دایی جان ناپلئون

دایی جان ناپلئون (nbookcity.com)

دانلود کتاب دایی جان ناپلئون

دایی جان ناپلئون این کتاب، یک مرد ساده‌ لوح، بسیار حساس، منضبط، عاشق ناپلئون بناپارت و بیزار از انگلیسی‌ها است.

او نماینده قشری است که به جای ریشه یابی مسائل روز با تفکر و عقل خود، راجع به امور مختلف، رویابافی و خیال پردازی می کنند. دایی جان ناپلئون درواقع یک دن کیشوت از نوع ایرانی است که خود را به جای یک شوالیه، همتراز ناپلئون می‌بیند.

سعید نماینده جوانان ناپخته و سرد و گرم نچشیده است که از احساساتش پیروی می کند و سرانجام پایش را می خورد و این وسط البته که یک آدم دنیادیده و باتجربه هم هست به اسم عمو اسدالله، که نقش مرشد و تکیه‌ گاه و آدمِ عاقل داستان را بازی می کند.

خلاصه کتاب

داستان در خلال جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد و درست از سال‌های پیش از اشغال ایران به دست متفقین آغاز می‌شود و تا دوران اشغال ادامه می‌یابد. مکان داستان تهران است. محل زندگی‌ این خانواده‌ی اشرافی مجموعه‌ای است از چند خانه و باغ که هر یک در گوشه‌ای از آن جا دارند: خانه‌ی دایی جان ناپلئون، خواهرش و برادر کوچک‌ترش که با وجود این‌که با درجه‌ی پایینی از ارتش بازنشسته شده، به او سرهنگ می‌گویند.

لقبِ «ناپلئون» را، درواقع، بچه‌ها به دایی‌ جان داده‌اند و علتش هم ستایش‌های او از قهرمانش ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه است. درباره‌ی ناپلئون هر کتابی که به دست دایی جان برسد می‌خواند و از او قول‌هایی نقل می‌کند. همیشه سعی دارد پا جای پای ناپلئون بگذارد.

آن‌هایی که رمان دایی جان ناپلئون را خوانده‌اند یا آن‌هایی که در دهه‌ی پنجاه، مجموعه‌ی تلویزیونی‌اش را به کارگردانی ناصر تقوایی دیده‌اند، حتماً می‌دانند بزرگ‌ترین افتخار شخصیت دایی جان، یکی دو درگیری کوچکِ کازرون بوده که با آب و تاب توسط پیش‌کارش مش‌قاسم بازروایی می‌شده و در حد جنگ‌های ناپلئون بناپارت گسترش می‌یافته! دایی جان مرد پریشان احوالی است که به دلیل ناکامی‌هایش در زندگی واقعی، در ذهنش از خود ناپلئونی ساخته است و گمان می‌کند که انگلیسی‌ها قصد نابودی‌اش را دارند.

بخشی از متن

صبح وقتی از خواب بیدار شدم سکوت و آرامشی سنگین بر خانه حکمفرما بود. سخت مشتاق بودم که بدانم بعد از خوابیدن من چه اتفاقاتی افتاده است. برای دیدن مشقاسم بیاغ رفتم ، ولی از او خبری نبود. در باغ را باز کردم که شاید او را در کوچه ببینم. ناگهان متوجه عزیزالسلطنه شدم که با عجله بطرف باغ می آمد. باستقبال او رفتم. تا مرا دید گفت : – چه خوب شد ترا دیدم عزیزم. داشتم می آمدم صدایت کنم. بپرسم اسد الله کجا رفت. – والله عزيز خانم، از پشت بامها رفتیم تا نزدیک خندق.

آنجا از یک دیوار کوتاه پریدیم توی کوچه، بعد اسد الله میرزا رفتند. – از دیوار پرید؟ وای ! خیر نبینه این اسد الله که چکارها می کنه!… نفهمیدی کجا رفت؟ نمی دانم. شاید رفته باشند منزلشان. – تنه، دیشب نرفته منزلش. خیلی نگرانم. این دوستعلی احمق یک خیالهایی کرده، قسم خورده که بیچاره اسد الله را بکشد. گرچه جریزه این کارها را ندارد، اما خوب یکوقت دیدی پسرش زد… خواستم تو بگویم اگر دوستعلی از تو چیزی پر سید حرفی نزنی. – نه، خاطر تان جمع باشد، عزیز خانم. من اصلا هیچ چیزی ندیده ام. راستی آن نایب مفتش را چکار کردید؟

هیچی، کردمش تو کوچه، در را رویش بستم….. وقتی دوستعلی پیدا شده دیگر او غلط میکنند توی خانه ما بماند…. من حالا یک سری میزنم به خانه اسد الله که اگر برگشته باشد باو بگویم امروز اینجاها آفتابی نشود. اداره هم نرود برای اینکه این دوستعلی بی شعور ممکن است یک آبروریزی بکند… بهر حال یادت باشد اگر دوستعلی چیزی پر سید حرفی نزنی؟ – خاطرتان جمع باشد. عزیز السلطنه با عجله براه افتاد و رفت و من به باغ برگشتم. مشقاسم مشغول رسیدگی به گل ها شده بود.

از او شنیدم که بعد از خوابیدن من اتفاقاتی افتاده است. دوستعلی خان تفنگ بدست به خانه دائی جان رفته و همه اطاقها را در جستجوی اسد الله میرزا گشته است . دائی جان طوری عصبانی شده که یک سیلی باو زده است، ولی دوستعلی خان قسم خورده است که تا ساچمه های تفنگش را در شکم اسد الله میرزا خالی نکند آرام نگیرد. من برای اینکه مطمئن شوم مشتقاسم چیزی از محل اختفاء اسد الله میرزا نمی داند. پرسیدم : – مشقاسم، حالا اسد الله میرزا کجا هست؟

در مورد نویسنده دایی جان ناپلئون

در رمان طنز دایی جان ناپلئون که سریال آن هم به دست ناصر تقوایی ساخته شد، روحیه حساس، غلبه احساسات بر عقل و برخی از صفات ناپسند دیگر مردم جامعه ایرانی را با زبان و بیانی شیرین نقد می‌کند. کار نویسندگی را با نوشتن داستان کوتاه برای مجلات و ترجمه شروع کرد و بعدها که در وزارت امور خارجه شاغل شد، ستون «آسمون ریسمون» مجله فردوسی را می‌نوشت.

او نویسنده پرکاری است که در زندگی پربارش کتاب‌های ادبی، تاریخی، طنز و ترجمه زیادی منتشر کرده است. طنز فاخر سعدی، شهر فرنگ از همه رنگ، خانواده نیک‌اختر، ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید نمونه‌هایی از آثار این نویسنده‌اند.

شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:

تعداد بازدید: 5,088 بار

Iraj%20Pezeshkzad%20 %D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC%20%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%20%D8%B2%D8%A7%D8%AF

عنوان کتاب: دایی جان ناپلئون

نویسنده: ایرج پزشک زاد

تعداد صفحات کتاب: 465 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 3.98 مگابایت

نوع فایل: (ZIP) PDF

منبع: شهرکتاب

نوشته‌های مشابه

کتاب جزء از کل از طریق مضامین فلسفی خود، خوانندگان را به تأمل در وجود خود و تأمل در وابستگی متقابل افراد، طبیعت، جامعه و معنویت دعوت می کند. با برجسته کردن این ارتباطات، هدف...
بروزرسانی: 2 هفته قبل
تعداد بازدید: 3638
عشق بی‌عیب و نقص کین و گراهام با ازدواج نادرست‌شان مورد تهدید قرار گرفته است. خاطرات، اشتباهات و رازهایی که آن‌ها سال‌ها ساخته‌اند حالا از هم پاشیده. یکی از چیزهایی که می‌تواند زندگی آن‌ها را نجات دهد این است...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 1100

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *