جاسوسی که سقوط کرد

قیمت اصلی 35.000 تومان بود.قیمت فعلی 25.000 تومان است.

(سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر)

نویسنده: آرون برگمان

مترجم: مهدی نوری

تعداد صفحات کتاب: 120 صفحه

حجم فایل: متغیر

نوع فایل: متغیر

کتاب جاسوسی که سقوط کرد pdf

دانلود کتاب جاسوسی که سقوط کرد pdf

کتاب جاسوسی که سقوط کرد سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر است که توسط آرون برگمان نوشته شده.

آرون برگمان نویسنده اسرائیلی کتاب پیش‌رو، دوست مروان بوده و کسی است که راز جاسوسی او را برای موساد برملا کرد. او سال ۲۰۱۶ در حالی که ۵۷ سال داشت و خود را به سن مرگ مروان نزدیک می‌دید، اقدام به نوشتن خاطرات خود از این‌ شخصیت مصری کرد.

بهتر است بدانید: اطلاعات کتاب جاسوسی که سقوط کرد براساس یادداشت‌ها و خاطرات نویسنده با اشرف مروان مردی عیَاش و باهوش است. داستان دوستی با مردی که بعضی او را بزرگ‌ترین مأمور مخفی قرن بیستم نام نهاده‌اند از کجا و چگونه آغاز می‌شود؟ چرا مرگ مروان شوک‌آور بوده است؟ مروان شخصی بود که هویتش برای چندین دهه از همه مخفی بود. تا اینکه روزنامه‌نگاری پیگیر توانست هویت او را فاش کند…

خلاصه کتاب

در ژوئیه‌ی ۱۹۷۰، مردی مصری در لندن پا به باجه‌ی تلفنی گذاشت، شماره‌ی سفارت اسرائیل را گرفت و پیشنهاد همکاری داد. این شروع ماجرایی شگفت‌انگیز و پر فرازونشیب بود که سال‌ها بر تاریخ خاورمیانه سایه گسترد و چه‌بسا تبعاتش هنوز نیز ادامه داشته باشد. این مرد کسی نبود جز اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر، که آرون برگمان، نویسنده‌ی کتاب جاسوسی که سقوط کرد پرده از راز بزرگ او برداشت.

این داستان اطلاعاتی – جاسوسی و فرجام غریب آن همواره محل مناقشه بوده است. اشرف مروان مردی مصری بود که به حلقه‌ی سیاستمداران و دولتمردان کشورش راه یافت و پله‌های ترقی را پیمود. او دختر جمال عبدالناصر، رهبر بزرگ جهان عرب و رئیس‌جمهور مصر از ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۰ را به زنی گرفت. پس از درگذشت ناصر در سال ۱۹۷۰، معاونش انور سادات جانشین او شد. سادات اشرف مروان را برکشید و او را دست راست خود کرد.

بدین ترتیب مروان در حساس‌ترین بزنگاه‌های سیاسی کشور کنار سادات بود و در جلسات مهم او را همراهی می‌کرد، چه در داخل کشور و چه در سفرهای خارجی، خصوصاً در آستانه‌ی جنگ سال ۱۹۷۳میان اسرائیل و مصر، مشهور به یوم کیپور. او به سبب ارتباط تنگاتنگ با دو رئیس‌جمهور مصر از حساس‌ترین اسرار سیاسی کشور باخبر می‌شد؛ اما زندگی مروان روی دیگری هم داشت.

او در همان زمان که به ناصر و سادات خدمت می‌کرد، در کسوت جاسوسی بلندپایه به خدمت اسرائیل، این دشمن قسم‌خورده‌ی مصر، نیز درآمده بود و اطلاعات کشورش را در اختیار موساد، سازمان اطلاعات اسرائیل می‌گذاشت. نویسنده کتاب جاسوسی که سقوط کرد می‌گوید: «هر آدمی در زندگی‌اش لحظاتی را تجربه می‌کند که بر صفحه‌ی ذهنش حک می‌شوند و تا پایان عمر با او باقی می‌مانند.

من هم چنین لحظاتی را تجربه کرده‌ام و به‌خصوص یکی‌شان کاملاً در ذهنم مانده است، لحظه‌ای که خبر مرگ هول‌انگیز اشرف مروان را شنیدم، جاسوس مصری موساد.» نام این جاسوس کاملاً محرمانه مانده بود تا اینکه من در دسامبر ۲۰۰۲ آن را فاش کردم. درواقع من نخستین مورخی بودم که پرده از این راز برداشت و به تفصیل به این بلندپایه‌ترین جاسوس اسرائیل و چه‌بسا مهم‌ترین جاسوس در تاریخ جاسوسی مدرن پرداخت.

اما آنچه در ابتدا لحظه‌ای پرافتخار و نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی حرفه‌ای من به نظر می‌رسید بدل به کابوسی تمام‌عیار شد، چرا که اشرف مروان چند سال بعد به شکل مرموزی درگذشت؛ حتی حالا هم که سال‌ها از آن اتفاق می‌گذرد، هنوز می‌توانم لحظه‌ی شنیدن خبر مرگش را کم‌وبیش با تک‌تک سلول‌های بدنم تجربه کنم…

معرفی نویسنده کتاب جاسوسی که سقوط کرد

آرون برگمان نویسنده کتاب جاسوسی که سقوط کرد، در سال 1958 در اسرائیل به دنیا آمد. پس از 6 سال خدمت در ارتش، که در طی آن در کمپین لیتانی 1978 و جنگ 1982 لبنان شرکت کرد و به درجه سروانی رسید، ارتش را ترک کرد و در کنست مشغول به کار شد.

به عنوان معاون پارلمانی او در اورشلیم و لندن تحصیل کرد و در سال 1994 دکترای خود را در رشته مطالعات جنگ در کالج کینگز به پایان رساند. او همچنین مشاور دانشگاهی و تهیه کننده دو مجموعه تلویزیونی بزرگ بی‌بی‌سی بود.

چرا باید این زندگینامه را بخوانیم؟

کتاب جاسوسی که سقوط کرد درباره سربازی ساده، اما عجیب است که می‌تواند دل دختر جمال عبدالناصر به نام منا را برباید. او اشرف مروان نام دارد. ظاهرا عبدالناصر مخالف این ازدواج بوده است. زیرا داماد پست‌های بلند مرتبه‌ی سیاسی نداشته است. تا اینکه ناصر می‌میرد و به جای او انور سادات رئیس جمهور می‌شود. مروان دست راست رئیس جمهور جدید می‌شود. گهگاهی هم برای درس خواندن به لندن می‌رود.

روزی از باجه تلفن به سفارت اسرائیل زنگ می‌زند و همین مسأله، مبنای نوشتن کتاب است. شخصیت این جاسوس پر رمز و راز و نقش او در بزنگاه تاریخی در خاورمیانه از مواردی است که در کتاب جاسوسی که سقوط کرد بیان می‌شود. مروان ثروتی که از جاسوسی و کارگزاری‌اش به دست آورد را حدود 500 میلیون دلار تخمین زده است. او تاجر بین‌المللی و دلال اسلحه بود که نویسنده‌ی کتاب نقاب از چهره‌ی او برداشت.

او را به عنوان جاسوس ارشدی معرفی کرد که برای بزرگ‌ترین دشمن مصر یعنی اسرائیل کار کرده است. پس از این ماجرا مدتی مروان با نویسنده دوست می‌شود و … نویسنده در مقدمه می‌نویسد: «حتی هنوز هم درست نمی‌دانم چرا اشرف مروان، از بین همه‌ی آدم‌ها، مرا به دوستی برگزید، یعنی شخصی که اول‌بار هویت جاسوسی او را برملا کرد.»

بخشی از متن کتاب

در کتاب جاسوسی که سقوط کرد می‌خوانیم: …نقشه‌ام این بود که ببینم وقتی به نام اشرف مروان اشاره می‌کنم، زبان بدن تَل تأیید می‌کند که او آن جاسوس مرموز بوده است یا نه. ما در پت‌سوکولوف دیدار کردیم، پاتوق معروف روزنامه نگاران در تل آویو. برایمان در فنجان‌های پلاستیکی قهوه آوردند و ما، قهوه‌ی آبکی و ولرم را مزمزه کنان، شروع به صحبت کردیم.

سپس طبق برنامه، حدوداً ده دقیقه بعد از آغاز گفت وگویمان، وقتی تل همچنان سر کیف به نظر می‌رسید و این ملاقات هنوز خسته‌اش نکرده بود، ناگهان گفتم «آن مرد اشرف مروان است » و در چشم‌های تل خیره شدم. واکنش او جای هیچ تردیدی باقی نگذاشت. تل نگاهش را دزدید و لبخندی زد و من از زبان بدن او مطمئن شدم که آن جاسوس مصري بلندپایهی موساد کسی نبوده است جز اشرف مروان.

هیجان زده و سراپا وجد به لندن برگشتم، چون می‌دانستم سرانجام پس از ماه‌ها تحقیق حقیقت ماجرا را کشف کرده‌ام. البته این را هم می‌دانستم که باید دست به عصا حرکت کنم، چون شواهدم هنوز به قدر کافی محکم نبودند. اگر اشتباه کرده باشم چه؟ نکند واکنش تل به چیز دیگری بود و ربطی به اسم بردن از مروان نداشت؟ نکند تمام اینها صرفاً برداشت من بود؟ (ص53 کتاب جاسوسی که سقوط کرد)

پس قدم به قدم جلو رفتم و با احتیاط فراوان شروع کردم به دادن سرنخ هایی از هویت مروان. البته تمهیداتی اندیشیدم تا اگر منکر همه چیز شد یا تهدید کرد به جرم افترازنی از من شکایت کند، راه فراری داشته باشم. برنامه‌ام این بود که پله پله پیش بروم، امتحانش کنم و او را وادارم عکس العملی نشان دهد. با خودم گفتم اگر واکنش تندی دیدم، به سرعت عقب می‌نشینم و کل ماجرا را فراموش می‌کنم. راهکاری که از بسیاری جهات مایه‌ی آرامش و خلاصی بود.

اولین سرنخ را در فصلی از کتاب جنگ‌های اسرائیل به دست دادم، فصلی درباب جنگ یوم کیپور. این کتاب در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. در آنجا بحث را به مقام مصری بلندپایه‌ای کشاندم و سربسته گفتم که او «دست راست» انور سادات بوده و درعین حال برای اسرائیل نیز جاسوسی می‌کرده است. در کتابم نظر زعیرا را آوردم و نوشتم که این مقام رده بالا، که نامش هنوز جزو اسرار فوق محرمانه به شمار می‌رفت در واقع جاسوس دوجانبه بوده و به مصر خدمت می‌کرده.

آن هم درست در زمانی که اسرائیلی‌ها تصور می‌کردند این ابر جاسوس به جبهه‌ی آنها پیوسته است. در آن زمان علاوه بر آنکه هویت مروان بر من فاش شده بود (یا دست کم تصور می‌کردم او همان شخص است )، بر این باور نیز بودم که ادعای زعیرا، مبنی بر اینکه مروان دوسره بازی می‌کرده است چندان غیر منطقی به نظر نمی‌رسد. مسلم اینکه مروان یک جاسوس «خودفرما» بود: (ص54 کتاب جاسوسی که سقوط کرد)

او در سال ۱۹۷۰ داوطلبانه پیشنهاد داده بود به خدمت موساد درآید و آنها او را انتخاب یا جذب نکرده بودند. بنابراین مروان به شکل آشکارا بالقوه‌ای یک اسب تروا بود، فرستاده‌ای از جانب سازمان امنیت مصر برای فریب اسرائیل. به باور من، آنچه این نظریه را تقویت می‌کرد گواهی مأمورانی بود که قبل و بعد از ملاقات مروان با دوبی آشروف رفت و آمدهای او را در لندن زیر نظر داشتند. از هرچه بگذریم بی‌پروایی مروان حقیقتاً شگفت انگیز بود.

او مستقیماً به سفارت اسرائیل تلفن می‌زد بدون هیچ نگرانی یا ترسی به ملاقات آشروف می‌رفت و نسخه ی اصلی اسناد فوق محرمانه را در کیفش می‌گذاشت و تحویل اسرائیلی‌ها می‌داد. این بی‌پروایی فقط می‌توانست دو دلیل داشته باشد: یا باید آن را به حساب بی‌عقلی و لاقیدی مروان بگذاریم (البته بعدها که شخصاً با او آشنا شدم، رگه‌هایی از آن را در شخصیتش کشف کردم) و یا نتیجه بگیریم او…

نقد کتاب جاسوسی که سقوط کرد pdf

آرون برگمان در کتاب جاسوسی که سقوط کرد به شرح حوادثی می‌پردازد که در طول زندگی مروان روی داده. مروان، فردی باتجربه‌ی کارآگاهی در مصر و عضو شبکه‌ی رسمی جاسوسی سوریه و اسرائیل بود. وی در ابتدا به‌عنوان یک مترجم و مشاور حزب کمونیست مصر، و سپس به‌ویژه به‌عنوان یک معاون امنیتی جمهوری سوریه مشغول به کار بود.

اما در طول سالیانی که در حال فعالیت جاسوسی بود مشخص شد که برای چندین کشور جاسوسی می‌کند. به‌طوری‌که به‌نظر می‌رسید که همه‌ی جهان دنبال او می‌گردند. به همین دلیل، فرار او در داخل سوریه بسیار دشوار بود. این فرار در واقع، یک حادثه‌ی شیرین و تلخ بود که هم مسیر آزار دهنده‌ای را برای مروان رقم زد، و هم هرگونه تصور مثبتی از عدم‌ثبات و توافق در منطقه بشکافید.

در کتاب جاسوسی که سقوط کرد نویسنده درباره‌ی اینکه چگونه مروان به عنوان جاسوس به فعالیت پرداخت، توضیح می‌دهد. وی توانسته است این معامله عجیب و کنجکاوانه بین یک کشور بسیار قدرتمند و یک شخصیتی دو‌چهره و سخت‌تنی که تهدیدی بزرگ برای آزادی طبیعی در این منطقه بود، را به‌طور کامل و صادقانه بیان کند.

اگرچه برخی از تفاصیل این داستان از دیدگاه منفعت جاسوسانه شرح داده شده است، ولی به‌صورت کلی، برگمان نشان نداده که این اتفاق تاثیر بزرگی بر تاریخ و فرهنگ منطقه داشته و با عرضه‌ی اطلاعاتی، باورهایی که در زمینه‌ی این موضوع قائل بودیم را به چالش کشیده است.

کتاب جاسوسی که سقوط کرد یک پیشنهاد جذاب و حیرت‌انگیز برای مطالعه است؛ داستان جاسوسی که اسرائیل از او به نیکی یاد می‌کند!

آنچه خواندید...

کد کتاب: 1558 نویسنده: برچسب: ,

محصولات مرتبط

سایر کتاب‌های پیشنهادی...

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “جاسوسی که سقوط کرد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *