معرفی کتاب روزنامه سفر میمنت
کتاب روزنامه سفر میمنت یک سفرنامه ی شخصی نیست، بلکه از زبان یک پادشاه فرضی، احتمالا از طایفهی منحوس قاجاریه روایت میشود، تا برخورد دو جور تلقی و دو گونه فرهنگ و برداشت اجتماعی برجستهتر جلوه کند. و اینکه قالب طنز را برایش انتخاب کردم، جهتش این است که جنبههای انتقادی رویدادها را در این قالب بهتر می شود جا انداخت.
سخن نویسنده
دوستانی که سفرنامه را پیش از چاپ آن خوانده بودند، به جز همسرم که ابتدا از نگارش آن خشنود نبود، همه آن را نوشتهی موفقی ارزیابی کردند؛ اما پس از بازگشت به ایران هنگامی که برای بستنِ این پرونده به یکی از سفرنامه های مظفرالدین شاه به فرنگ و “روزنامهی خاطرات اعتمادالسلطنه” نگاه مجددی انداختم، به این نتیجه رسیدم که در نظیرهسازی خود بههیچوجه توفیق نیافتهام: سفاهت حاکمان تاریخی ما دایرهای کهکشانی است نه محدوده ای چنان بسته و محدود که من در روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقهی امریغ تصویر کردهام!
بخشی از متن کتاب
ال ای شهر غریبی است. ابتدا و انتهایش را خدا میداند. خانه ها و دکان های خوب دارد. اگر ینگه دنیایی ها اصرار زیاد کردند که رعیت ما بشوند به خواست خداوند منان همین جا را پایتخت قرار میدهیم، چون به قولی چهار خمس کل قرتیهای عالم در این شهر می نشینند. شب را در خانه ی توپچی باشی قدیمی خودمان حسین خان سرهنگ مهمان بودیم. عیالش فهمیده خاتون پذیرایی خوب به قاعده کرد. سر کیف آمدیم. بخصوص که گل و ریحان خیلی خوب تربیه کرده بود. هوس صدور معلومات فرمودیم، فقط مانده بودیم مردد که به نثر بفرماییم یا به نظم این حسین خان سرهنگ ما ابدا ذوق نظم و نثر ندارد.
هنرش به در کردن توپ افطار و سحر منحصر است. البته گناه از خود ما است که با جایی جنگ نداریم تا سرهنگمان برایش توپ در کند. این است که همین می ماند توپ افطار و سحر. (خاطرمان بماند در بازگشت امر بفرماییم شبها در میدان مشق دسته ی موزیکانچی بزند و صاحب منصبها برای رفع بیکاری با افراد فوج خودشان مشاعره کنند). باری سرهنگ که هیچ ذوق معلومات ندارد اجازه خواست جام جهان نما عرض بدهد. اجازه فرمودیم. چند ساعتی به سیاحت این جعبه گذشت. الحق جعبه ی جادو که گفته اند همین است. معلوم خاطر ما نشد که آن همه زن و مرد و عساکر سواره پیاده و انواع وحوش بری و بحری و کوه و صحرا و جنگل و دریا را چه طور در آن جا داده اند. گفتند اصلش همان جام جم است که در زمانهای ماقبل تاریخ ضحاک تازی به سمساریهودی فروخته بود.
سه ساعت به دسته مانده جوانک جعلنقی بی کسب اجازه به حضور انور آمد که اراجيف غریب عرض می کرد در باب کنسطیطوسیون و این که رعیت باید عدالتخانه داشته باشد و مبالغی یاوههای دیگر. طوری که به کلی سر رفتیم و پاک از کوره دررفتیم. فرمودیم: – خودت هم نمیفهمی چه جفنگیات عرض می کنی! رعیت اگر اقبال داشت رعیت نمی شد. آن هم این رعیتی که ما می شناسیم… خواست برای خودنمایی دهن باز کند یا به فرمایشات ما اعتراض کند، که امر فرمودیم:- خفه!… یک وقت تبریز شلوغ شد، محمد ولی خان تنکابنی را سپهدار لقب دادیم با توپ و عده ی زیاد به کومک عین الدوله فرستادیم.
نقد کتاب روزنامه سفر میمنت
کتاب روزنامه سفر میمنت شامل بخشها و فصول متعددی است، از جمله: گزارش روز به روز، ذکر معموه مشهوره برقلی، الله صفا، در وجه تسمیه ولایت قالیفورنیا، تکمله در شکایت از کجتابی روزگار غدار، پارهای افاضات تاریخی که حتماً یادمان باشد بدهیم به آب طلا بنویسند، فصل اندر باب اینکه جواب های هوی است، تفضل الهی شاخ و دم ندارد، زبان سعدی علیه الرحمه داشت از دست میرفت که بحمدالله…، به قبر پدرش خندیده که گفته شاهنامه آخرش خوش است! و اوضاع مملکت قاراشمیش است.
تعداد بازدید: 616 بار
عنوان کتاب: روزنامه سفر میمنت
اثر ایالات متفرقه ی امریغ
نویسنده: احمد شاملو
تعداد صفحات کتاب: 101 صفحه
زبان کتاب: فارسی
منبع: شهرکتاب
این پست صرفا معرفی کتاب بوده و برای خرید باید به نشر مازیار مراجعه کنید.