دانلود کتاب سفر به شمال ایران
کتاب سفر به شمال ایران سفرنامهای است که در اصل به زبان آلمانی نوشته شده و غلامحسین صدری آن را به فارسی برگردانده است.
ساموئل گوتلیب گملین در ۲۳ ماه ژوئن ۱۷۴۵ در شهر توبینگن آلمان زاده شد. پدرش پزشک و شیمیدان و برادر یوهان گملین بود که به خاطر سفر به سیبری و تحقیق در مورد گیاهان آن منطقه شهرت دارد. ساموئل در دوران تحصیل استعداد درخشانی از خود نشان داد و در ۱۹ سالگی دانشنامهی پزشکی دریافت کرد.
آنگاه برای تحصیل در رشتهی گیاه شناسی به لیدن در هلند رفت. نویسنده کتاب سفر به شمال ایران پس از پایان تحصیلات مدتی در هلند به طبابت پرداخت. آنگاه روانهی پاریس شد و چندی در آن شهر گذراند و از آنجا به زادگاهش بازگشت. با تشکیل فرهنگستان علوم در روسیه به فرمان کاترین دوم در سال ۱۷۶۶ از او برای عضویت در این فرهنگستان دعوت شد و سال بعد به روسیه رفت.
خلاصه کتاب
این سفرنامه به قلم ساموئل گوتلیب نوشته شده و یکی از ایران شناسان بنام معاصر هلندی به نام ویلم فلور آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. ترجمه فارسی از روی همین ترجمه انگلیسی صورت گرفته. کتاب سفر به شمال ایران گزارش سفر هیئتی است از روسیه به شمال ایران در آخرین سالهای حکومت کریم خان زند یعنی ۱۱۸۴ تا ۱۱۸۸ قمری برابر با ۱۱۴۹ تا ۱۱۵۳ شمسی به ریاست گملین، ظاهراً برای تحقیق در مورد معادن گیاهان و جانوران در این ناحیه.
در این هیئت همان طور که از متن سفرنامه معلوم میشود، علاوه بر گملین، چند تن از دانشجویان او و یک نقشهکش هم حضور دارند و گملین علاوه بر بحث در مورد موجودات طبیعی دربارهی استحکامات، راهها، نوع اسلحه، تعداد سربازان، محصولات تجاری و بسیاری چیزهای دیگر تحقیق میکند.
کتاب حاضر اوضاع و احوال ایران به ویژه شمال ایران را از نگاه یک خارجی در اواخر دوره قاجار روایت می کند. ترجمهی پیش رو، همهی کتاب نیست و مترجم برای تلخیص خود دلایلی داشته است: مطالب علمی کتاب سفر به شمال ایران مربوط به ۲۵۰ سال پیش است و جز برای محققان تاریخ علوم طبیعی برای دیگران سودمند نیست.
درباره ی گیاهان و جانوران ایران اینک کتابهای پژوهشی جدید در دست است که علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند. همچنین مطالبی توهین آمیز دربارهی مراسم و اعتقادات ایرانیان در نسخه اصلی کتاب سفر به شمال ایران وجود داشت که جز افزودن به حجم کتاب نتیجهای نداشت.
بخشی از متن کتاب
در کتاب سفر به شمال ایران میخوانیم: ده فوریه. سرانجام امور طوری ترتیب یافت که توانستم انزلی را ترک کنم، زیرا خان گیلان چند روز پیش با کمال ادب مرا به رشت دعوت کرد. امروز عزیمت واقعی انجام گرفت که هزینهی آن تماماً از سوی خان پرداخت شده بود. من ساعت ۱۱ صبح در پیربازار بودم. شش قایق برای حمل گروه ما و وسایلمان لازم بود. سفر از انزلی در طی ۴ ساعت انجام گرفت.
در مدخل انزلی رودی است که به موازات جاده تا فاصلهی زیادی امتداد دارد و سپس به خلیجی میریزد که طول و عرض آن چند میل است. در آن چندین رود از جنوب باختری و جنوب خاوری میریزد و در لنگرود از طریق نهری دوباره وارد دریا میشود. اینجا کاملاً در معرض باد شمالی است و به دو بخش تقسیم میشود که یکی خلیج کوچک و دیگری بزرگ نام دارد. قبلاً کشتی های روسی در این خلیج لنگر میانداختند و برخی که خیلی بزرگ نبودند وارد رودخانهی پیربازار میشدند.
در آن لنگر میانداختند و ملوانان به روستای پیربازار میرفتند. البته به این ترتیب میتوانستند بهتر از حالا یارشان را به رشت منتقل کنند. روستای پیربازار چندان بزرگ نیست و خانه هایش مانند سایر نقاط گیلان جدا از یکدیگر و پراکنده است. کاروان سرایی کوچک و یک انبار در کنار رودخانه واقع است که کرجیها در آنجا پهلو میگیرند یا راه میافتند. از پیربازار تا رشت ۱۲ ورست است. (ص171 کتاب سفر به شمال ایران)
هدایت خان برایم مهمانداری به پیربازار فرستاده بود که من و افرادم را با تمام تشریفات به عنوان خدمتگزار امپراتور روسیه استقبال کرد. او همچنین مأمور بود اسبهای لازم را برای سفر زمینی تهیه کند و هنگامی که به آنجا رسیدم ۵۰ اسب آماده بود. علاوه بر مهماندار تعدادی از بزرگان ایرانی و ارمنی را ملاقات کردم که خان به استقبالم فرستاده بود. پس از صرف ناهار سوار شدیم و یک راست به رشت رفتیم.
جادهای خرابتر و خطرناکتر از راه پیربازار به رشت را مشکل بتوان تصور کرد؛ به ویژه بخش اول آن را، که هر ۲ تا ۳ ورست در آن یک مسجد وجود داشت که برای کسی که اهل اینجا نباشد، عجیب است. زمانی این جاده پلهایی داشته ولی به علت عدم رسیدگی در آنها چنان شکافهایی به وجود آمده که در بهار و پاییز به صورت باتلاق در میآید و اسبها در هر قدم به خطر میافتند.
علاوه بر این، در دو سوی جاده بیشهی متراکمی است و ریشه ی درختان از خاک بیرون زده است. در سراسر جاده هم رودی از کنار آن میگذرد که قبلاً قابل قایق رانی نبود ولی حالا برای آبیاری شالیزارها به کار میرود. وقتی در بهار بر اثر آب شدن برفها سطح رود بالا میآید سراسر جاده را طوری آب فرا میگیرد که ارتباط بین پیربازار و رشت برای چند هفته به کلی قطع میشود. (ص172 کتاب سفر به شمال ایران)
حال آنکه حل این مشکل بسیار آسان و کم خرج است، فقط ایرانیان میل ندارند چیزی را تغییر دهند و از طرف دیگر اهالی پیربازار از این وضع نفع زیادی میبرند. چون وقتی جاده تا حدی خوب است، از مسافران پول زیادی بابت کرایهی اسب میگیرند و آنان چارهای جز پرداختن آن ندارند. زیرا اولاً اسب تنها در پیربازار پیدا میشود ثانیاً تنها این اسبها تربیت شدهاند که بتوانند در این مسیر بد حرکت کنند. در پیربازار صندلهایی لنگر انداخته بودند و ما فرصت پیدا کردیم آنها را تماشا کنیم…
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
اگر دوست دارید گیلان و مناطق شمالی کشور ایران را از چشم دانشمندان روسی ببینید و با احوال و زندگی مردم در آن زمانه آشنا شوید، کتاب سفر به شمال ایران را بخوانید.
نقد کتاب سفر به شمال ایران
گملین طی کمتر از یک سال اقامت در سن پترزبورگ موضوع مورد علاقه اش – جلبک – را دنبال کرد و یک کتاب و چند مقاله نوشت. او در سال ۱۷۶۸ سفرهایی را در جنوب روسیه و در ناحیه ی دن آغاز کرد و در سال ۱۷۷۰ از حاجی طرخان سفر به باختر و جنوب دریای خزر را در نظر گرفت، که موضوع کتاب سفر به شمال ایران است. این سفر از شمال باختری قفقاز آغاز شد و تا استرآباد امتداد یافت.
گملین در ماه ژوئن ۱۷۷۲ دومین سفرش را برای دیدار کرانه های شرقی دریای خزر آغاز کرد و سپس از راه مازندران و گیلان دوباره روانه ی قفقاز شد. او در ۲۰ ژانویه به دربند و قفقاز رسید. در آنجا چند تن ارمنی تبعهی روسیه از او خواستند نزد فتحعلی خان حاکم دربند که ۲۰,۰۰۰ رویل کالایشان را تصاحب کرده بود وساطت کند. خان نسبت به پیشنهاد گملین خود را بسیار موافق نشان داد ولی در واقع بسیار ناراحت شده بود.
در واکنش نسبت به این مهمان ناخوانده و فضول، نایب الحکومه در ۴ فوریه دستور داد تا شهر را فوراً ترک کند و نویسنده کتاب سفر به شمال ایران پذیرفت. ولی به جای اینکه به باکو برود تا با کشتی به سلامت روانهی حاجی طرخان شود، راه نیزلیار را در پیش گرفت که از دربند چهار روز فاصله داشت. در آنجا خان قیتاق یا اوسمی به نام امیر حمزه او را با همراهانش به اسارت گرفت.
اوسمی در ابتدا برای آزادی گملین از امیر آندری، آزادیِ ۲۰۰ خانوادهی تاتاری و ۸۰ خانوادهی یهودی را خواست که در آنجا اسیر بودند. سپس خواستار ۳۰,۰۰۰ روبل شد. سرانجام پیشنهاد کرد او و امیر آندری که تبعه ی روسیه بود همراه با هم بر علیه شمخال بجنگند. مذاکرات گوناگونی که صورت گرفت نتیجهای نداد و وضع بد زندان و تغذیهی نادرست سلامتی گملین را به خطر انداخت تا آنکه در ماه ژوئن 1774 بر اثر اسهال خونی درگذشت.
نویسنده کتاب سفر به شمال ایران چندین کتاب درباره ی موضوعات علمی نوشت و از چهار مجلد سفرنامهی او، مجلدهای سوم و چهارم مربوط به ایران است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 131 بار
عنوان: کتاب سفر به شمال ایران
نویسنده: ساموئل گوتلیب گملین (ساموئل گتلیب گملین)
مترجم: غلامحسین صدری افشار
تعداد صفحات کتاب: 357 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 28.08 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب