دانلود کتاب در لب پرتگاه
کتاب در لب پرتگاه رمانی از گراتزیا دلددا است که نشان میدهد چگونه فکر انسان می تواند مسیر زندگیش را تعیین کند.
داستان با کندی شروع می شود. تقابل جزم اندیشی با زندگی، درون مایهی کتاب است. دوران سیاهی که افکار نادرست، جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده و تحت لوای مسیحیت تحریف شده آنرا به زنجیر میکشد…
گراتزیا دِلِددا نویسنده ایتالیایی اهل جزیره ساردنی بود. زندگی زنان در آن دوران چندان خوب و از لحاظ اجتماعی پیشرفته نبود. او تا سوم ابتدایی بیشتر در مدرسه درس نخواند. اما عشق او به تحصیل همچنان در وجودش بود و توانست تحصیلاتش را کامل کند. خانوادهی او وضعیت مناسبی نداشتند. پدرش ورشکسته شده بود. یکی از برادرهایش به مشروب خواری روی آورده بود و دیگری سکههای تقلبی ضرب میکرد. بهرحال اینها هیچکدام مانع کار گراتزیا دلددا نشدند.
خلاصه کتاب
در داستان کتاب در لب پرتگاه، «گاوینا» دخترکی است مسیحی و 14 ساله که در روستا و در خانوادهای ثروتمند زندگی میکند. خانواده او به اصول مسیحیت پایبند هستند و سعی میکنند تمام مراسم دینی را به جای بیاورند. گاوینا برادری به نام «لوکا» دارد که به دین پایبند نیست و این موضوع باعث شده که گاوینا او را طرد کند و روی خوشی به او نشان ندهد. تا این که روزی عموی گاوینا، که کشیش است، همراه با طلبه جوانی با نام «پریامو» به خانه آنها میآیند.
گاوینا و پریامو دلباخته یکدیگر میشوند. گاوینا آرزو دارد عشق را تجربه کند و در عین حال عذاب وجدان دارد که مرتکب گناه کبیره شده است. از آن پس، اضطراب، گناه و پشیمانی به گاوینا روی میآورد. بنابراین نزد کشیش میرود و به گناهش اعتراف میکند. کشیش به گاوینا تذکرات جدی میدهد که گناه او با دیگران فرق دارد.
برای اینکه او کسی را که قرار بود به خدا خدمت کند، مجذوب خود کرده است و باید شب و روز گریه کند و گناهانش به این زودیها بخشیده نمیشود. وقایعی که پس از این به وقوع میپیوندد ادامه داستان را شکل میدهد. کتاب در لب پرتگاه از زبان سوم شخص روایت میشود.
بخشی از متن کتاب
او حاضر و آماده بود تا تمام اوامرش را اجرا کند. با این حال جملات او به نظرش طعنه آمیز می رسیدند. پسرک خیال میکرد او را خوب میشناسد. آه، نه، نه. این طور نبود. اگر واقعاً او را می شناخت این طور صحبت نمی کرد. «میدانید، من خیلی شما را ستایش میکنم، خیلی بیشتر از آنچه شما خودتان را ستایش میکنید. من همیشه شما را تمجید کرده ام. شما همیشه با سایر زنها فرق داشته و دارید.
من از وقتی پسر بچه ای بیش نبودم عاشق شما بودم خیلی قبل از آنکه شما به یک زن تبدیل بشوید. چون در چشمان شما هوش و ذکاوت می دیدم. یادتان می آید؟ شما می آمدید میکلا را صدا کنید. من پشت پنجره می ایستادم و خود را عقب میکشیدم، چون مرعوب شما بودم.» «بله، ولی در شبی از هفته مقدس عید پاک…» «بله، خوب به یاد می آورم. آن شب احساس سرمستی میکردم…
بعد هم شبی را به خاطر می آورم که پدر میکلا در جستجوی لوکا به اینجا آمد. آن شب را خوب به یاد دارم، باغچه، درخت بلوط، فشفشه، آتش بازی. ولی شما هرگز به من توجهی نمیکردید و شاید درست به خاطر همین بی اعتنایی بیشتر عاشق شما میشدم. مثل قله درخشان یک کوه که بدون آنکه ما را صدا کند، مجذوبمان میکند. ما همگی داریم پیش میرویم قدم بر می داریم سرمست از خستگی خود، از عطش خود از غم و درد خود…
«ولی در بالای قله فقط برف وجود دارد و بس.» «برف برای رفع عطش ما، ولی خورشید و شعر و افق های گسترده نیز وجود دارند.» دختر لحن طعنه آمیز را بار دیگر بازیافت: «شعر! داشتم فراموش میکردم که شما شاعر هم هستید. شاید خیلی بیشتر شاعر باشید تا پزشک. شما میگویید مرا خوب میشناسید ولی باید این را هم به شما بگویم، من بدجنس شده ام.
زمانی تصور میکردم مهربان و خوش قلب هستم اما اکنون میبینم درست برعکس است. زنی هستم سرد و خشک. قلبی دارم فاقد عشق، در عین حال حسود هم هستم، انتقامجو هستم. کینه توز هستم. با خودم و با بقیه جدی و سرسختم، خیلی رنج برده ام. باید بگویم که تقریباً از زندگی خسته شده ام!»
نقد کتاب در لب پرتگاه
کتاب در لب پرتگاه، نوشتهی نویسندهی پرآوازهی ایتالیایی، داستان زندگی گاوینا سولیس، دختر ثروتمندی است که تحت تربیت مذهبی شدیدی بوده و کاملا مطیع حرف کلیسا است. گاوینا سولیس دختر یکی از ثروتمندترین باغداران است که در دهی کوچک و فقیر زندگی میکند. گاوینا با ایمان مذهبی بسیار زیادی پرورش یافته است.
کارهای مذهبیاش را با دقت و وسواس زیاد انجام میدهد، مطیع حرف کشیش است و به تکتک توصیهها و حرف های کشیش عمل میکند. حالا که در آستانهی چهارده سالگی است خودش را یک زن کامل میپندارد و میخواهد همانطوری باشد که کشیش گفته بود: از رفاقت های ناباب بپرهیزد و به کارهای خانه رسیدگی کند. هرچند گاوینا دوستان چندانی هم نداشت…
گراتزیا دلددا تنها نویسندهی زن ایتالیایی است که موفق شده در سال ۱۹۲۶ برنده جایزه نوبل ادبیات شود. گراتزیا پس از ازدواج به رم رفت و صاحب دو پسر شد. دلددا در ۱۵ اوت ۱۹۳۶ در اثر ابتلا به سرطان چشم از دنیا فروبست. دو پسرش نیز به فاصلهی کمی از مادرشان از دنیا رفتند. در حال حاضر نسخه های دستنویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری میشود و آثار او در کتابخانه ملی رم موجود است.
اگر از خواندن رمان های خارجی لذت می برید، شما را به مطالعهی کتاب در لب پرتگاه دعوت می کنیم.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 202 بار
عنوان کتاب: در لب پرتگاه
نویسنده: گراتزیا دلددا
برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1926
مترجم: بهمن فرزانه
تعداد صفحات کتاب: 237 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 20.32 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب