دانلود کتاب برزخ اما بهشت
رمان برزخ اما بهشت مناسب همهی افرادی است که دنبال یک رمان ایرانی خوشخوان با مضمون اجتماعی و عاشقانه هستند.
این رمان، تصویری از زندگی زنی است با روحی زخم خورده، که پس از پایان دادن به زندگی مشترک سراسر رنجبارش، به نزد خانوادهاش باز میگردد تا در آن مامن مالوف، آلام گذشتهاش را به فراموشی بسپارد.
غافل از این که تنهایی زن، رنج مضاعفی است که بر شمار زخمهای روحش میافزاید … با این همه، این بار، روزگار جفاکار گویی بر آن است تا آرامش از دست رفته را با حضور عزیزانش به او بازگرداند… سبک روایی داستان به گونه ای است که خواننده به عنوان عنصری از داستان رنج و دغدغه های شخصیت اصلی را احساس می کند، در دردهایش شریک می شود و آرام آرام در مسیر رسیدن به آرامش با او هم قدم می شود…
خلاصه کتاب
عشق تنها یک مفهوم ساده نیست بلکه نیرو و انرژی است که انسان را به حرکت وامیدارد. نازی صفوی، نویسندهی رمانهای ایرانی با در نظر گرفتن این موضوع و تجربهی زنان نسبت به عشق و جدایی رمان برزخ اما بهشت را در فضایی امروزی و ملموس آفریده است که بسیار خوب به مخاطب اجازه میدهد تا شخصیتهای داستان را درک کنند و با آنها همزاد پنداری کنند.
این اثر روایت زندگی زنی به نام «ماهنوش» است که به زندگی مشترکش با همسرش پایان میدهد و راهی زندگی با خانوادهاش میشود. این زن که شخصیت اصلی داستان است رنجهاها و دغدغههای یک زن در جامعهی ایران را به تصویر میکشد و در میان داستانی عاشقانه موضوعاتی اجتماعی را روایت میکند. «ماهنوش» راوی داستان، دختری است که در ابتدا داستان طعم تلخ و دردناک طلاق و شکست را میچشد و از زندگی زناشویی و تعهداتش دست میکشد؛ او درگیر بیماری یکی از اقوامش به نام «رعنا» میشود و فراز و فرودهای داستان را بیان میکند.
«نازی صفوی» پیش از نوشتن کتاب «دالان بهشت» تجربهای زیاد در حرفهی نویسندگی نداشت و به خانهداری مشغول بود. او به خواندن کتابهای روانشناسی و آثار کلاسیک ادبیات فارسی مانند حافظ و مثنوی و معنوی علاقهمند است و بیشتر از حس خودش در نوشتن کمک میگیرد. این نویسنده در داستانهایش از جمله همین کتاب برزخ اما بهشت، معمولاً زندگی شخصی و عاشقانهی زنان را به تصویر میکشد و درد و رنج آنها را نشان میدهد.
بخشی از متن کتاب
نگاه مهشید که به من افتاد، مثل همیشه چشم هایش برقی از شیطنت زد و گفت: « خواهر جان، وقت کردی یه خورده بخواب! » صدایش را پایین آورد و ادامه داد: « من مونده م اگه عمه توی این خونه نبود، تو کی از خواب بلند می شدی؟! » خسته و آهسته سلام کردم و فکر کردم چقدر دوستش دارم. او تنها کسی بود که هنوز مثل گذشته و معمولی با من رفتار می کرد نه با ملاحظه و طوری که انگار با آدمی مریض طرف است! البته به غیر از عمه که هیچ وقت ملاحظه ای در کارش نبود، خصوصا در مورد من!
همراه مهشید وارد آشپزخانه شدم. آشپزخانه به آن بزرگی آن قدر به هم ریخته بود که آدم باید چند دقیقه صبر می کرد تا سر در بیاورد چی به چی است!
ماهرخ خواهرم و لعیا و رویا دخترخاله هایم در حال چیدن میز ناهار بودند و بچه هایشان طبق معمول داشتند از در و دیوار بالا می رفتند. مادر و خاله مشغول غذا کشیدن بودند. عمه، مثل همیشه، در حالی که همه را زیر نظر داشت مشغول غُرغُر کردن بود و توی این شلوغی، بانو خانم داشت سعی می کرد یک جوری به آشپزخانه سر و سامان بدهد. توی خانه ما آشپزخانه در حقیقت اتاق نشیمن هم بود و در طول روز بیش تر وقتِ همه توی این قسمت می گذشت.
برای همین بی چاره بانو خانم ( که دیگر کسی به چشم خدمتکار بهش نگاه نمی کرد و یکی از اعضای خانواده به حساب می آمد ) دائم آشپزخانه را مرتب می کرد و الحمدلله هیچ وقت هم موفق نمی شد! سلامِ آرام من توی هیاهویی که مهشید به راه انداخته بود گم شد. مثل حراجی فروش های کنار خیابان، خریدهایش را یکی یکی از توی کیسه بیرون می آورد و با سر و صدا نشان می داد. همه حواسشان به او بود، غیر از عمه که نگاه تیزش، صاف مرا نشانه گرفته بود:« اِ، علیک سلام! ساعت خواب! خسته نباشی! »
نقد کتاب برزخ اما بهشت
در باب عشق همیشه سخن فراوان گفته شده و میشود. ژانری که نویسندگان بسیار در آن گام نهادند و از آن برای نگارش داستانها و رمانهای خود بهره بردهاند. در رمان برزخ اما بهشت دخترخالهی ماهنوش، رعنا که حتی نسبت به خواهرهایش بیشتر احساس صمیمیت و راحتی میکند همراه با دخترش کیمیا به ایران میآید و وضعیت ماهنوش رو به بهبودی میرود.
اما مدتی بعد مشخص میشود که رعنا سرطان دارد و بعد از مرگ رعنا، ماهنوش سرپرستی کیمیا، دختر رعنا را به عهده میگیرد، در این راه حسام، برادر رعنا و پسرخالهی ماهنوش به او کمک میکند و…
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 639 بار
عنوان کتاب: برزخ اما بهشت
جز برترین آثار داستانی ایران
نویسنده: نازی صفوی
تعداد صفحات کتاب: 261 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 19.57 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
یک پاسخ
این داستان مصنوعی است. زندگی های واقعی اینطوری نیست من که هرگز نه همچنین دختر خاله پسر خاله مهربان نداشتم عمه های ما خاله های ما با اینکه پدر مادرم مهربان فداکار بودند خودشان را برای خواهرانشان می کشتند متاسفانه دستشان نمک نداشت اونها نمک به حرام بودند خدا لعنتشان کند که قدر دایی خاله با عمه بی نظیر مهربانی مانند پدر مادر من را ندانستند. کتاب دالان بهشت هم دروغ است پسر همسایه اینطوری هم وجود ندارد همه همسایه ها یا عن سایه های ما بی ننه بابا بودند لعنت بهشان حلال نمی کنم