بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف

قیمت اصلی 90.000 تومان بود.قیمت فعلی 72.000 تومان است.

نویسنده: آنتوان چخوف (آنتوان پاولوویچ چخوف)

مترجم: احمد گلشیری

تعداد صفحات کتاب: 419 صفحه

حجم فایل: متغیر

نوع فایل: متغیر

کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف pdf

دانلود کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف pdf

بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف شامل ۳۴ داستان کوتاه است که بین سال های ۱۸۸۴ تا ۱۹۰۳ نوشته شده اند.

چهره چخوف چه چهره‌اى است؟ يا به سخن درست‌تر، چخوف كيست؟ آيا او «روحى آرام و رنجيده» است؛ يا «ناظرى دانا با لبخندى مشتاق بر لب و قلبى دردمند در سينه»؛ يا آدمى «بدبين و بى‌اعتنا كه به پوچىِ زندگى اعتقادى راسخ دارد»؛ يا هنرمندى است «آكنده از نوعى يأس فلسفى كه در هاله‌اى از كيفيتى جذاب پوشيده شده»؟

از نظر ظاهر، چخوف مرد ميان‌سالى است كه چهره‌اى موقر دارد با خطوطى حاكى از خستگى كه عميقاً بر چهره لاغر و پريده‌ رنگش حك شده؛ چشمان متهم‌ كننده او در پسِ عينكى پنسى كمابيش پنهان است؛ ريشى كم‌پشت دارد و لب‌هايش به گونه‌اى دردآلود بر هم فشرده شده است. مکان بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف ظاهراً چیزى جز محیط زندگى او نیست و همان مکان‌هایى است که چخوف به‌خوبى با آن‌ها آشنا بود.

با این همه، در پسِ تنوع جاهایى همچون مسکو، شهرستان‌ها، ییلاق‌ها و خانه‌هاى روستایى و اربابى تنها یک هدف نهفته است و آن این است که نشان داده شود تقریباً تمامى آدم‌هاى آثار او در جعبه‌هاى دربسته زندگى مى‌کنند، جعبه‌هایى که فرار از آن‌ها آسان نیست. آدم‌ها با یکدیگر برخورد مى‌کنند و به کشمکش مى‌پردازند نه بدین دلیل که مى‌خواهند به مسائل مرگ و زندگى  بپردازند بلکه از آن رو که گریز از یکدیگر براى‌شان امکانپذیر نیست.

خلاصه کتاب

هر یک از بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف بین ۵ تا ۱۵ صفحه است و وی در هر داستان شخصیت های مختلف را در شرایط گوناگون به رشتۀ تحریر درآورده است. آنتون چخوف چهل و چهار سال بیشتر زندگی نکرد اما هنگامی که چشم از جهان فرو بست چهرۀ داستان نویسی جهان را تغییر داد و تاثیری عمیق بر نمایشنامه نویسی بر جای نهاد. آثاری ارزنده ای که از او به جا مانده هدفی پیش پای انسان نمی گذارد اما ابزاری به او می دهد برای بهتر زیستن.

خواندن این کتاب را به طرفداران ادبیات روسیه  پیشنهاد می‌کنیم. خوانندگانی که پیش‌ازاین از خواندن داستان‌های نویسندگان بزرگی مانند لئو تولستوی و فئودور داستایفسکی لذت برده‌اند بدون شک از خواندن این کتاب هم لذت خواهند برد. کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف می‌تواند شروع مناسبی برای کسانی باشد که ‌میخواهند ادبیات روسیه بخوانند اما حوصله‌ی رمان‌های چند جلدی و چند صد صفحه‌ای را ندارند.

بخشی از متن کتاب

در کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف آمده: دختر ارزیاب بازنشسته، در ایوان حیاط خانه خود نشسته و غرق در اندیشه بود. هوا گرم بود، وزوزِ مداومِ مگس‌ها آدم را عصبانی می‌کرد و دختر از اندیشه این‌که چیزی به شب نمانده به وجد می‌آمد. ابرهای باران‌زای تیره آسمان مشرق را می‌انباشت و بادی که گهگاه از آن سو می‌وزید همراه خود رطوبت می‌آورد. کوکین، رئیس تئاتر، که باغ تفریحیِ تیوُلی را اجاره کرده بود و در یک جانب حیاط دو اتاقی برای سکونت داشت.

در وسط حیاط ایستاده بود و به آسمان خیره شده بود. نومیدانه می‌گفت: «باز هم، باز هم می‌خواد بارون بیاد! روزی نیست که بارون نیاد، روزی نیست. انگار چشم دیدن منو نداره! با این ضررهایی که هر روز به من می‌خوره، دیگه حسابم پاکه، ورشکستگیم حتمی‌یه.» دست‌هایش را به هم می‌کوفت، رو به اُلِنکا می‌کرد و ادامه می‌داد: «ببینین، اُلگا سِمیونُف، این هم شد زندگی! باید به حال خودم گریه کنم. آدم کار می‌کنه، سنگ تموم می‌ذاره، پدر خودشو درمی‌آره، اون‌وقت به کجا می‌رسه؟

اولاً که مردم هِرّ و از بِرّ تشخیص نمی‌دن، وحشی‌اَن. بهترین نمایش‌های موزیکالو براشون تدارک می‌بینم، صحنه‌هایی آماده می‌کنم که روی دست ندارن، هنرپیشه‌های دست اول می‌آرم. اما مگه قدر این چیزها رو می‌دونن؟ از سرشون هم زیاده. این مردم نمایش‌های مضحک می‌خوان. دنبال چیزهای مبتذل‌اَن. حالا، هوا رو نگاه کنین! شبی نیست که بارون نباره. بارون از شب دهم ماه مِه شروع شد و تا آخر مِه و سرتاسرِ ژوئَن باریده.

دارم بیچاره می‌شم. کسی به دیدن نمایش نمی‌آد. اون‌وقت اجاره باغو از کجا بپردازم؟ دستمزد هنرپیشه‌ها رو از کجا بیارم بدم؟» روز بعد، طرف‌های عصر، آسمان دوباره ابری می‌شد و کوکین، که خنده‌های عصبی می‌کرد، می‌گفت: «خوب، بارون، دست به کار شو، توی باغ سیلاب راه بینداز، منو غرق کن! من، هم در این دنیا و هم در اون دنیا، آدم بدبختی‌اَم. کاری کن که هنرپیشه‌ها از دست من شکایت کنن! کاری کن که منو به زندون بفرستن، به سیبِری بفرستن، دارم بزنن! ها، ها، ها!»

اُلِنکا، بی‌آن‌که حرفی بزند، با وقار گوش می‌داد و گهگاه چشمانش از اشک لبریز می‌شد. سرانجام بدبختی‌های مرد او را متأثر کرد و دلباخته‌اش شد. مرد کوتاه‌قد بود، اندامی لاغر و چهره‌ای زردگونه داشت و موهایش را روی شقیقه شانه می‌زد. صدای زیرِ مردانه داشت و وقتی حرف می‌زد لبش کج می‌شد و در چهره‌اش پیوسته حالت نومیدی موج می‌زد. با همه این‌ها احساس پاک و عمیقی در دل دختر ایجاد می‌کرد. (ص112 بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف)

نقد کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف pdf

به گفتهٔ احمد گلشیری مترجم کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف در سراسر آثار این نویسنده با همهٔ تنوع آدم‌ها و رویدادها درنهایت تیپ‌های مشخص و جای‌های معینی به چشم می‌خورند.

مشخص‌ترین آدم (چه آدمی که در داستان حضور دارد و چه آدمی که به تفسیر می‌پردازد) پزشکی درون‌گرا و منزوی است که چخوف از تصویر مألوفِ خرد و بینشِ شکاک قرن نوزدهم برگرفته و او را یا به قالب شخصی در می‌آورد که در منازعه میانِ قدرتمندان و ضعیفان نقش میانجی را بر عهده دارد یا به‌صورت تجسم تلاش انسانی ارائه می‌کند که در پیِ یافتن معنایی در جهان هستی است.

عنوان برخی از این داستان‌های کوتاه عبارت‌اند از «آشنای دست و دل‌باز»، «خواننده گروه همسرایان»، «خانم با سگ کوچک»، «مردی لای جلد» و «درباره عشق».

خواندن کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

آنچه خواندید...

کد کتاب: 1478 نویسنده: برچسب:

محصولات مرتبط

سایر کتاب‌های پیشنهادی...

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *