان دلسوزی میکنید و گاهی نسبت به او برخوردی منطقی دارید. قلم و نثر فرانته بسیار روان، ساده و حیرت انگیز است.
«بر این باورم که کتاب ها وقتی منتشر شدند دیگر نیازی به نویسنده شان ندارند. اگر چیزی برای گفتن داشته باشند، دیر یا زود خواننده خود را پیدا میکنند، وگرنه خواننده ای نخواهند داشت.» این جمله ای است از النا فرانته، نویسنده ای راز آلود که شهرت برای او مهم نیست اما آثارش به زبان های مختلف ترجمه می شوند و در تیراژهای میلیونی به فروش می رسند و در عین ناشناس بودن، مجله معتبر تایم نام او را در فهرست صد شخصیت تاثیرگذار دنیا در سال 2016 قرار داده است.
خلاصه کتاب
شخصیت اصلی رمان دختر پنهانم، زنی میانسال است که برای جدا شدن از دغدغههای فکری، تصمیم میگیرد مدتی در یک ساحل دور استراحت کند. لدا دو دختر دارد که که او را رها کردهاند و به کانادا پیش پدرشان رفتهاند. این موضوع هسته اصلی رمان را در خود جای دارد. البته وقتی دخترانش پیش او بودند، لدا زندگی چندان رضایت بخشی هم نداشت، اما به هر حال او یک مادر است. در ادامه، لدا مکان مناسبی در کنار دریا برای اقامت پیدا میکند و تصمیم میگیرد هر روز به ساحل برود تا هم کارهایش را انجام دهد و هم از زندگی لذت ببرد. در ساحل متوجه مادر و دختری میشود که اوقات خوشی دارند و لحظهای از همدیگر جدا نمیشوند.
او به شکل ناخودآگاه متوجه آنها میشود و بعد به شکل کاملا آگاهانه خود را با آنها پیوند میدهد، اما نه به شکل عادی. رفتاری که از لدا سر میزند عجیب و شاید حتی غیرقابل باور باشد. اما دلیل این رفتار را باید در خاطراتی که در طول کتاب مرور میکند پیدا کرد. در این کتاب با مادر تحصیلکرده و فهمیدهای روبهرو هستیم که زمانی بسیار مورد تایید همگان بود. اما زندگی کمکم سخت شد و علاوه بر سختیهای زندگی بیرونی، رنجهای درونی هم آغاز شد و میتوان گفت شخصتی اصلی در دنیا درونی خودش شکستخورده است. او به هیچ وجه رضایتی از خودش و کارهایش ندارد و شاید همین عدم رضایت باعث شده است که آن رفتار عجیب در ساحل از او سر بزند.
روبهرو شدن با یک مادر خوشحال و بچهاش که آرامشی خاص دارند، دقیقا همان مواردی است که لدا دوست داشت داشته باشد. همان زندگی ایدهآلی که لدا در حسرت آن بود! دختران لدا به او به چشم یک ابزار نگاه میکردند که لدا باید مراقب آنها باشد، نیازهایشان را رفع کند و به طور کلی در خدمت آنها باشد. البته گاهی اوقات به او اهمیت میدادند و نظر او را هم جویا میشدند، «فقط برای اینکه بدانند آیا کفشهای آبی با دامن نارنجی جور درمیآید؟». همه اینها باعث میشد که لدا کمبود را در خود احساس کند، فکر کند حتما اوست که مشکلی دارد؛ در غیر این صورت این موارد پیش نمیآمد.
هرچه بیشتر لدا خود را فدای دخترانش میکرد، رفتار نامناسب دختران بیشتر میشد و رفتن دخترانش به کانادا نیز ضربه نهایی بر روح لدا بود. موضوعی که غرور او را بسیار تحت تاثیر قرار داد. در واقع سراسر کتاب دختر پنهانم در مورد کشف روابط بین مادر و دختر است. لدا در طول رمان، وقتی روزانه مادر و دختر خوشحال را میبیند خاطرات خودش را مرور میکند و به دنبال کشف جایگاه خودش در میان این خاطرات است. پایان کتاب اما، یک پایان عجیب است. پایانی که نتیجه گیری از این کتاب را بسیار سخت میکند.
بخشی از متن کتاب
آدمهایی که به باران آبشاروار نگاه می کردند و بچه هایی که با شادمانی وحشت زده ای از نور رعدوبرق، پس از آن جیغ می کشیدند، احاطه ام کرده بودند. خودم را تقریبا در آستانه در ورودی جای دادم تا فقط نسیم خنک به من بخورد و سعی کردم به اعصابم مسلط شوم. در نهایت چه کاری کرده بودم که بخواهد وحشتناک باشد؟ سال ها قبل دختری بودم که احساس می کرد از دست رفته است. این درست بود. تمام امیدهای جوانی ام به نظرم می رسید از دست رفته باشند. به نظرم می رسید که دارم به سرعت به عقب برمیگردم به سمت مادرم، مادربزرگم، زنجیره زنان لال و خشمگینی که از آنجا می آمدم. موقعیت های از دست رفته.
جاه طلبی هایم هنوز شعله ور بودند و از بدن جوانم و از تخیلم که پروژه پشت پروژه اضافه می کرد، پروار می شدند. احساس می کردم که شور و اشتیاق خلاق من دائما بیشتر به خاطر ارتباطاتی که در دانشگاه ها بود و فرصت طلبی های ممکن شغلی که وجود داشت، محروم می ماند. به نظرم می رسید که در ذهن خودم حبس شده ام، بدون این که امکانش باشد تا خودم را امتحان کنم. عصبی بودم. اتفاقات کوچک هشداردهنده ای پیش آمد که رفتارهایی عادی از روی نارضایتی، یا میل به تخریب نمادینها نبودند، بلکه چیزی بیشتر از آن بودند. حالا اینها اتفاقاتی هستند که قبل و بعدی ندارند، دائما به ترتیبی متفاوت به یادم می آیند.
برای مثال یک بعدازظهر زمستانی داشتم در آشپزخانه درس می خواندم، ماه ها بود که داشتم روی مقاله ای کار می کردم و با آن که کوتاه بود موفق نمی شدم تمامش کنم. هیچ چیز با هم جور در نمی آمد، فرضیه ها در ذهنم تکثیر می شدند. می ترسیدم که همان استادی که من را تشویق کرده بود که آن را بنویسم دیگر من را برای چاپ آن کمک نکند و ردم کند. مارتا داشت زیر میز نزدیک به پاهایم بازی می کرد. بیانکا کنار من نشسته بود و با تقلید حرکات و قیافه من تظاهر به خواندن و نوشتن می کرد. نمیدانم چه اتفاقی افتاد. شاید با من حرف زده بود و من به او جواب نداده بودم.
نقد کتاب دختر پنهانم
روابط مادر و دختر در هر خانوادهای متفاوت است اما آنچیزی که در همهی این روابط مشترک است دلبستگی و نگرانی مادر نسبت به فرزند خود است. نوع رابطهای که مادر با دختران خود دارد در آینده او تاثیرگذار است چرا که هر دختری خود یک روز مادر میشود و تحتتاثیر این ارتباط با فرزند خود رفتار میکند. اگر روابط مادر و دختر نادرست شکل بگیرد یا در مسیر اشتباه قرار بگیرد هر دو طرف ضربههای عمیق روحی میخورند که شاید به راحتی جبرانپذیر نباشد. رمان کوتاه دختر پنهانم از فراز و نشیبهای روابط بین مادر و دختر و کشف مسائل بین آنها میگوید.
شخصیتهایی که فرانته در داستانهایش خلق میکند به نوعی در گذشتهی تاریک خود سیر میکنند اما برای داشتن آیندهای روشن تلاش میکنند. فرانته در کتاب، شخصیتی ملموس، باهوش و پریشان به نام لدا را خلق کرده که به دلیل اضطراب و نگرانیها از محیط پیرامونش جدا میشود و با بروز رفتاری عجیب از خود روند داستان را تغییر میدهد. به طور کلی رمانی ساده و روان است که یکدست روایت میشود. چند اتفاق مهم در آن وجود دارد که مخاطب را جذب میکند.
اگر کتاب دختر پنهانم را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 263 بار
عنوان کتاب: دختر پنهانم
نویسنده: النا فرانته
مترجم: سارا عصاره
تعداد صفحات کتاب: 156 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 15.75 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب