دانلود کتاب من چگونه اروین یالوم شدم
اروین د. یالوم در قسمتهای ابتدایی کتاب من چگونه اروین یالوم شدم به شرح دوران نوجوانیاش میپردازد. از پدر متینش می گوید. او پدرش را فردی آرام، فاصلهگیر و پرتلاش معرفی می کند و از این که تلاش کافی برای ورود به دنیای پدر نکرده احساس حسرت خود را بیان می کند.
در قسمتهای بعدی از مسائل حل نشدهی خود با مادرش میگوید و کمی از او بدگویی میکند. در یکی از خاطرات دردناکش مطرح میکند که یک بار که پدرش دچار حمله قلبی شده بود و مادرش او را مقصر این اتفاق میدانست و به اروین جوان میگفت، “تو پدرت را کشتی” . در نهایت با امدن پزشکی به نام دکتر منچستر آرامش به خانه باز میگرد. یالوم دکتر منچستر را اولین جرقهای معرفی میکند که او را به سمت روانپزشکی و درمانگری سوق داد.
این واقعه باعث شد یالوم از مادر خود فاصله بگیرد و همیشه رابطهاش با مادرش شکرآب شود. هر چند در اواخر کتاب “من چگونه اروین یالوم شدم” با این وجود در اواخر کتاب مادرش را میستاید و از بدگوییهایی که در مورد مادرش کرده ابراز ناراحتی میکند. این که یالوم میتواند در جایگاه یک روانشناس به راحتی در مورد روانجوریهایش حرف بزند و از مشکلات روانی خود به عنوان درمانگر حرف بزند، بدون شک می تواند آموزندهترین نکته این کتاب برای خواننده و روانشناسان جوان باشد.
خلاصه کتاب
کتاب من چگونه اروین یالوم شدم، اولین بار در سال 2017 منتشر شد. یالوم در طول عمر حرفه ای خود، زندگی های بیشماری را مورد تحلیل و واکاوی قرار داده است. او این بار و در این شرح حال ژرف و تأثیرگذار، با نگاه تیزبین و درمانگرانه اش به خود نگاه کرده است. یالوم داستان خود را با یک کابوس آغاز می کند: زمانی که دوازده ساله است و با دوچرخه از خانه ی دختری با مشکل پوستی می گذرد. اروین مانند هر صبح، دختر را این گونه صدا می کند، «سلام سُرخَکی!» و امیدوار است که با او دوست شود.
اما در رویای یالوم، پدر دختر به او می فهماند که سلام های روزانه اش باعث رنجش دخترک شده است. این اتفاق برای یالوم، نقطه ی آغاز احساس همدردی بود و او هیچوقت این درس را فراموش نکرد. با پیشروی در کتاب من چگونه اروین یالوم شدم، می توانیم ظهور متفکر خردمندی را به نظاره بنشینیم که آثارش، نقش فانوس دریایی را در آب های پرتلاطم زندگی بسیاری از افراد داشته است. این کتاب، فقط داستان زندگی یک مرد نیست و برداشت های یالوم از زندگی اش و فرآیند شکل گیری تفکرات این اندیشمند بزرگ، مخاطبین را دعوت می کند که به ریشه های زندگی خود بنگرند و درباره ی معنای زندگی شان تفکر کنند.
یالوم از حس بی ریشگی در اوایل زندگی خود می گوید. او یهودی سفید پوستی از خانوادهای مهاجر بود که در محله مسیحی سیاهپوست زندگی میکردند. او با مذهب خانوادگی خود سر لج داشت و به سختی به دنبال راهنما و تکیهگاه میگشت. یالوم هیچوقت خود را به عنوان پسری زیبا و جذاب نمیشناخت و مطرح میکند که چطور از علاقهاش به مطالعه برای جلب محبت دوستان خواهر بزرگترش استفاده میکرد. او تصور میکند که یالوم جوان نزد یالوم پیر برای مشاوره و درمان میرود. دیالوگهای خیالی دو طرف جذابیت خاصی دارد.
بخشی از متن کتاب
ساعت هشت صبح چهارشنبه است. صبحانهام را خوردهام و پیاده به دفتر کارم آمدم. فقط قبل از شروع کارم کمی مکث کردم و به گلدان بونسای خودم صبح بخیر گفتم و چندتا علف هرزش را هرس کردم. میدانم که آن علفهای هرز کوچولو هم حق حیات دارند ولی نمیتوانم اجازه بدهم آبی را که بونسای من به آن احتیاج دارد بمکند. احساس رضایت و خوشحالی میکنم چون چهار ساعت آینده را باید بیوقفه بنویسم. باید نوشتن را شروع کنم ولی مثل همیشه نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و اول از همه ایمیلهایم را چک میکنم. درحالیکه ایمیلها را باز میکنم به خودم قول میدهم فقط نیم ساعت برای این کار وقت بگذارم. اولین ایمیل به من چشمک میزند:
«امشب بازی خانهی ماست. 6:15 اونجا باش. غذای خوشمزه و گرانی حاضر کردهام. سریع شام میخوریم چون بازی رأس ساعت 6:45 شروع میشه. یک گونی پول بیار!» کوین اولین عکسالعمل غیرارادیام این است که پیام را حذف کنم ولی جلوی خودم را میگیرم و سعی میکنم احساسات و خاطراتی را که منتظرند خودشان را به من برسانند به یاد بیاورم. چهل سال پیش را به یاد میآورم وقتی که پوکر بازی میکردیم. الان دیگر بازی نمیکنم چون حافظهی پراشتباهم کار دستم میدهد و بازی برایم گران تمام میشود. اگر کارتها را اشتباه بخوانم حداقل یک یا دو مشت ژتون را از دست میدهم. از خیلی وقت پیش این بازی را کنار گذاشته و در مقابل وسوسهاش مقاومت کردهام.
وقتی آدم پیر میشود علایقش را یکییکی باید کنار بگذارد.و حالا که تقریبا چهار سال است که دیگر بازی نکردهام، رفقای قدیمی از روی ادب و تواضع بازهم برایم پیام دعوت میفرستند. من تنیس و دویدن و غواصی را کنار گذاشتهام اما کنار گذاشتن پوکر با تمام اینها فرق دارد. آنها همه ورزشهایی انفرادی بودند ولی پوکر تلاشی اجتماعی بود. رفقای شیرین و دوستداشتنیای در این بازی داشتم که کمکم دارم همه را از دست میدهم. گاهی وقتها دور هم جمع میشویم و ناهاری میخوریم و برای اینکه ببینیم چه کسی باید پول میز را حساب کند سکه میاندازیم یا یک پوکر سریع و کوچک بازی میکنیم. ولی اینها هیچکدام پوکر نمیشود.
نقد کتاب من چگونه اروین یالوم شدم
کتاب من چگونه اروین یالوم شدم آخرین و شخصی ترین کتاب اروین یالوم می باشد که توسط اعظم خرام ترجمه گردیده است. اروین یالوم متولد ۱۹۳۱ در آمریکا می باشد، او را پایه گذار روانشناسی اگزیستانسیال می دانند. یالوم آثار دانشگاهی و رمان های روانکاوانه موفقی منتشر کرده و آثارش به چندین زبان در سراسر دنیا به چاپ رسیده است. از دیگر آثار او که در وبسایت موجود است می توان به درمان شوپنهاور ، مامان و معنی زندگی ، وقتی نیچه گریست ، یالوم خوانان و … اشاره کرد.
تعداد بازدید: 1,574 بار
عنوان کتاب: من چگونه اروین یالوم شدم
خاطرات یک روانپزشک
جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران
این کتاب با عناوین : شدم آنکه هستم ، من شدن ، چگونه پروانه شدم ، زندگی این بود چه بهتر دوباره ، آنگه که خود را یافتم و … به چاپ رسیده است.
نویسنده: اروین د یالوم
مترجم: اعظم خرام
تعداد صفحات کتاب: 628 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 29.9 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب