دانلود کتاب من تنها زن صحنه بودم
کتاب من تنها زن روی صحنه بودم داستانی قدرتمند است که حول تجربیات زنی میچرخد که خود را به عنوان تنها زن در محیطی مردانه مییابد.
این اثر، چالشها، تبعیضها و انعطاف پذیری هایی که او در مسیر خود در این موقعیت منحصر بهفرد با آن مواجه است را بررسی میکند. داستان پیش رو همچنین به موضوعات نابرابری جنسیتی، شکستن موانع و اهمیت بازنمایی میپردازد.
روایت کتاب من تنها زن صحنه بودم در هفدهم مه 1933 آغاز میشود و تا چهارم سپتامبر 1942 ادامه مییابد؛ روایتی که هم شروعی شورانگیز دارد و هم پایانی درخشان و مخاطب را با خود به لحظه های پرهیجان تاریخ میبرد.
خلاصه کتاب
هِدی لامار، زنی که یکتنه مرزهای زیادی را جابجا کرد. او با زیبایی مسحور کنندهاش روی صحنة تئاتر و سینما بر تاریخ هنر تأثیر میگذاشت و در پشت صحنه، اتفاقات جنگ جهانی دوم و روابط هیتلر با مقاماتش را تغییر میداد. با هوش و استعداد عجیبی که داشت، مهندس و مخترعی خودآموخته شد و در هر حوزهای پا گذاشت، تأثیرگذار و خلاق بود.
رمان من تنها زن صحنه بودم بر اساس زندگی یکی از مهمترین زنان تاریخ سینما و فرهنگ عمومی و حتی سیاست نوشته شده است و گیرایی فراوانش باعث میشود خواننده همه چیز را از دریچة ذهن لامار ببیند و با تمام وجود احساس کند. او بیشتر از بسیاری از مدافعان حقوق زنان برای کسب حق برابری با مردان جنگیده است و کمتر نامی از او برده میشود و از این رو، این رمان همچنین بخشهای ناگفتهای از تاریخ مبارزات زنان را فاش میکند.
هدر بندیکت ترل متولد 1969 یک رمان نویس و وکیل آمریکایی است که برخی از رمان های خود را با نام مری بندیکت مینویسد. ترل فارغ التحصیل دبیرستان در پیتسبورگ، کالج بوستون و دانشکده حقوق دانشگاه بوستون است. وی به مدت ده سال در شهر نیویورک وکالت میکرد. موفقیت او با رمان من تنها زن صحنه بودم باعث شد او به طور تمام وقت نویسندگی را برگزیند.
بخشی از متن کتاب
در کتاب من تنها زن صحنه بودم میخوانیم: با توجه به باز و بسته شدن پیوسته درِ ورودی میشد حدس زد که افراد زیادی به خانه میآیند و ترق ترق پلکانهای قدیمی ورودی خانه و گرمبگرمب صدای پای افراد تنومند که از پله ها بالا میرفتند و رفت و آمد خدمتکاران خبر میداد که امشب افرادی مهمان خانه ما هستند. چه کسانی بودند؟
فریتس دربارۀ مهمانی امشب یا مجلس رقص چیزی به من نگفته بود، هر چند برای برگزاری آن، همۀ خدمتکاران منزل از جزئیات آن آگاه شده بودند. او به طور معمول به من اطلاع میداد که بتوانم لباس رسمی بپوشم، بزک کنم و بگویم فریتس جواهرات مرا از گاوصندوق بیرون بیاورد. رعشهای از ترس و انتظار در میان خدمتکاران احساس کردم، آنان در برابر همهٔ تلاشهایم برای کسب اطلاعات مقاومت میکردند.
فریتس میبایستی دربارهٔ پنهانکاری مهمانانمان، برای آنان فرمانهای جدیدی صادر کرده باشد. حدس میزدم در چنین موقعیتی حتماً به ویژه نام مرا آورده است که باید اسرار و جزئیات از من مخفی بماند. در این ویلا دارد چه اتفاقی میافتد؟ نمیتوانستم رک و راست از فریتس چیزی بپرسم. چنین پرسشهایی بدگمانی او را تحریک میکرد. (ص179 من تنها زن صحنه بودم)
با آن گندی که به خاطر فرارم با فردیناند زدم، حواسش بیشتر به من است. به تازگی شایعهای بی اساس مبنی بر بازگشت من به تئاتر در روزنامه های محلی درج شده بود. مسخره ترین بخش این بود که عنوان میکرد بسیاری از بازیگران یهودی از برلین روانهٔ وین شدهاند. چون در آلمان طبق قوانین نورمبرگ، یهودیان اجازه کار نداشتند و از کار یک نفر مانند دوست من، مكس رینهارت ممانعت میشد که باعث افزایش رعب و وحشت از به وجود آمدن جنگ دیگری میشد.
وقتی سرانجام من آن روز طرفهای عصر در راهرو به فریتس برخوردم، غیر مستقیم اطلاعاتی به دست آوردم. «فریتس، خدمتکاران چقدر در تب وتاب و هیاهو هستند. گمان میکنم خبری باشد. دارند برای مهمانی شام آماده میشوند. آیا لازم است برای مهمانانی که بیشتر صدایشان را شنیدهام تا آنان را دیده باشم حاضر شوم و لباس رسمی بپوشم؟ به نظر تو چه لباسی برای امشب به تن کنم؟» (ص180 من تنها زن صحنه بودم)
مروری بر داستان
کتاب من تنها زن صحنه بودم رمانی نوشته مری بندیکت است که اولین بار در سال 2018 منتشر شد. در سال 1933، دختری نوزده ساله با اصالت یهودی به نام «هدویگ کایسلر» در حال اجرای تئاتر در شهر «وین» است که توجه مردی کارخانهدار به نام «فردریک مندل» را به خود جلب می کند. ثروت و نفوذ مرد باعث می شود پدر و مادر «هدویگ»، دخترشان را به ازدواج با «فردریک» تشویق کنند. اما «فردریک» همسری نامهربان و آزارگر است.
«هدویگ» در سال 1937 از ازدواج ناموفق خود می گریزد و به لس آنجلس می رود. او در آنجا با نام هنری «لامار» به ایفای نقش می پردازد و پس از مدتی، قراردادی پرسود را با شرکت «مترو گولدن مایر» امضا می کند. همزمان با اوج گیری مسیر حرفهای او و برافروخته شدن آتش جنگ در اروپا، «هدویگ» که از چگونگی رفتار «هیتلر» با یهودی ها مطلع شده، تصمیم میگیرد چیزی را به وجود آورد که ممکن است شانس پیروزی متفقین در جنگ را افزایش دهد.
نقد کتاب من تنها زن صحنه بودم
کتاب من تنها زن صحنه بودم رمانی دربارهی زندگی هدی لامار است. او زیبایی خیره کننده و همچنین ذهن خیره کنندهای داشت. آیا دنیا میتواند از پس هر دوی این ها بربیاید؟ زیبایی او تقریبا او را از حزب درحال ظهور نازیها نجات داد و منجر به ازدواج او با یک فروشندهی اسلحه اتریشی شد. او که هر چیز دیگری را دست کم میگرفت، برنامه های رایش سوم را در حالی که در کنار همسرش بود، شنید و بیش از آنچه دیگران حدس میزنند درک میکرد.
او نقشهی فراری برای خود ترتیب داد. لباس مبدل پوشید و از قلعه شان فرار کرد. گردباد حوادث او را در هالیوود به زمین انداخت. هدی لامار، ستاره صحنهی نمایش شد. اما او یک راز تکان دهنده تر از میراث خود یا ازدواجش را نگه داشته بود: او یک دانشمند بود و چند راز در مورد دشمن میدانست. اگر کسی حاضر می شد به او گوش دهد، ایدهای داشت که ممکن بود بتواند به کشورش در مبارزه با نازیها کمک کند…
کتاب من تنها زن صحنه بودم یک رمان قدرتمند است مبتنی بر داستان واقعی و باورنکردنی یک ستاره و دانشمندی پر زرق و برق که اختراع پیشگامانهاش انقلابی در ارتباطات مدرن ایجاد کرد.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 243 بار
عنوان کتاب: من تنها زن صحنه بودم
نویسنده: مری بندیکت
مترجم: گلی نژادی
تعداد صفحات کتاب: 370 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 31.07 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
یک پاسخ
Sitenizin tasarımı da içerikleriniz de harika, özellikle içerikleri adım adım görsellerle desteklemeniz çok başarılı emeğinize sağlık.