عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود

آخرین ویرایش: 11 ماه قبل
عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود (nbookcity.com)

دانلود کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود

شاعر کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود، احمدرضا احمدی است.

احمدی شاعر پیشکسوت و معاصر کشورمان است که در سال 1319 در کرمان متولد شد. وی از بیست سالگی به طور جدی، به سرودن شعر پرداخت. احمدرضا احمدی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه‌ی ۴۰ را جلب کرد. از جمله آثار او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • «روزی برای تو خواهم گفت»
  • «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود»
  • «ساعت 10 صبح بود»
  • «تابستان و غم»
  • «یک منظومه ی دیریاب در برف و باران یافت شد»
  • «عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»
  • «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»
  • «ویرانه های دل را به باد می‌سپارم»
  • «لکه ای از عمر بر دیوار بود»
  • «قافیه در باد گم می‌شود»
  • «هزار پله به دریا مانده است»
  • «کجا باید رفت تا سکوت غوغا کند»
  • «ما روی زمین هستیم»
  • «من فقط سفیدی اسب را گریستم»
  • «وقت خوب مصائب»
  • «موهبات فراموشی»

در ادامه شعرهای زیبایی از مجموعه شعر عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود را خواهید خواند.

بخشی از متن کتاب

روز به زودی ما را محاصره می‌کند؛ پس ما بوسه‌ها را در آفتاب، سنگ کنیم؛ اندوه را در کاغذها و روزنامه‌های باطله، گم کنیم؛ به تو می‌گویم، که هنوز کنار من، در کنار اندوه ایستاده‌ای؛ ای مادر انگورها و ابرها، شب در کنار ما، پرسه می‌زند، نام مرا نمی‌داند، که به دیگران بگوید، زخمی است به رنگ خواب، دردی است به رنگ گل‌های آفتابگردان، دیگر چه بگویم، آرام می‌گویم: روز و عمر تمام شد…

عاشقی که از رنج، صبحگاهی، به خانهء ما پناه می آورَد چگونه، در رنج و جراحتش، شک کنیم؟ میخواهم دست کسی را در خانه بیابم تا از او، خبر ِ بهشت را بگیرم. شاید، در خانهء ما باشد بر کرانهء آسمان بدود گمراهان در باد را، گیسوان شانه زند. روزی در خانه نبودم.

روزی در یک فرودگاه، از پله های فلزی بالا رفتم. لباسش سیاه بود. می گریست. من در هواپیما، انگشتانش را به یاد داشتم که در مسافرخانه، با آن انگشتان، رنگ های ِ روی ِ کلید را، پاک میکرد. تا اتاق مسافرخانه را بگشاید، تا ما به اتاق مسافرخانه برویم. عاشقی بود، که صبحگاه، دیر به مسافرخانه آمده بود…

این رویای دیرهنگام را از کیف پول بیرون بیاور. بیا به خیابان برویم. دور است – دیر است، این عمر که تصویر خرابش بر تمبرهای پست است. مبادا ما رویای دیرهنگام را از یاد ببریم که فریاد ما در گلو خاموش می شود. همه ی گل های داوودی در پایان هفته خاموش شدند. ما ماندیم و این سحرگاه و این صبح ملال دور و اندوه زود و نزدیک، چه باوری دارید که ما را باور کنید، مگر ما را در همه ی عمر کسی باور کرد…

نقد کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود

احمدرضا احمدی پدید آورنده کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان) شاعر و نمایشنامه‌ نویس و نقّاش ایرانی است. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پی‌ریزی کند.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 116 بار

Ahmadreza%20Ahmadi%20 %D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C 1

عنوان کتاب: عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود

شاعر : احمدرضا احمدی

تعداد صفحات کتاب: 116 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 5.16 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

میگفتند که در کنار دریا قیافهٔ تازه‌یی پیدا شده: بانو با سگ ملوسش. دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا می‌گذراند و دیگر بآنجا عادت کرده بود، در جستجوی اشخاص و قیافه‌های تازه بود.
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 2755
کشته شدن رمی بر تمام زندگی آنتوان سایه می‌اندازد و او لحظه‌ای نمی‌تواند از سایه شوم این قتل فرار کند. رمی از دنیا می‌رود اما همچنان در داستان حضور دارد و زندگی آنتوان را تحت تاثیر قرار می‌دهد...
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 192

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *