دانلود کتاب دختر دایی پروین
دختر دایی پروین داستان زیبایی به قلم شیوا و دوست داشتنی علی محمد افغانی است . یکی از ویژگی های دوست داشتنی علی محمد افغانی اینه که خواننده رو تا آخر داستان منتظر نگه میداره، مثل کتاب شوهر آهوخانم و دکتر بکتاش نتیجه نهایی توی 50 صفحه آخر روشن میشه. خیلی قشنگ از تمثیل برای رسوندن منظورش استفاده میکنه و معمولا شخصیت اصلی داستان رو سر دوراهی اخلاقی و عرف مورد قبول جامعه قرار میده …
بخشی از متن کـتاب
مگر نه اینکه کودکان و نوجوانان بیش از هر کس تحت تأثیر اعمال و رفتار یا اخلاق و آداب بزرگسالان قرار میگیرند و از آنا تقلید میکنند ؟ کرمانشاه که شهر پهلوانان بود ما نیز هر کدام برای خود در قلمرو خانه یا محله خد پهلوانانی بودیم . من با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم و در کلاس پنجم ابتدائی هنگام دعای صبح و رفتن به کلاس هیچ گاه توی صف از نفرات سوم و چهارم به آخر مانده بالاتر نمی آمدم ، علاوه بر آنکه پهلوان بودم و همسالان نزدیکم داش صدایم می زدند ، دو نوچه هم داشتم که شب ها پیش یا پس از شام خوردن به اطاق ما می آمدند و با هم کشتی میگرفتیم .
می گفتم بیائید تا به شما فن یا به اصطلاح لِم نشان بدهم . حالا این لِم ها را من از کجا یاد گرفته بودم و چگونه بود که آنها با شادابی خاص نوچه ها حرفم را باور میکردند این را خدا میداند . چیزی که مسلم بود ما در جریان ساعت یا نیم ساعتی کلنجار رفتن با هم که گاه در حضور بزرگترها خیلی هم جدی میشد و خون به صورتهامان می آورد ، خود به خود تجربه می آموختیم و و مهارت پیدا میکردیم . مملی یا اگر درست تر بگویم ،محمد، که در تقلای سخت ، رنگش به سفیدی گچ دیوار میشد ، اگر چه زور چندانی نداشت زبل یا به اصطلاح جرّ بود و هنگامی که بازوان استخوانی لاغرش را دور گردن من حلقه میکرد و یک پایش را ور پایم میپیچاند ، همچون ماری که راسو را در چنبر قدرتمند ….
چکیده رمان
این داستان سرگذشت پسری است که خود راوی آن است . او ضمن بیان خاطراتش ، داستان را این گونه آغاز میکند : (( من در کرمانشاه با پدر و مادرم زندگی میکردم . آنها همواره مرا تشویق میکردند ک خوب درس بخوانم تا در آینده فرد مفیدی باشم .خانه ما بزرگ بود ، طوری که تعدادی از اتاقهای آن را اجاره داده بودیم .(( عبدل )) و (( مملی )) دو پسر عمو بودند که با پدر و مادرشان در منزل ما زندگی میکردند . آنها نیازمند بودند و از دستورهای من همچون اوامر ارباب اطاعت میکردند .
این پسر عموها دوستان خوبی برای من بودند.
روزی (( عبدل )) و (( مملی )) هنگام عبور از جلو دکانی به تماشای قناری داخل قفس میایستند .صاحب دکان ناگهان دست آن دو را گرفته ، به دزدیدن انجیر و خرما متهم میسازد .من که آنها را خوب میشناختم از شنیدن این خبر ناراحت شدم و تصمیم گرفتم کار مغازهدار را تلافی کنم .از این رو ، وارد دکان شدم و مغازهدار را سرگرم کردم .دراین فاصله (( عبدل )) و (( مملی )) دو گونی از انجیرهای او را داخل نهر جلوی مغازه خالی کردند و بعد هر سه به خانه برگشتیم .روزی شنیدم که کولیهای (( قرهچی )) نزدیک کاروانسرای (( عالم شکن )) چادر زدهاند .(( مملی )) و (( عبدل )) از من خواستن تا برای دیدن یکی از خویشاوندانم همراه آنها به آنجا برویم ، زمان امتحانات فرا رسیده بود و من اجازه خروج از خانه را نداشتم ، سرانجام با اصرار پسرعموها به سمت کاروانسرا حرکت کردم با نزدیک شدن به چادرها (( رضا )) را شناختم .او پسر (( دختر دایی پروین )) بود که …
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
تعداد بازدید: 3,714 بار
عنوان کتاب: دختر دایی پروین
نویسنده: علی محمد افغانی
تعداد صفحات کتاب: 169 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.74 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب
2 پاسخ
چرا دانلود نمی کنه
با سلام. لینک دانلود اصلاح شد. همچنین براتون ایمیل کردیم. ممنون از حضور و توجه شما.