دانلود کتاب پیکر فرهاد
پیکر فرهاد اثر زیبا و بیبدیل عباس معروفی یک تک گویی بلند از زبان زن تابلوی نقاشی است. نامه عاشقانه تردیدآمیزی است برای معشوق که مانند اولیس جیمز جویس در حال و گذشته سیر می کند.
پیکر فرهاد که برنده جایزه سال ۲۰۰۲ بنیاد ادبی آرنولد تسوایگ است، مولفه های پست مدرنیسم را دارا است. هنجار شکن است و انگار در رویا نوشته شده است و در رویا باید خوانده شود. دیالوگ ها را یک مرد نوشته است اما چنان از عمق درد تاریخی زنان که همانا مادر نشدن است، می گوید که گویی یک بار زنانه زیسته است.
خلاصه کتاب
بی گمان هر نویسنده با شگرد روایی و دستور زبان خاصّ خود، داستانی با فرم جدید پدید می آورد؛ در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده می کند وگاه نیز با هنجارشکنی، شیوه ی نوینی را در دنیای داستان ایجاد می کند. عبّاس معروفی، با شگرد روایی خاصّ خود و با پیروی از الگوی روایی مدرنی دست به نگارش رمان پیکر فرهاد زده، او برخی از مؤلّفه های پست مدرنیسم را نیز در داستان خود مورد توجّه قرارداده است، به گونه ای که این مؤلّفه ها داستان او را به دنیای رمان های پست مدرن نزدیک می کند.
پیکر فرهاد رمانی است که از هر گوشه ی آن صدای متنی به گوش می رسد و در بطن هر ماجرایی شخصیّتی تاریخی به چشم می خورد. نویسنده با چنین تمهیدی، بسیاری از سخنان خود را در میان سطور داستان می گنجاند. و آشکارا احساس خود را به شخصیّت های تاریخی داستانش نشان می دهد.او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانه این مؤلّفه را به کار می گیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواه خود نظردارد.
فروغ فرخزاد، احمد شاملو، صادق هدایت و بیش از همه آثار نظامی مورد توجّه معروفی قرار می گیرد. اوعلاوه براین دو مؤلّفه، اصل عدم قطعیّت را-که مهمترین ویژگی پسامدرن است- درداستان مبنا قرار می دهد. درواقع اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. هیچ چیزدراین داستان قطعی نیست. همه ی حوادث در فضایی خواب زده و رؤیاگونه می گذرد و راوی داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است.
بخشی از متن کتاب
من بچه ی اول بودم،شاید هم آخر.هیچ غذائی را دوست نداشتم، یک قاشق به دهنم میگذاشتم و لقمه را نمیجویدم. آنقدر آن را میمکیدم و به یک نقطه خیره میشدم که پدرم گریه میکرد. نه به خاطر آفتاب، نه به خاطر چیز دیگر، مادرم سرش را جلو صورت پدرم خم میکرد:” پس به خاطر چی؟” – “به خاطر دست های کوچکش.” همان شب موقع خواب در ایوان ،وقتی که به ستاره ها نگاه میکرد گفت:”چشم هاش را میدوزد به گوشه ی اتاق و به یک چیزی فکر میکند.خیلی دلم میخواهد بدانم بچه ی شش ساله به چی فکر میکند؟ به بدبختی من؟او هم میداند که ما تباه شده ایم؟یک لقمه نان را مثل زهر ماری توی دهنش نگه میدارد و نمیتواند فرو بدهد…”
و من میلی به غذا نداشتم.لقمه از گلویم پایین نمیرفت .دلم کانادا میخواست که با هر لقمه یک جرعه بنوشم.از بوی پرتقالی اش خوشم می آمد،و گاه پدرم میخرید و من انتظار آمدنش را میکشیدم .حتی بعد از مرگش شبی در اوایل پاییز ۷۲ در حالی که مشغول نوشتن رمان دیگری بودم، ناگهان حس و حالم تغییر کرد.
قلبم فشرده شد و هر چه پرپر زدم که از آن بحران خلاص شوم، نشد. به حالت تسلیم رمان قبلی را جمع کردم. کاغذ تازه روی میز گذاشتم، جوهر خودنویسم را پر کردم و نوشتم. یک سال و خردهای طول کشید و من هر شب ساعتها پشت میز مینشستم تا شیره جانم کشیده شود.
آدمها در برابرم مجسم میشدند، فضاها شکل میگرفت، همه چیز و همهجا و همه آدمها برایم با اسم و رسم معنا مییافتند بیآنکه بخواهم از کسی نام ببرم. برخلاف کارهای گذشته هیچ نقشی از خود بروز ندادم. وقتی رمان را شروع کردم مثل یک اسب وحشی افسارش را پاره کرد و سر به کوه و بیابان گذاشت. زنِ قلمدانِ بوف کور روایت میکرد و من فقط واسطه بودم تا این شکل غریزیِ به دور از خِرد بروز کند…!
آن قدر شب ها به ستارهها نگاه کردم که شاید او هم به آسمان نگاهی انداخته باشد هر چند گذرا، آن قدر به پرندهها چشم دوختم که شاید از بالای خانه اش گذر کرده باشند. و آن قدر به نسیم سلام کردم که شاید صدای مرا به گوش او برساند، ولی کمترین اثری از او نیافتم. آنچه را که میبایست از دست میدادم، داده بودم، خودم را فنای چشمهایی کرده بودم که شاید از پیش هم زندگی مرا زهر آلود کرده بود. و انگار به دنیا آمده بودم که در هجران چشم.هایی سیاه و براق بسوزم. به جست و جوی آن چشم ها در گردونه ای افتادم و تاوانی پرداختم که شاید در توانم نبود…
نقد کتاب پیکر فرهاد
نکتۀ مهمی که می بایست قبل از مطالعه این کتاب به آن توجه شود، این است که این رمان اقتباسی می باشد از رمان مشهور صادق هدایت یعنی «بوف کور» و شخصیت ها و جو و فضای خود را کاملا از این داستان به عاریت گرفته است. و همچنانکه مستحضرید در «پیکر فرهاد» اینبار دختر منقوش در قلمدان «بوف کور» است که جانی دوباره یافته و از دغدغه های خود سخن به زبان می آورد.
در کنار دختر اثیری، مرد جوان راوی بوف کور، پیرمرد قوزی با خنده های مخوفش، زن لکاته و رجّاله ها به همراه عناصری دیگر چون تابلوی نقاشی، گل نیلوفر، جوی آب، کالسکه، چمدان حاوی جسد قطعه قطعه شده و… در جایجای کتاب مجددا مورد استفاده قرار میگیرند.
اما ظاهرا نویسنده، در این اثر تنها به بازنویسی بوف کور اکتفا نکرده و شخصیت هایی جدید با شرح حالهای گوناگون، به رمان افزوده است که یا از داستانهای دیگر هدایت اخذ شده اند و یا مخلوق خود نویسنده اند. حتی به نظر می رسد خود صادق هدایت هم در داستان حضور داشته و بارها مورد خطاب راوی قرار می گیرد. لذا درکل نمی توان این اثر را، بدون توجه به رابطه اش با «بوف کور» مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
اما از آنجا که بوف کور خود از جمله پیچیده ترین و دشوارترین آثار ادبیات معاصر ایران محسوب می شود پس انتظاری نابجا خواهد بود اگر توقع داشته باشیم که رمان معروفی را هم بتوانیم (حتی با وجود مطالعه بوف کور) به سادگی درک کنیم.
تعداد بازدید: 5,350 بار
عنوان کتاب: پیکر فرهاد
نویسنده: عباس معروفی
تعداد صفحات کتاب: 144 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 2.57 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب