کمال ذهن

بخشی از متن کتاب کمال ذهن

همواره اینگونه نیست که ابتدا یاد بگیریم و سپس تجربه کنیم. یادم می آید وقتی بچه بودیم، برادرم را متقاعد کردم که قبل از اسکی نیازی به آموزش نداریم. به او گفتم فقط کافی است اسکی را کنار هم نگه داریم و تا می توانیم با میله ها خود را هل دهیم و مستقیم به پایین کوه برسیم. 

حدود دو دقیقه روش کار را برایش توضیح دادم و گفتم که تا پایین مسیر باید بدنش را در وضعیت های خمیده نگه دارد. همان طور که انتظار می رود، آن روز پر از غافلگیری های ناخوشایند بود. وقتی داشتیم از پیست حرفه ای پایین می رفتیم، چند لحظه بیشتر طول نکشید که متوجه شدیم نمی توانیم خود را متوقف کنیم.

این تازه شروع ماجرا بود. فکرش را هم نمی کردیم که جزئیاتی وجود دارند که قبل از شروع باید به آنها توجه کنیم. جزئیات ریزی مانند تپه های کوچک، پیچ های تند، صخره ها، درختان، تکه های یخی مسیر، سوار شدن روی بالابر، پوشیدن لباس مناسب، شرایط آب و هوایی و سایر اسکی بازان.

ما بدون اینکه کوچک ترین شناختی داشته باشیم، دست به تجربه ی کاملا جدیدی زده بودیم. ما هیچ بخشی از آن معماری عصبی و پیوندهای سیناپسی را که سایر اسکی بازان از طریق آموزش مناسب ایجاد کرده بودند، نداشتیم. 

تمام درس هایی که آن روز یاد گرفتیم، در اثر تجربه بود. البته بیشترشان همراه احساساتی مانند درد، سرما و کوفتگی بود. روز بعد تصمیم گرفتیم به کلاس برویم.

خلاصه کتاب جو دیسپنزا

این کتاب در مورد کمال ذهن است. شاید به این دلیل این کتاب را برداشته‌ باشید که امکان شکستن عادت‌ها برایتان جذاب بوده باشد. شاید بخواهید یاد بگیرید که از قابلیت نوروپلاستیسیتی طبیعی مغز – توانایی اتصال مجدد سلول‌ها و ایجاد مدارهای عصبی جدید در هر سن و سالی – برای ایجاد تغییرات چشمگیر در کیفیت زندگی خود استفاده کنید.

ممکن است عنوان کتاب یعنی کمال ذهن با ایمان شما به قابلیت‌های بشر همسو بوده باشد و ممکن است به بهبود خود علاقمند باشید. یکی از دلایل دیگری که ممکن است بخاطر آن کتاب را تهیه کرده باشید می‌تواند این باشد که از شرایط زندگی‌تان راضی نیستید و می‌خواهید تغییر کنید.

تغییر کلمه‌ی قدرتمندی است و اگر اراده کنید بطور کامل قابل تحقق است. در اینجا شاید بپرسید چه چیزی به ما امکان می‌دهد طرز کار مغز را بطور ارادی تغییر دهیم؟ این «شما» در کجا قرار دارد و چه چیزی به شما اجازه می‌دهد که مدارهای مختلف مغز را روشن و خاموش کنید و این چیست که شما را آگاه یا ناآگاه می‌کند؟

این «شما»یی که در موردش حرف می‌زنم در جایی از مغز قرار دارد به نام لوب پیشانی؛ بدون لوب پیشانی شما دیگر «شما» نیستید. طی تکامل، لوب پیشانی آخرین بخشی از مغز بوده که توسعه پیدا کرده است و درست در پشت پیشانی و بالای چشمان‌ انسان قرار دارد. 

نویسنده کتاب کمال ذهن می‌گوید: شما تصویر  خود را در لوب پیشانی ذخیره کرده‌اید و آنچه در این مکان بخصوص ذخیره کرده‌اید تعیین می‌کند که چگونه با دنیا تعامل می‌کنید و واقعیت را چگونه درک می‌کنید. لوب پیشانی بخش‌های دیگر و قدیمی‌تر مغز را کنترل و تنظیم می‌کند. 

لوب پیشانی شما را به سمت آینده می‌برد، رفتارتان را کنترل می‌کند، رویای امکان‌های جدید را در خود می‌پروراند و در تمام زندگی راهنمای شماست. این قسمت از مغز جایگاه آگاهی است. لوب پیشانی هدیه‌ای است که تکامل به شما داده است. 

این بخش از مغز بیش از تمام بخش‌های آن با تغییر سازگار است و به همین دلیل ابزاری است که با آن می‌توانید افکار و اعمال خود را به کمال برسانید. امیدوارم این کتاب به شما کمک کند که از این جدیدترین و تازه‌ترین بخش مغزتان برای تغییر ساختار مغز و تغییر سرنوشت خود بهره گیرید. 

نقد کتاب کمال ذهن اثر جو دیسپنزا

شما نیز می‌توانید مدارهای مغزتان را تغییر دهید. شما قدرت انتخاب کوانتومی را در اختیار دارید. ما همیشه ابزارهای این کار را در اختیار داشته‌ایم، اما تنها اکنون است که یاد گرفته‌ایم از آن‌ها استفاده کنیم.

دکتر جو دیسپنزا در کتاب  کمال ذهن به شما کمک می‌کند از قدرت خود برای انتخاب و برای تغییر استفاده کنید. اگر این کتاب را بخوانید و از ایده‌های آن در زندگی خود استفاده کنید، استعدادهایتان شکوفا خواهد شد.