سفرنامه ماژلان

دانلود کتاب سفرنامه ماژلان

کتاب سفرنامه ماژلان بی تردید بزرگترین و حیرت انگیزترین ماجرای دریانوردی تاریخ بشر باید نام گیرد.

نویسنده ی این اثر پیگافتا دی لومبارد در واقع منشی ماژلان بوده که وی را در سفر های وی همراهی می نموده است و در همین حین، سفرنامه را نگارش نموده است. 

یکی از علایق ماژلان، سفر به سرزمین های ناشناخته بوده است که در این سفرنامه شاهد سفرهای هیجان انگیز وی هستیم. اصل این کتاب در کتابخانه‌ای در واتیکان نگهداری می شود. این کتاب یکی از آثار ادبی برجستهٔ جهان است.

خلاصه کتاب

در قدم اول باید بدانید که موضوع کتاب سفرنامه ماژلان تاریخی می باشد، نویسنده کتاب پیگافتا دی لومبارد یکی از نویسنده های محبوب در این زمینه است. موضوع کتاب درباره ماجرای واقعی سفر دریاسالار ماژلان با ۵ کشتی مجهز و ۲۶۵ نفر افسر و ملوان است. 

سفری که در ابتدا حداکثر ۵۰ روز تخمین زده می شود ولی در نهایت سه سال به طول می ‎انجامد. این سفرنامه به دو بخش تقسیم می شود:

• نخست تهیه‌ی مقدمات و حرکت از اسپانیا به سوی غرب.
• دوم گذشتن از تنگه ی ماژلان و رسیدن به سرزمین‌های دور و اغلب ناشناخته‌ی تا آن زمان و جزایر ادویه که هدف اصلی این سفر دریایی بود.

بخشی از متن کتاب

من، وقتی یکی از هم قطارها را می دیدم، مثل گرسنه ای که از دور غذا خوردن عده ای را به سر یك خوان رنگارنگی مشاهده کند، آب در دهانم جمع می شد و یقین دارم که آن مرد هم از دیدن من چنین حالی پیدا می کرد. و در کشتی وترینیداد تمام افسران و ملوانان، در کمین یکدیگر بودند و من پیوسته مسلح حرکت می کردم.

و روز و شب، در هر منطقه از کشتی که می ایستادم، متوجه عقب خود بودم که مبادا از قفا مورد حمله قرار بگیرم اما این را هم اعتراف می کنم که در آن حال چشم به اطراف می دوختم که ببینم آیا می توانم يك نفر را غافلگیر کنم و به قتل برسانم.

و خدایا، آیا ممکن است تو از گناهان من در آن روزهای وحشت انگیز که با وجود تابش دائمی آفتاب پیوسته در نظرم سیاه بود، صرف نظر کنی و مرا ببخشی آیا ممکن است جنایت من که ناشی از گرسنگی بود در درگاه تو بخشیده شود زیرا عاقبت گرسنگی شدید، مرا که قوی تر از دیگران بودم وادار به جنایت کرد. در شب چهارم ماه مارس سال ۱۹۲۱ (میلادی) پس از این که زنگی ساعت ده بعد از ظهر در صحنه کشتی بوسیله یك ملوان موسوم به «میگل» نواخته شد وی با قدم های آهسته عزم مراجعت کرد تا بخوابگاه عمومی ملوانان برود و بخوابد.

من در آستان در اتاق خود او را میدیدم ولی میگل» مرا نمی دید. من میدانستم که میگل چرا آهسته قدم بر می دارد زیرا گرسنگی برای او رمق باقی نگذاشته بود و با خود گفتم این مرد بالاخره از گرسنگی خواهد مرد و اگر فردا یا پس فردا نمیرد سه روز دیگر زندگی را بدرود خواهد گفت، پس چرا زودتر نمیرد تا من بتوانم شکم خود را سیر کنم و بهروزاربو هم که از گرسنگی بی حال است و روی بستر افتاده غذا برسانم. میگل» برای اینکه بتواند به خوابگاه ملوانان مراجعت نماید می بایست از جلوی راهروئی عبور کند که اطاق من در آن قرار گرفته…

در پایان خواندن کتاب سفرنامه ماژلان را به همه کسانی که از خواندن کتاب های تاریخی و سفرنامه لذت می برند پیشنهاد می کنیم.