دانلود کتاب بل آمی
گی دو موپاسان بر عکس اساتیدش مورد توجه قرار نگرفته اما در کتاب بل آمی در حد و اندازه آنها و یا شاید درخشانتر از آنها نوشته.
جامعه اشرافی و راههای ترقی اواخر قرن نوزدهم در فرانسه آنقدر زیبا و کامل تصویر شده که هیچ جوره نمیشود ازش خرده گرفت. بی نهایت زیبا، بی نهایت دوست داشتنی… از این کتاب چندین بار اقتباس سینمایی و تلویزیونی شده است.
گی دو موپاسان در کنار استاندال، انوره دو بالزاک، گوستاو فلوبر و امیل زولا یکی از بزرگترین داستان نویسان قرن نوزدهم فرانسه بهشمار میآید. موپاسان در طول زندگی نسبتاً کوتاه ۴۳ سالهاش حدود ۳۰۰ داستان کوتاه، ۶ رمان و نیز ۳ سفرنامه، یک مجموعه شعر و مجلدی از چند نمایشنامه نوشت.
خلاصه کتاب
یک جوان روستایى ساده و بىدستوپا، برخلاف اطرافیان خود که کارمند دونپایهاى مىشوند و تا آخر عمر حقوق ناچیزى میگیرند، ناگهان به شغلی خوب دست مییابد و این اتفاق جرقهی تبدیل شدن او به فردی باجگیر و اغواگر میشود. این رمان ماجرای پیشرفت شغلی ژرژ دوروا است، جوانی که دوستانش او را بل آمی مینامند.
گی دو موپاسان در این رمان که در عین صراحت و بدبینی سرشار از شور زندگی است، مىخواهد ثابت کند که اگر بذر بدی در محیطی رشد و نمو پیدا کند، بارور مىشود و دنیایى را به آتش مىکشد؛ همان طور که متأسفانه از ایندست آدمها در تاریخ بشریت هم کم نبودهاند.
در این کتاب، بل آمی باید بین زندگی فقیرانه و زندگی اشرافی بهعنوان وکیل و وزیر دست به انتخاب بزند و همین وسوسه باعث میشود او بهسرعت انواع دوز و کلکها و دسیسه چینیها را بیاموزد و پلههای پیشرفت شغلی را یکی یکی طی کند.
رمان بل آمی فقط دربارهی جاه طلبیهای یک فرد نیست، بلکه کتابیست دربارهی جامعهای که ارزشها از آن رخت بربستهاند و فساد و تباهی جای آنها را گرفتهاند. هرچند این کتاب جامعهی فرانسه را توصیف میکند، اما میتوان این وضعیت را به هر جامعهای که اخلاق در آن رو به افول است تعمیم داد.
چرا باید این رمان را خواند؟
کتاب با آمی اوج درخشندگی و شکوفایی هنر داستان نویسی موپاسان فرانسوی است. از آن داستانهایی که مثل مادام بواری، مثل جنایت و مکافات، مثل جنگ و صلح هیچ گاه کهنه نمیشوند.
گی دو موپاسان ۴۳ سال زندگی کرد. گرفتاریهای و بیماریهای روانی بدی را تجربه کرد و کارش به جنون کشید. او در ۱۸۵۰ متولد شد و در ۱۸۹۳ مرد. اما در طول عمر کوتاهش زندگی پرباری داشت. او در مکتب بزرگانی مثل فلوبر، دوده، گنکور و زولا تربیت شد و داستان هایش همه جاودانه شدند. و بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا از او درس گرفتند.
شناختی که موپاسان از زوایای تاریک روح انسان دارد، از فراز و فرودهایش، از صفات متعالی و غرایز پستش، از بغضها، کینهها، حسادتها، حرص و آزها، پایبند نبودنش به اصول اخلاقی و موازین انسانی، آدم را به شگفتی وامیدارد. کتاب بی نظیر بل آمی با مترجم بزرگی مانند اقای شهدی واقعا خواندنیست.
بخشی از متن کتاب
پس از عبور از پل آنییر با دیدن رودخانه و انبوه قایقها، ماهی گیرها و زورقهای کوچکی که روی آن بود، نشاطی ناگهانی به آنها دست داد. خورشید قدرتمندِ ماه مه پرتوهای موربش را روی قایق ها و رود آرام، که انگار ساکن بود، بدون هیچ موج یا حرکتی می افشاند. رودِ زیرِ نور و گرمای روزِ رو به پایان انگار برجا میخکوب شده بود. قایقی بادبانی، با دو بادبان گشوده سفید و مثلثی شکلش آماده برای جلب کمترین نسیم، شبیه پرنده عظیمی بود که میخواست پرواز کند.
دوروا زمزمه کنان گفت: من دوروبر پاریس را میپرستم. از ماهیهای سرخ کرده آن خاطراتی دارم که بهترین یادبودهای زندگی ام هستند. مادلن گفت: قایق ها چی؟ سرخوردن روی آب با آنها هنگام غروب خورشید خیلی لذت بخش است… بعد خاموش ماندند، انگار جرأت نمیکردند بیشتر از این درباره زندگی گذشته شان و خاطرات آن حرفی بزنند یا اینکه ساکت و با اندکی تأسف این خاطرات را در ذهن شان مرور می کردند.
دوروا که روبه روی زنش نشسته بود دست او را گرفت و بوسید. بعد گفت: وقتی به پاریس برگشتیم گهگاهی هم برای خوردن شام به شاتو میرویم. مادلن زمزمه کنان گفت: خیلی کارها برای انجام دادن داریم. لحن گفتارش طوری بود که انگار میخواست بگوید باید چیزهای دلپذیر را فدای کارهای مفید کرد. دست مادلن را همچنان در دست داشت و با نگرانی از خودش میپرسید در چه موقعیتی میتواند از این مرحله به مرحله نوازش کردن و در آغوش گرفتن او برسد.
او هرگز در برابر دختری جوان و چشم و گوش بسته، دست و پایش را گم نکرده بود؛ ولی هوشمندی زیرکانه و حیله گرانه مادلن او را آشفته می کرد. میترسید به نظر او هالو زیادی کمرو یا زیادی خشن، زیادی کند ذهن یا زیادی پررو بیاید. با فشارهای کوچکی دست او را میفشرد. بی آنکه مادلن به این کار او پاسخی بدهد. سرانجام گفت: به نظرم خیلی عجیب می آید که زنم باشید. مادلن حیرت زده پرسید:
-چرا این حرف را میزنید؟ – نمیدانم به نظرم عجیب میآید. دلم میخواهد شما را ببوسم و تعجب میکنم از اینکه چنین حقی را دارم. مادلن گونه اش را جلو آورد و او هم انگار خواهرش را ببوسد، به آن بوسه زد. دوباره گفت: اولین باری که شما را دیدم (یادتان هست در آن شبی که فورستیه دعوتم کرده بود)، به خودم گفتم «خدا جان، چه خوب میشد میتوانستم زنی مثل او داشته باشم» حالا این آرزو به حقیقت پیوسته و آن زن را دارم…
نقد کتاب بل آمی
داستان کتاب بل آمی درباره ی مردی است که پس از گذران سه سال در الجزایر در خدمت ارتش، به پاریس بازگشته است. پس از شش ماه کار به عنوان کارمند در پاریس، برخورد او با رفیق سابقش ، فورستیه، وی را قادر می سازد تا حرفه ی روزنامه نگاری را آغاز کند. از گزارشگری حوادث جزئی و اخبار ملایم، او به تدریج به مقام سردبیری می رسد.
ژرژ دوروا در ابتدا موفقیت خود را مدیون همسر فورستیه، مادلن است که به او کمک می کند تا اولین مقاله های خود را بنویسد و هنگامی که بعدا شروع به نوشتن مقالات اصلی می کند، او کمکش می کند تا به نوشته هایش حساسیت ببخشد. در همان زمان، این زن با استفاده از ارتباطات خود در میان سیاستمداران برجسته اطلاعات پشت پرده ای را برای وی فراهم می کند که به او این امکان را می دهد تا به طور فعال در سیاست درگیر شود.
دوروا رفته رفته به بسیاری از سیاستمداران معرفی می شود و همین بین، عاشق دوست مادلن می شود که او نیز یک زن تاثیرگذار است. در عرض چند ماه، سلامتی فورستیه رو به وخامت می گذارد و برای بازیابی مجدد آن به جنوب فرانسه سفر می کند. خیلی زود دوروا نامه ای از مادلن دریافت می کند که در آن التماس کرده به او بپیوندد و کمکش کند تا آخرین لحظات زندگی همسرش را در کنار او تاب بیاورد.
وقتی فورستیه می میرد، دوروا از مادلین می خواهد که با او ازدواج کند و پس از چند هفته، او با این پیشنهاد موافقت می کند. اما این تمام اتفاقی نیست که در زندگی جنجالی ژرژ دوروا در رمان بل آمی رخ می دهد…
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 418 بار
عنوان کتاب: بل آمی
نویسنده: گی دو موپاسان
مترجم: پرویز شهدی
تعداد صفحات کتاب: 412 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 31.19 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب