دانلود کتاب عطر خوش مرگ
کتاب عطر خوش مرگ از جمله رمان هایی ست که ممکن است روزها با شما بماند و مهمان اذهان مخاطبان حرفهای باشد.
این اثر داستان خشونت، فریب و قتل است. در جای جای رمان میتوان رخنه شک به دل شخصیتها و تغییر مسیر آنها را به همین واسطه تشخیص داد. به نظر میرسد همین شک و شایعه است که قصه را جلو میبرد. نیروی محرکه این اثر، همین روایت سازیهای پرسوءظن و باطل اهالی روستا است.
شایعهای که از فرط تکراری بیاساس رفته رفته رنگ و بوی واقعیت به خود میگیرد. در جوامع بسته، تخیل راه گریز از واقعیت ملال آور است. در جوامعی چنین، مردمان ذهنیت هایی قالب یافته دارند، و عمدتا بر پایه چنین ذهنیاتی، مدام دست به روایت سازی و خیالبافی میزنند.
خلاصه کتاب
در کتاب عطر خوش مرگ، آریاگا خوردان با نوشتن یک رمان غافلگیرکننده و پرالتهاب، وجهی دیگر از خلاقیت خود را به نمایش گذاشته و ثابت کرده همان اندازه که در فیلمنامه نویسی ماهر است، میتواند در رمان نویسی نیز استاد باشد. کتاب حاضر در واقع یک تریلر جنایی است که به خواننده مجال نفس کشیدن نمیدهد. ریتم و ضربآهنگی که لحظهای از پا نمیافتد، حرف نخست را در این رمان میزند. پیرنگ اصلی کتاب بر پایهی خشونت و انتقام، دو مضمون آشنا در ادبیات آمریکای شمالی و جنوبی، استوار است.
خشونت گی یرمو آریاگا خوردان اما عریانتر از خشونت نویسندگان همزبانش است. خشونتی که گام به گام مهارناپذیرتر مینماید، و چونان سیلی هر لحظه بر سرعت تخریب و طغیانش افزوده میشود. ماجرای این رمان با یک قتل آغاز میشود. دختر جوان و زیبایی به نام آدلا کشته شده است. شایعات میگویند که رامون کاستانوس (که به نوعی کاراکتر اصلی داستان است) معشوق آدلا بوده است. حال، عرف و وجدان بر رامون حکم میکند که انتقام آدلا را بگیرد. اما آیا کسی هست که نداند بهای خونِ دختری زیبا در مکزیک زیبا، خونهای بیشمار دیگریست…؟
کتاب عطر خوش مرگ با قتل ناراحت کننده ی یک دختر جوان در یک روستای کوچک مکزیکی آغاز می شود. اوایل صبحی در یک زمین خالی از سکنه، “رامون کاستانوس” با جسد مرده “آدلا”، دختر جوان و دوست داشتنی روبرو می شود که تاکنون تنها از دور او را می شناخته و ارتباطی با او نداشته است. در عرض یک ساعت، به اشتباه شایعه ی قتل معشوقه ی “رامون کاستانوس” در جای جای روستا پخش میشود. این شایعه همچون انبار باروتی که هر لحظه ممکن است منفجر شود، روستاییان خشمگین را تشنه انتقام کرده و آن ها به دنبال یافتن راه حلی سراغ یک کوچ نشین، ملقب به “کولی” می روند.
خشونت بر خشونت تلنبار می شود و حالا رامون باید گذشته ای که وجود نداشته است را به یک واقعیت بیرحمانه گره بزند و مردانگی خود را با انتقام از سرنوشت ظالمانه ی آدلا اثبات کند. جالب است بدانید که Gabriel Retes در سال 1999 با اقتباس از رمان عطر خوش مرگ، فیلم سینمایی درخشانی ساخته است که دیدنش پس از مطالعهی رمان ابداً خالی از لطف نخواهد بود. کار تبدیل رمان به فیلمنامه را خود گی یرمو آریاگا خوردان به انجام رسانده است.
بخشی از متن کتاب
در راه خانه ی فیگوئروآ، رامون حس کرد حالش خوب نیست. نه فقط چون داشت برمی گشت به اتاقی که هنوز از بوی آدلای مرده پر بود بلکه چون در هر قدم کنار ناتالیو، خیال میکرد آدلا دارد کنارش راه می رود. هر دوشان یک قیافه داشتند یک ژست و حتی یک حالت راه رفتن. زنجره ها جیرجیر می کردند و آفتاب سوزان بود درست مثل صبح دیروز که به پوست نیم گرم آدلا دست زده بود. آدلا قدم به قدم، گوشت و پوست میگرفت: در لبخند پدرش لبخند میزد، در نفس او نفس میکشید و در قدم های او راه میرفت.
رامون که هیچ وقت بیشتر از دو جمله از دهان آدلا نشنیده بود، حالا شوخی ها، گریه ها و خنده هایش را به گوش خود می شنید. وسط خیابان ایستاد نفسی تازه کند. چشمهایش را بست و پشت گردنش را مالید. تصویر شبح وار آدلا به جای آن که محو و ناپدید شود، در درونش جان میگرفت، تصویر چنان جان گرفته بود که نگاهی وامانده به سوی پیرمرد چرخاند، و او هم فقط پرسید چیزی شده؟ صدای عمیق ناتالیو افسون تصویر را شکست و سایه ی آدلا در غبار صبحگاهی در هم شکست و مرد. رامون آه لرزانی کشید و جواب داد: هیچی… هیچیم نیست.
رامون وارد خانه شد و بوی آشنایی به مشامش رسید. عطر رزی که وقتی جنازه ی آدلا را دراز به دراز در گوشه ی ذرت زار پیدا کرده بود بویش را میداد. کلوتیلده آراندا چند قطره عطر آن دوروبر پاشیده بود تا بوی جنازه را از هوا ببرد. بوی تیز عطر گل رامون را سست و منگ کرد؛ روح آدلا از سوراخ های دماغش به وجود او رسوخ کرده بود. دوباره تصویر او پیش چشمش پدیدار شد: روی تشک، عریان، معطر به بوی رز، و دستش را به سوی رامون دراز کرده بود. با خودش فکر کرد، «دارم خواب میبینم… خسته م.» و با خودش کنار آمد که روح حاضر و ناظر مرحومه را کمی آزار دهد.
آدلا را همان طور دراز کشیده بر تشک به حال خود رها کرد و نشست پای صبحانه. کلوتیلده، تامال با دورچین دوپیازه ی لوبیا سرو کرد و قهوه. رامون بی آن که چشم از بشقاب بردارد تند صبحانه اش را خورد؛ آن قدر در بحر هر لقمه غرق میشد که ناتالیو و کلوتیلده تصمیم گرفتند حواسش را پرت نکنند و آنها هم در سکوت غصه ی خود را به نیش بگیرند. خوردن را که تمام کردند کلوتیلده بشقابها را جمع کرد. میز را خوب تمیز کرد، طوری که چیزی رویش نماند. ناتالیو طاووس وار از جا بلند شد که جعبه ای مقوایی را از جایی بردارد. آن را روی زانوانش گذاشت…
نقد کتاب عطر خوش مرگ
کتاب عطر خوش مرگ رمانی ست با ریتم تند، خواندنی و مسحور کننده. نویسنده، حومه شهر مکزیک را که در ظاهر شبیه به بسیاری از شهرهای دیگر است با استادی به شکلی خیره کننده توصیف می کند و مخاطب را با خود به دشت های سوزان حوالی مکزیک می برد.
کشف جسد دختر، جرقه ی مجموعه ای از حوادث را در روستا رقم می زند که با دیگر رازها و احساسات اهالی روستا تلفیق می شود. توطئه ای پر کشمکش که مبتنی بر پویایی جوامع محدود و کوچک سنتی و کوته فکرانه است. “آریاگا” به نحو احسن نشان می دهد که چگونه تفکرات بسته و سرخوردگی افراد ممکن است آن چنان بر دیگران تأثیر بگذارد که مسیر وقایع کل جامعه دچار تغییر شود.
خرد آدمی عمیقا تحت تاثیر سبک زندگی و نحوه زیست اوست. زیستن در محیط بسته و در طبیعت ناهنجار به ذهنیت بسته و زمخت و ناهنجار دامن میزند. خرد آدمیان در محدوده و محصوره، یک شکل میشود. و چون باب ورود و بیان حقایق دیگر نیست، این جامعه در برابر هر شبه حقیقتی، آسیبپذیر میشود. هر فریبی میتواند حقیقت مسلم فرض شود. دقیقا به همین علت است که به آدلای مقتوله در کتاب عطر خوش مرگ، انگ بیعفتی و خیانت میزنند. چون از جماعت تازه واردین به روستا یا همان جدیدیها است.
کتاب عطر خوش مرگ داستانی عجیب و تلخ دارد. قتل، فریب، شایعه پراکنی و ریاکاری از عناصر تشکیل دهنده این رمان هستند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 264 بار
عنوان کتاب: عطر خوش مرگ
نویسنده: گی یرمو آریاگا خوردان
مترجم: محمدرضا فرزاد
تعداد صفحات کتاب: 164 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 11.28 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب