دانلود کتاب باغ زمستانی
کتاب باغ زمستانی روایت خانوادهای است که بعد از مدتها کنار هم جمع می شوند و پرده از رازی ترسناک بر می دارند. این اثر رمانی عاشقانه و رازگونه ای است که هفدهمین نوشته کریستین هانا نویسنده امریکایی تبار است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و جز پرفروشترین کتابها شناخته شد.
محوریت این داستان درباره رازی است که مادر خانواده یعنی آنیا ، شصت سال است از خانواده خود مخفی کرده است.این کتاب داستان امید و زندگی است داستانی عشقهایی که با امید زنده اند و فراموش نمی شوند.
خلاصه کتاب
کتاب باغ زمستانی داستانی است به قلم کریستین هانا که در این رمان قدرتمند و دلخراش، نویسنده در حالی که پیوند پیچیده ی میان مادر و دختر را روشن می کند، پیوندهای سرسختانه ی میان حال و گذشته را نیز بررسی می کند. مردیت و نینا دو خواهری هستند که تا جایی که امکان دارد، با یکدیگر متفاوت اند. یکی از آن ها در خانه ماند تا به پرورش و تربیت فرزندانش مشغول باشد و باغ سیب خانواده را اداره کند. دیگری رویای خود را دنبال کرد و دور دنیا سفر کرد تا به یک عکاس مشهور تبدیل شود.
اما وقتی پدر محبوبشان مریض می شود ، مردیت و نینا دوباره خود را با هم می یابند و در کنار مادر سرد و مرموز خود ، آنیا ، که هم اکنون هیچ آرامش و تسلایی را نثار دخترانش نمی کند ، قرار گرفته اند. در دوران کودکی ، تنها ارتباط بین آن ها افسانه ی روسی بود که آنیا گاهی شب ها برای دختران تعریف می کرد. پدرشان در بستر مرگش از زنان زندگی اش وعده ای می گیرد: که این افسانه را آخرین بار – و تا آخر – برای آن ها تعریف کند.
به این ترتیب سفری غیرمنتظره به حقیقت زندگی آنیا در لنینگراد جنگ زده ، بیش از پنج دهه پیش آغاز می شود. در تناوب بین گذشته و حال ، مردیت و نینا سرانجام داستان منحصر به فرد و دلهره آور زندگی مادرشان را خواهند شنید ، و آنچه آن ها بدان پی می برند یک راز بسیار وحشتناک و تکان دهنده است که بنیان خانواده شان و آنچه را که از خود می شناسند، متزلزل می کند. خواندن کتاب باغ زمستانی را به همه علاقمندان به داستان های معمایی پیشنهاد می کنیم.
بخشی از متن کتاب
در سواحل سهمگين رودخانه كلمبيا، در اين فصل يخبندان كه هر نَفَسى ديده میشود، باغ ميوه بلىنوچى خاموش بود. درختان سيب كه در خواب زمستانى به سر میبردند، در كنار هم كاشته شده بودند و تا آنجا كه چشم میديد، امتداد داشتند ريشههاى نيرومندشان، در ژرفاى خاک حاصلخيز، درهم پيچيده بود. هنگامی كه درجه حرارت كاهش میيافت و زمين و آسمان رنگ میباخت، چشمانداز، چيزى شبيه كورى زمستان را موجب میشد؛ روزها از يكديگر تشخيص داده نمیشدند. همه چيز يخ میزد و شكننده میشد. در خانه مرديت ويتسون، سكوت بيش از هر جاى ديگرى چشمگير است. وى در دوازده سالگى، هنوز سنى از او نگذشته، فضاهاى خالى ميان آدمها را تشخيص داده بود.
او آرزو داشت خانوادهاش به خانوادههايى مشابهت داشته باشد كه در تلويزيون میبيند، آنجا كه همه چيز و همه كس كامل به نظر میرسد. هيچكس حتى پدر دوست داشتنىاش، درک نمیكرد او در اين چهار ديوارى تا چه اندازه احساس تنهايى میكند، چقدر ناديده گرفته میشود. ولى فردا شب همهچيز تغيير میكند. نقشهاى فوقالعاده به ذهن او رسيده بود. براساس يكى از قصههاى پريان كه مادرش تعريف میكرد، نمايشنامهاى نوشته بود و میخواست آن را در ميهمانى ساليانه كريسمس اجرا كند. آنچه نوشته بود به طور دقيق شبيه همان چيزى بود كه در نمايشنامه خانواده پارتريج روى میداد.
نينا با ناراحتى پرسيد: «چرا من نمیتوانم ستاره نمايش باشم؟» از زمانى كه مرديت متن نمايشنامه را تمام كرده بود، دستكم دهمين بار بود كه او اين سؤال را میپرسيد مرديت بر روى صندلیاش چرخيد و به خواهر نه سالهاش كه بر كف چوبى اتاق خواب قوز كرده بود و قصرى به رنگ سبز نعنايى را بر روى ملافه كهنه نقاشى میكرد چشم دوخت. مرديت لب پايينیاش را به دندان گرفت و كوشيد اخم به چهرهاش نياورد. قصر بسيار به هم ريخته بود؛ هيچ خوب نبود. «نينا، ممكنه بعداً در اينباره حرف بزنيم؟» «ولى چرا من نمیتونم اون دختر روستايى باشم كه با شاهزاده ازدواج میكنه؟»
«خودت میدونى چرا. جف نقش شاهزاده رو بازى میكنه و اون سيزده سالشه. تو در كنار اون خيلى مسخره به نظر میآى.» نينا قلم نقاشیاش را در قوطى خالى صابون گذاشت و بر روى پاشنههايش عقب نشست. او با موهاى سياه كوتاه، چشمان سبز روشن و پوست رنگ پريده، پرى كوچولوى كاملى به نظر میرسيد. «سال ديگه میتونم دختر روستايى بشم؟» مرديت خنديد. «مطمئن باش.» او از اينكه بتواند سنتى خانوادگى به وجود آورد، خوشحال بود. همه دوستان او رسم و رسومی داشتند، ولى خانواده ويتسون نه؛ آنان هميشه متفاوت بودند.
نقد کتاب باغ زمستانی
هر کدوم از ما تو زندگیهامون رازی داریم که از همه حتی نزدیکترین اعضا خانوادمون مخفی میکنیم. رازی که سالهاست درون خودمونه و هیچکس از اون خبری نداره مثل راز مادر خانواده ی ویتسون که چندین سال ازهمه پنهان کرده. تا اواسط کتاب باغ زمستانی برای من خسته کننده بود ولی از قسمتی که دخترهای خانواده، مادر خانواده یعنی آنیا رو مجبور به اجرای وصیت پدر یعنی تعریف کامل قصه پریان کردند جذاب شد و میتونم بگم که چند ساعته کتاب رو تموم کردم، چون میخواستم ببینم رازی که مادر خانواده حدود ۶۰ سال از خانواده اش پنهان کرده چی بوده.
رازی که باعث شده بود این مادر نتونه رابطه خوبی با دخترهاش داشته باشه و ارامشی به اعضای خانواده منتقل کنه. وجه شباهت این کتاب، با کتاب بلبل در موضوع سختی های زمان جنگ بود ولی می تونم بگم نسبت به کتاب بلبل احساسی تر و عاشقانه تر بود.ترجمه کتاب فوق العاده راحت و سلیس بود و هیچ مشکلی نداشت. اگر شما هم مثل من طرفدار رمان های رازگونه و معمایی هستید کتاب باغ زمستانی رو بهتون پیشنهاد میکنم.
تعداد بازدید: 372 بار
عنوان کتاب: باغ زمستانی
نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی گودریدز سال 2010
جز برترین کتاب های امیدبخش
نویسنده: کریستین هانا
مترجم: منیژه جلالی
تعداد صفحات کتاب: 537 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 36 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب