قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار (nbookcity.com)

دانلود کتاب قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار

کتاب قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار اثر سید محمد علی جمالزاده که مجموعه داستان کوتاه است شامل : «عروسی دارم و عروسی،‌ نوروز و عیدی خاله خداداد، قبل بر وزن دهل، تعصب یک طرفه، بگیر و نده، خیر خواهی محض، دلی دارد زیبا، صالح و طالح، سقط فروش و پیر قوم، نان و دندان، پینه دوز، پاشنه کش» می باشد. این مجموعه که بیشتر طنز اجتماعی و طنز تلخ است، سبک روایت کلاسیک را داراست و در بیشتر روایت داستانها ابتدا یک راوی قصه گو شروع به روایت قصه داستان می کند .

آغاز داستان اول «عروسی اول»

راوی با یک مقدمه شروع می کند که «از پدیده های نو ظهور محیط ما یکی هم مسئله زناشویی است که به صورت های گوناگون و هرگز ندیده و نشنیده جلوه گر می شود.» این دو خط بیان و معرفی انتخاب «موضوع» است یعنی، «مسئله زناشویی». یعنی مفهومی که داستان بر پایه آن نوشته می شود و رویدادها و حوادث این داستان به این موضوع اجتماعی و خانوادگی و اخلاقی مربوط می شود و قرار بر این است که شخصیت ها و حوادث و رویداد ها در اطراف این موضوع حرکت، شخصیت پردازی و فضا سازی کنند. در واقع با اعلام «مسئله زناشویی» نویسنده اعلام می کند که سخن کلی و مورد بحث داستان چیست.

ادامه داستان:

«رفیق جوانی دارم از اهالی اصفهان به نام « خمره ای » که آبا و اجدادش همه در آن شهر رنگرز بوده اند…

و هنوز هم در خطه آن صفحات از خانواده های با نام و نشان به شمار می روند.

اسم کوچکش هم اتفاقا حمزه است و اگر نقطه (ز) را قدری به طرف راست برانیم و وری حرف اول بگذاریم همان خمره می شود.» در این دو پاراگراف مطلبی که به چشم می خورد انتخاب نام شخصیت است، که رنگ و بوی انتخاب کلسیک را دارد، یعنی شغل خانوادگی. نام شخصیت با هم، هم خوانی دارند. و اما معرفی شخصیت اصلی: «حمزه خمره ای جوان خوش صورت و به قول اصفهانی ها «مقبول» و خوش فهم و خوش سلیقه و خوش صحبتی است که هر چه در حقش بگویم کم گفته ام . پس از پایان تحصیلات متوسطه و فرا گرفتن قدری زبان انگلیسی در زادگاهش به آمریکا رفت و نه سال تمام در یکی از دانشگاه های لاتفد و لاتحصای آن کشور علم روانشناسی تحصیل کرده در این رشته به مقام بلندی رسیده است»

شخصیت اصلی با تمام کمالات در مرحله سفید قرار دارد و شخصیتی کاملا سفید معرفی می شود.

در صفحه 24 پاراگراف اول

راوی از جهت شخصیت اصلی سخن می گوید که « حمزه می گفت … » و در پاراگراف دوم صفحه 24 گردش راوی را ملاحظه می کنیم: من­راوی؛ داستان از زبان شخصیت اصلی بازگو می شود «هنوز عرقم خشک نشده بود که پدر و مادر و خویشاوندان دور و نزدیک در پوستم افتادند و … حالا دیگر باید زن بگیری… » با انتخاب این شیوه روایت ، نویسنده روش بیان در روایت داستان خود را مشخص می کند . لحن نثر داستان ، همانطور که قبلا بازگو شد طنز است . طنز در کتاب « واژه هنر داستان نویسی / جمال میرصادقی» این طور معنی شده: «طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح، اثری ادبی است که جنبه های بد رفتار بشری ، ضعف های اخلاقی و فساد اجتماعی یا اشتباهات انسان با لحن تمسخر آمیز و اغلب غیر مستقیم است . نویسنده طنز پرداز با هدف اصلاح نا هنجاری اخلاقی نا بسامانی های اجتماعی ، دست به تمسخر اشخاص یا آداب و رسوم و مسائل موجود در جامعه می زند.» (ص 226)

 صفحه 24 آخرین پاراگراف:

از آنها اصرار و عاقبت سپر انداختم و مغلوب قضا و قدر شدم …

مادر و خواهر و عمه و خاله و به قول اصفهانی ها «دایزه» برای خواستگاری دور افتادند.

صفحه 25:

«با زنان حمامی مشورت ها کردند…. یک دوجین دختر پیدا کردند یکی از دیگری بهتر … در انتظار سفره ، اخبار روز را برایم روزنامه می کردند . از مو های دختر ها که تا به روی کفل می رسید و … توصیف هایی به قالب می زدند که نظامی گنجوی حریفشان نمی شد… هرچه بگویم کم گفته ام . حلوای تن تنانی ، تا نخوری ندانی»

پاراگراف آخر ص 25:

«بعضی از این دختر ها هنوز از حوض تجدد به قدر کافی سیراب نشده بودند و در نزد آنها تقدس­مآبی ارثی بر فرنگی مآبی گری می چربید و دیرآشنا از آب در می آمدند و در موقع صحبت سرخ می شدند و سفید می شدند و رنگ می انداختند و در جواب سوال آدم یک « آره » و « نه » بیشتر از دهان قفل کرده شان بیرون نمی آمد و با وجود کشف حجاب و آزادی نسوان به آسانی حاظر نمی شدند صورتشان را به نامحرم نشان بدهند . حتی با اجازه پدر و مادر هم از چادر نماز صرف نظر نمی کردند و… در روز سیزده نوروز علف ها را گره زده…. باز هم از ترس آنکه خاک بر سرم ، دست نامحرم به دستشان بخورد از دست دادن احتراز داشتند و به همان سلام آبا و اجدادی قناعت می کردند.»

صفحه 26 پاراگراف سوم:

«دختر های دیگر خود را روشنفکر و متجدد و درس خوانده و امروزی می دانستند و دشمن موهومات و خرافات قلمداد می کردند. یکی از آنان مباهات کنان می گفت مرغ کاکلی اصلی را به دست خودم کنار باغچه سر بریدم… و نه تنها بی چادر نماز بلکه چه بسا با لباسهای شیک و خوش اندام با ماکایاژ تمام عیار و موهای پریشان و سر و سینه نمایان و … چنانکه گویی عمر ما هر دو را به یک آخور بسته اند و از یک توبره کاه و جو و در یک کاسه آش و … مرا «حمزه جان» می خواندند…

حتی پدران و مادرانشان، هاج و واج ، انگشت تعجب به دندان می گزیدند.»

در پاراگراف آخر صفحه 27

به سنت، اعتقاد و آداب کسی می رسیم که در آمریکا تحصیل کرده و خود را با جملاتی که به کار می برد فرنگی یا تجددگرا می داند اما باز به استخاره و دعا و فال و فرهنگ و اعتقاد قدیمی رجوع می کند: « اما گاهی باز عقلم هم می زد که مردک مبادا کور کورانه به چاه بیفتی که آن وقت دیگر پلت آن طرف آب خواهد بود . بی خوابی به سرم می­زد و … نزد آخوند محله رفتم و گفتم برای من استخاره بکنید .

استخاره کرد و گفت خوب است … ( برای ترکش هم استخاره کرد و خوب آمد)»

و یا صفحه 28 پاراگراف اول:

«… دیوان حافظ (چاپ انجوی شیرازی) را برداشتم و … قسم دادم که فالم را راست بیاورد…. دیدم سخن از قتل و شمشیر و بیرحمی در میان است و هر چه خواستم تفسیر و تأویلی بتراشم….»

اما در صفحه 29 کار به ماشین های امریکایی و تفسیر و آزمایشگاه می کشد و …

در صفحه 31 نیز:

«تمام کوشش هایم بی حاصل ماند … فرهنگ روانشناسی معروف آمریکایی را در سه جلد قطور … و روانشناسی معروف فروید توسل جستم. ..»‌ « سر انجام از راه اظطرار و استیصال قرار را به همان شیر یا خط … اگر شیر آمد دل به دریا زده عروسی می کنم … سکه در هوا چرخید و چون کبوتر طوقی بر زمین نشست. شیر بود …» (صفحه 23)

صفحه 33:

«افسوس که آن دوره مانند هر چیز خوب دیگر زود گذر بود، رفته رفته احساس کردیم که داریم با مکررات سرو کار پیدا می کنیم و خوشمزگی ها دارد به نخستین مراحل بی مزگی می رسد…»

صفحه 37 پاراگراف دوم:

« روزی برایم آشکار گردید که زینا درست حکم شتر مرغ را دارد نه شتر کامل عیار و نه مرغ به تمام معنی است .» در پایان همان صفحه برای پیانو زدن بهانه می آورد که مسیو خیال می کند دختر فرنگی به خانه آورده است.

و در مقابل کار خانه می گوید مگر خیال می کنی خیاط و کلفت به خانه آورده ای.

و در پایان کار به طلاق می کشد .

در صفحه 52 داستان با پایان بسته و نتیجه گیری راوی «شخصیت اصلی» به پایان می رسد .

«پیش خود می گویم: رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت»

«درست چهارده ماه و سیزده روز از عروسی گذشته بود .
چیزی که هست معلومی بر معلومات روانشناسی من افزود بطور قطع و یقین …
که کار زناشویی در زندگانی اولاد آدم مهمترین و بغرنج ترین کار از کارهای حیاتی است و …
و تفاوت بین مرد و زن قبل از عروسی و بعد از عروسی بسیار است …
که مرد اگر زن بگیرد ممکن است روزی پشیمان شود و …
پی بردم که مرد حکم ماهی را دارد که به امید دانه خود را دردام می‌اندازد و همین که خود را در دام دید آرزو می کند که بتواند خود را از دام بیرون اندازد … تنها مردان خدایی و خوش طالع از این قاعده مستثنی هستند» ( 15 دی ماه 1351 ) با بیان این مطالب به نشانه های طنز می رسیم. وقتی دقت کنیم می بینیم که نویسنده به نوعی نابهنجاری های اخلاقی و آمدن فرهنگ غریبه گاهی موجب نابسامانی اجتماعی می شود ، وقتی که در مورد دختران متجدد صحبت می کند و وقتی زنان خانواده به دنبال دختران مناسب می گردند ، آداب و رسوم را نیز به تمسخر می کشد اما خود نیز برای انتخاب قطعی ، پناه به اعتقادات گذشتگان می برد . در واقع به طور غیر مستقیم تاثیر فرهنگ بیگانه در روابط زناشویی و مسائل اخلاقی در یک جامعه را در زمان خود بازگو می کند . با بیان چنین نمونه ایی از طنز می توان نتیجه گیری کرد و فهمید که داستان طنز با داستان کمدی کاملا متفاوت است و حرف در مورد زخم ها و نابهنجاریها می باشد ، نه خنداندن مخاطب . به گفته لارنس پزین « طنز چه به خنکی سخنان خوشمزه باشد و چه به زنندگی شوخی های تمسخر آمیز ، تنها هنگامی ارزشی ویژه خواهد داشت که ناشی از برداشتی طنز آمیز از زندگی باشد » در این داستان ، عادت ها و باورها و حتی تقلید کردن از تجدد مورد تمسخر قرار داده است. و اما ایرادی که در داستانهای کلاسیک و این مجموعه داستان به چشم می خورد استفاده از کلمات ثقیل ادبی است: دانشگاه های لا تعد و لا تحصای/ از حوزه تجد/ اضطرار و استیصال/ طیر دانیال/ قلزم/ فوقانی قیود لایتناهی/ مشکور و … . اگر بپذیریم که در گذشته سطح تحصیلات مردم در سطح پایین یا بیشتر مردم بی سواد بودند ، آیا استفاده از چنین کلمات ، حتی برای تزئین و زیبایی جملات ضرورت داشته در حالی که باید سطح دانش مخاطب و اکثریت را در نظر گرفت .

پی دی اف این کتاب زیبا را می توانید به صورت رایگان از وبسایت شهر کتاب دانلود نمایید.

شاید به این کتابها نیز علاقمند باشید:

  1. یکی بود یکی نبود
  2. سپید دندان
  3. سال مرگ ریکاردو ریش
  4. جزء از کل
  5. هزار و یک شب جلد سوم

تعداد بازدید: 10,185 بار

Mohammad Ali Jamalzadeh محمدعلی جمال‌زاده3

عنوان کتاب: قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار

نویسنده: سید محمدعلی جمالزاده

تعداد صفحات کتاب: 330 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 3.77 مگابایت

نوع فایل: PDF

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

بوف کور مهمترین اثر صادق هدایت است. کتابی پر از نماد که از چنان عمق و محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیل‌ها قابل بررسی هست. تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد...
بروزرسانی: 4 هفته قبل
تعداد بازدید: 20110
کتاب موقعیت های ترسناک با آموزش ابزارهای ضروری به شما این فرصت را می‌دهد تا در مقابل مشکلات بایستید، از هیچ‌ چیز نترسید و با بیدار کردن ویژگی‌های خوب انسانی‌تان مانند مهربانی با بحران‌...
بروزرسانی: 11 ماه قبل
تعداد بازدید: 312

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *