سایه ی سنگین خانم الف

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
سایه ی سنگین خانم الف (nbookcity.com)

دانلود کتاب سایه ی سنگین خانم الف

کتاب سایه ی سنگین خانم الف اثری کوتاه ولی بسیار خواندنی است که به شدت شما را درگیر خواهد کرد!

داستانی بسیار زیبا و دردناک از حضور زنی به عنوان یک خدمتکار در کنار یک خانواده، که نه تنها حضور فیزیکی‌اش برای آنها ضروری می‌شود، بلکه از نظر روانی هم به او وابسته می‌شوند. پائولو جوردانو داستانی آهسته، لطیف و غمگین را روایت کرده که از خواندنش لذت خواهید برد.

هر کسی که با کار پائولو جوردانو آشنا باشد می‌داند که او قبل‌تر و در رمان اول خود، یک مطالعه دقیق درباره تنهایی انجام داده است. در «تنهایی اعداد اول» دو شخصیت اصلی او که به دلیل آسیب‌ های دوران کودکی‌شان، از برقراری ارتباط پایدار با افراد دیگر و حتی به طور غم‌انگیزی با یک‌دیگر عاجزاند، به سختی گذران روز می‌کنند و بسیار خرد و ناتوان شده‌اند. جوردانو در این کتاب اعلام می‌دارد که تنهایی، سرنوشت واقعی است.

خلاصه کتاب

راوی داستان سایه ی سنگین خانم الف که هرگز نام او را نمی‌فهمیم، خانم الف را برای مراقبت از نورا، همسر باردارش استخدام می‌کند. پس از تولد پسرشان – امانوئل- خانم الف از یک کمک‌کار عادی، تبدیل به خانه‌دار و پرستار بچه می‌شود.

خانم الف که با نام مستعار بابِت هم خطاب می‌شود (چرا که تداعی‌گر حس صمیمیت برای خانواده و برازنده‌اش است و با آن آوای فرانسوی، پرطمطراق به گوش می‌رسد) به زودی تبدیل به ضرورتی برای خانواده می‌شود، نه فقط برای کارهای عملی آنها، بلکه از نظر روانی هم زندگی آنها به او گره می‌خورد.

(نام بابِت از شخصیت اصلی داستان «ضیافت بابِت» الهام گرفته شده است؛ داستان پیردختری به نام بابِت که از سرآشپزان مشهور پاریس بوده و اکنون از خانه دور مانده و مجبور به خدمتکاری می‌شود. او پولی را که برحسب شانس و از لاتاری برنده شده است را به جای اینکه صرف بازگشت به خانه کند، صرف ضیافت شامی مفصل می‌کند.)

راوی سایه ی سنگین خانم الف در مورد نظر پسربچه‌شان نسبت به نام مستعار خانم الف می‌گوید: «امانوئل هرگز معنی‌اش را نفهمد، مگر اینکه روزی برحسب اتفاق به داستان کارن بلیکسِن، یا محتمل‌تر به فیلمش، بربخورد و آن موقع به ربطش پی ببرد. به هر روی برایش کاملاً جا افتاده بود که خانم الف از جایی به‌بعد بابِت باشد، بابِت او. و به‌گمانم آوای این نام را با صدای دمپایی‌های او مرتبط می‌دانست؛ دمپایی‌هایی که پرستارش در بدو ورود به خانه‌ی ما می‌پوشید و آخر روز کنار جاکفشی جفتش می‌کرد.»

راوی داستان سایه ی سنگین خانم الف یک فیزیکدان نظری، اخمو، درون‌گرا و نمونه‌ی کاملی از یک فرد معقول است. برعکس او، نورا بسیار پرشور و یک فرد درویش مسلک است. با هدایت خانم الف است که تفاوت‌های این زوج، به شکل اختلاف بروز پیدا نمی‌کند و حتی شکلی رمانتیک به خود می‌گیرد. با بیرون رفتن خانم الف از زندگی آنها، این تفاوت‌ها تهدیدکننده به نظر می‌آیند.

پس از هشت سال خدمت صادقانه، یک روز خانم الف ناگهان دست از کار می‌کشد و اعلام می‌کند که خسته شده است. اندکی پس از آن، سرطان ریه برایش محرض شده و می‌میرد. راوی می‌گوید: «بدون نگاه او، ما در خطر بودیم. سرطان خانم الف، جدا بودن من و نورا را عیان‌تر کرد. ما علی‌رغم امیدهایمان در یکدیگر حل نشده بودیم.»

مرگ خانم الف، فقط زن و شوهر را به رنج نمی‌اندازد؛ بیماری او و گوشه‌گیر شدنش، از درک امانوئل کوچک هم خارج است و او را بسیار دلگیر می‌کند. نبود بابِت محبوبِ پسر بچه‌ی داستان، او را در برابر خشم و تحکم پدرش آسیب پذیر می‌کند؛ پدری که ضعف های فرزند برایش قابل قبول نیست و تحسین‌ هایی که فرزند از سمت بابِت دریافت می‌کرد را برای او تأمین نمی‌کند.

راوی سایه ی سنگین خانم الف نهایتاً می‌گوید: «اکنون ما اینجا هستیم. هر سه فرو رفته در خودمان؛ نورا با کارهای عادی و روزمره‌اش سرگرم می‌شود، امانوئل سعی می‌کند حسرت خود را سرکوب کند و ضعف روانی، مرا تسلیم خود کرده است.»

بخشی از متن کتاب

موهای خانم الف نه در اولین دور شیمی درمانی و نه حتی در دور دوم نمی ریزد. در عوض مدام حالت تهوع دارد که شاید بدتر باشد. سه لگن در جاهای مهم خانه گذاشته – کنار مبل، زیر تخت و در توالت – و پروایی ندارد که بگوید چطور مرتب از آنها استفاده می کند. در مرامش نیست که درباره عملکرد بدنش سکوت کند. زنی رک است از آنهایی که به قول خودش میگویند: همین است که هست. چیزی که تاب نمی آورد این است که در شهر همه احوالش را میپرسند.

فقط جولیتا و دو نفر دیگر از دوستانش از بیماری خبر داشتند. هیچ کدام آنها چندان خبرچین نیستند، اما بیماری بحث ولع انگیزی است و خود او هم در گذشته از شرایط این و آن برای دامن زدن به گپ و گفت های بیهوده بهره برده است. مهم نیست در مدتی حدود یک ماه، شش کیلو وزن کم کرده، به وضوح نزار شده؛ اما آنقدری که از احوال پرسی دیگران متعجب است از این متعجب نیست.

برای رفع مزاحمتشان بیرون رفتن از خانه را به حداقل رسانده و دیگر ترجیح میدهد از بازار المیس، چند کیلومتری دورتر از دره، سر راه بازگشت از بیمارستان، خرید کند. پزشک ها او را از مصرف سبزیجات خام و کنسروهای روغنی و سالامی منع کرده اند: هرچیزی حاوی باکتری های بالقوه که سیستم ایمنی را به مخاطره بیندازد؛ نوعی پرهیز غذایی زنان باردار که او در موقعیت بهتری تجربه اش نکرده است.

و دقیقاً مثل زنی باردار، در زمان کمی که درمان و اثرات متعاقبش برای او باقی میگذارد به هوسهای زودگذری که گهگاه پیدایشان میشود، میرسد. از سر طعنه به آنها «ویارانه» می گوید. روزی سوار ماشین میشود و چندین کیلومتر میراند. فقط برای اینکه هوس نان هیزمی جاونو کرده است. تمام عمرش را صرف انکار نقایصش کرده، به نام رفتار نمونه، برای احترام به… برای احترام به چه؟

چندین بار دیگر که هوس نان کرده بود جرئت رفتن و خریدن نداشت؛ چون شایسته به نظر نمی آمد برای یک هوس این همه دور بزند. حالا به امیالش چنگ زده، به آنها متوسل شده است؛ چراکه هر کدامشان زمزمه ای است از شور زندگی که او را برای دقایقی از فکر بیماری باز می دارد. پنیر پارمزان و بعد همه پنیرها و گوشت قرمز و سفید اولین چیزهایی هستند که از یخچالش حذف میشوند. در مورد گوشت برایم توضیح میدهد که دلیلش تهوع نیست، بلکه این است که…

نقد کتاب سایه ی سنگین خانم الف

کتاب سایه ی سنگین خانم الف ممکن است خیلی تیره و غم‌افزا به نظر برسد، اما این تیرگی فضای کاملاً غالب رمان نیست. شخصیت‌های جوردانو می‌دانند امید چیست. آنها شادی را می‌شناسند، عشق را می‌شناسند. آنها احساس درد می‌کنند زیرا می‌دانند که برای حفظ این شادی و عشق، اغلب به توهم نیاز است. خانم الف اغلب تأمین کننده‌ی این توهم‌ها برای دیگر شخصیت‌هاست، گاهی به طور تصادفی و گاهی با طراحی قبلی.

پس از مرگ اوست که نورا اذعان دارد: «دلم برای تشویق‌های او تنگ شده است؛ چیزی که او برعکس همه، خساستی در آن نداشت.» خانم الف حتی در بستر مرگ هم به هیچ وجه رقت انگیز به نظر نمی‌رسد و همچنان همان تاثیرگذاری باشکوه که در اوج سرزندگی دارا بود را به همراه دارد. او در این شرایط هم در مقام تسکین دهنده‌ی دیگران ظاهر می‌شود اما در نهایت از سرسختی‌ای که در چشم راوی، بارزترین خصیصه‌اش بود، دست می‌کشد و جهان آنها را ترک می‌گوید.

در کتاب سایه ی سنگین خانم الف، جوردانو عشق و مرگ را از منظر کسی که زنده مانده رودرروی هم می‌گذارد. یک‌ طرف خاطرات بازمانده است و طرف دیگر غیبتی طولانی و نابود کننده. غیبت خانم الف، کسی که در بارداری پرخطر نورا همراهش بوده است و شاهد اولین گام‌های کودکش و نگهبان باهوش عشق نوپای او و همسرش. حالا بیماری زندگی او را تغییر داده است و غیبت و ازدست‌دادنش بسیار ترسناک و ویرانگر است.

عنوان اصلی کتاب در زبان ایتالیایی، «سیاه و نقره‌ای» بوده و در ترجمه‌ی انگلیسی، به «مثل خانواده» تبدیل شده و در نهایت، ناشر آن را به سایه ی سنگین خانم الف تغییر داده است.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 126 بار

Paolo%20Giordano%20(%D9%BE%D8%A7%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%20%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%88)

عنوان کتاب: سایه ی سنگین خانم الف

نامزد جایزه ادبیات اروپا سال 2015

نویسنده: پائولو جوردانو

مترجم: محیا بیات

تعداد صفحات کتاب: 86 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 7.32 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

داستان هایی از زمان ولادت، امامت، شهادت، سیره و سبک زندگانی امام علی که در نوع خود کم نظیر است. این کتاب از یکصد داستانک و با زبانی ساده با روایتی اجمالی و جذاب تشکیل شده است...
بروزرسانی: 10 ماه قبل
تعداد بازدید: 121
این یک کتاب شگفت انگیز و بسیار خواندنی است که روشی صلح آمیز و ساده برای کنترل همه مشکلات زندگی ما را توصیف می کند. با خواندن آن نفس راحتی خواهید کشید. قدم های کوچک مقاومت داخلی مغز ما را در برابر رفتارهای جدید دور...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 412

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *