۴ روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان (nbookcity.com)

دانلود کتاب ۴ روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان

۴ روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان رمانی کوتاه است درباره‌ی انتظار کشیدن و باور داشتن از نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌ تایمز؛‌ رینبو راول. کتابی که به نقل از طرفدارهایش نمی‌توانید آن را قبل از تمام شدن زمین بگذارید!

این کتاب هم مثل کتاب‌های دیگر رینبو راول در فهرست پرفروش‌های نیویورک‌ تایمز قرار دارد. فیلم جنگ ستارگان طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد، آن هم طرفدارانی که با شخصیت‌های این مجموعه‌ای سینمایی زندگی می‌کنند. النا هم یکی از همین افراد به شمار می‌آید؛ این دختر به حدی شیفته‌ی این فیلم است که اگر دریچه‌ی قلب او را باز کنید، حتماً جنگ ستارگان را می‌بینید. اکنون فیلم جدیدی از این مجموعه‌ی سینمایی اکران شده است و النا هم تصمیم دارد به تماشای آن برود. او سینمای نزدیک خانه را انتخاب می‌کند و از این که قرار است تعداد زیادی طرفدار مثل خودش ببیند هیجان‌زده است.

اما در کمال ناباوری تنها سه نفر در صف هستند و از جمعیت زیادی که النا انتظارش را داشت، خبری نیست! این موضوع شخصیت اصلی داستان 4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان را ناراحت می‌کند و مشکلات دیگر مانند تحمل کردن پسری اعصاب خردکن شرایط را برایش سخت‌تر هم می‌کند. هر دختر دیگری باشد شاید این وضعیت را تحمل نکند ولی نباید فراموش کنید که او یک طرفدار دوآتیشه‌ی حقیقی است و برای رسیدن به آرزوی قلبی خود هر شرایطی را تحمل می‌کند. رینبو راول که سابقه‌ی درخشانی در نویسندگی برای نوجوانان دارد، این بار به سراغ داستانی متفاوت رفته است و از دنیای طرفداری برای‌تان می‌گوید.

در توضیح پشت جلد کتاب آمده:

قهوه‌­چی گفت: “یه سری هم خیابون از قبل وایستادن تو صف. دیدینشون؟ فقط سه تا اسکل بدبختن که نشستن تو پیاده‌­رو.” النا لبخند سرزنده­‌ای زد و گفت: “ما هموناییم!” “چی؟” “ما همون سه تا اسکلیم… یعنی، دو تا از سه تا.” قهوه‌پی خجالت زده شد و قهوه‌­ها را مجانی بهشان داد. النا گفت: “باشد که نیرو یاورتان باشد!”

بخشی از متن کتاب

شیشه ی ماشین را پایین کشید تا بتواند صاف تـوی صورت دخترش اخم کند. «من که اینجا سرویس بهداشتی نمی بینم.» النا گفته بود که قرار است یک سرویس بهداشتی سیار آنجا بگذارند. آهسته گفت: «می رم ته و توش رو در میارم. این دو نفر هم دارن ته و توش رو در میارن دیگه.» مادرش گفت: «اونا مردن. می تونن همه جا کارشون رو بکنن.» النا گفت: «خب خودم رو نگه می دارم.» «می خوای چهار روز خودت رو نگه داری؟» النا گفـت: «مامااان!» منظورش این بود که: قبلا درباره ش حرف زدیم. هفته ها و هفته ها درباره ش حرف زدیم. می دونم تو خوشت نمیاد. ولی من به هر حال این کارو می کنم.

بخش دیگری از کتاب رینبو راول

اخم‌های گیب بازتر شده بود ولی انگار هنوز برای توضیح منظورش درمانده بود. «چیزی که اذیتم می‌کنه اینه. من خوره‌م دیگه، درسته؟ یعنی خب معلومه. یه خوره‌ی کلاسیک. از ورزش بدم میاد. تموم آهنگای ویِرد اَل رو حفظم. نمی‌دونم با بیشتر آدما چه‌طوری باید حرف بزنم. احتمالاً یه شغلی مربوط به علوم کامپیوتر برای خودم پیدا می‌کنم. می‌دونم همه‌ی اینا خیلی کلیشه‌ایه، ولی در مورد من صدق می‌کنه. این چیزیه که من هستم. و مسئله درباره‌ی این فرهنگ خوره‌بودن که الان مُد شده اینه که هیچ جایی نیست که تو یه خوره بین تمام خوره‌های دیگه باشی، بدونِ این‌که یادت بیاد خوره‌ی اصلی تویی. متوجه منظورم می‌شی؟»

نقد و بررسی کتاب

۴ روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان اثری است از رینبو راول به ترجمۀ نگار عباس پور و چاپ انتشارات پرتقال. کتاب حاضر با داستانی جالب مناسب برای 14+ هاست! داستان با ورود النا به صفِ تماشای فیلم جنگ ستارگان آغاز می شود، صف بر خلاف آن چیزی که فکرش را می کرد بسیار کوتاه و خلوت است و تنها خود او، پسری هفده هجده ساله و مرد درشت سفید پوست در صف حضور دارند! کتاب فن گرل نیز از این نویسنده بسیار خواندنی ست.

شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:

تعداد بازدید: 458 بار

Rainbow%20Rowell%20 %D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A8%D9%88%20%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%84

عنوان کتاب: ۴ روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان

از پرفروش ترین های نیویورک تایمز, 

نویسنده: رینبو راول

مترجم: نگار عباس پور

تعداد صفحات کتاب: 86 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 3.4 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

ماجرای جذابی است که خانم مارپل، برای حل کردن یک معمای قتل با آن درگیر می‌شود. خانم مارپل را که یادتان هست؟ یک بانوی مسن و کنجکاو که از روی تفریح و تفنن سراغ مسائل جنایی می‌رود و همیشه هم موفق می‌شود که...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 1671
مادام که مردم می‌اندیشند ابتدا بهشت عدنی بوده که در آن یک افعی زندگی میکرده و آن افعی با آدم و حوا حرف زده و آنها را فریب داده و اینکه در آن باغ چیزی شبیه به هبوط رخ داده است و این...
بروزرسانی: 9 ماه قبل
تعداد بازدید: 278

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *