داستان مسخ

آخرین ویرایش: 3 هفته قبل
رمان مسخ (nbookcity.com)

دانلود کتاب مسخ

کتاب مسخ اثر کوتاهی از فرانس کافکا است که اولین بار در سال ۱۹۱۵ منتشر شده است.

کافکا در این داستان به طور ظریفی به تغییر رفتار انسان‌ها در موضع ضعف و قدرت می‌ پردازد. فرانتس کافکا با چیره‌ دستی و دقت تمام به بیان جزئیات در داستان می ‌پردازد.

لحن رسمی او به عنوان نویسنده، با موضوع کابوس وار داستان در تضاد است؛ گویی که او در حال روایت یک اتفاق روتین است. صادق هدایت به عنوان مترجم این اثر، ترجمه‌ی خوب و یکدستی ارائه کرده است. با این که ترجمه او متعلق به ۱۳۲۹ (تقریبا ۸۰ سال پیش) است اما هنوز هم این ترجمه، ساده و روان است.

خلاصه داستان

داستان کتاب مسخ درباره پسری جوانی به نام گرگوراست که‌ با پدر، مادر و خواهرش به نام گرت زندگی می‌کند. با توجه به کهنسال بودن پدر، گرگور نان‌آور خانواده است و در یک تجارتخانه کار می‌کند و برای کارش بایستی دائما با قطار به شهرهای مختلف سفر کند. یک روز صبح که گرگور از خواب بیدار می‌شود متوجه می‌شود که‌ به حشره‌ای (سوسکی) بزرگ تبدیل شده است.

او که باید صبح زود برای کارش خودش را به قطار برساند، از پیشامد بوجود آمده شوکه شده و تلاش‌ هایش برای فائق آمدن به وضعیت جدید بی‌فایده است. چون گرگور عادت داشته است که‌ شب‌ها در اتاقش را قفل کند، برای همین پدرش از پشت در به وی گوشزد می‌کند که‌ دیرش شده است؛ درنهایت گرگور موفق به انجام هیچ کاری نمی‌شود و ساعتی بعد، فردی از تجارتخانه (محل کار او) به دنبال او می‌آید.

خانواده که گمان می‌کنند گرگور مریض شده است همگی به اتفاق آن مرد به پشت در اتاق او می‌آیند و از وی می‌خواهند گه در را باز کند؛ گرگور پس از تقلای بسیار زیاد در را باز می‌کند و همه از دیدن او وحشت می‌کنند؛ مادر از حال می‌رود، مردی که از تجارتخانه آمده بود فرار می‌کند و پدر با تکان دادن یک عصا در هوا او را مثل یک حیوان به داخل اتاقش هدایت می‌کند.

تنها چیزی که مردم درباره کتاب مسخ می‌دانند این است که با بیدار شدن گرگور سامسا شروع می‌شود که تبدیل به یک حشره شده است. اما «مسخ» تفاسیر متعددی را به خود جلب کرده است، بنابراین شاید ارزش بررسی دقیق‌تر این داستان جذاب را داشته باشد. کافکا برای شرح حال گرگور از کلمه آلمانی استفاده کرده است که به راحتی نمی‌توان آن را ترجمه کرد و تقریباً نشان دهنده هر موجود یا چیز ناپاکی است. حتی «حشره» هم کاملاً معنای آن را نمی‌رساند.

به همین دلیل، برخی از مترجمان از کلمه حشرات موذی استفاده نموده‌اند که احتمالاً به اصل آلمانی نزدیکتر است. کافکا در مکاتبات خود در مورد کتاب گفته است که این موجود نباید مشخص باشد و نکته این است که قرار نیست ما دقیقاً چیزی که گرگور را مسخ کرده، بدانیم. درواقع ابهام بخشی از تأثیرگذاری داستان است: گرگور سامسا هر موجود نالایق یا ستمدیده‌ای است که نزدیک‌ترین افرادش از او دوری می‌کنند.

همان‌طور که کسانی که می‌خواهند گروه خاصی از مردم مانند مهاجران، خارجی‌ها، یک طبقه اجتماعی- اقتصادی را تحقیر کنند، اغلب از کلماتی مانند «سوسک» یا «حشره موذی» برای تحقیرشان استفاده می‌کنند؛ نوع رفتار خانواده‌اش، مسافران و خدمتکاران با گرگور شخصیت اصلی کتاب مسخ تأثیرگذار است.

این رفتارها نه تنها نشان دهنده رفتار جامعه با اقلیت‌ های قومی‌ که در برخی از جوامع زندگی می‌کنند، است بلکه نمایانگر رفتار جامعه با افراد ناتوان، افرادی با باورهای فرهنگی یا مذهبی متفاوت از «جریان اصلی»، هنرمندان مبارزی که سرمایه‌داری بورژوازی و دنیای بی‌رحمانه مانع رشدشان شده و بسیاری دیگر از افراد به حاشیه رانده شده است.

انزوای اجتماعی گرگور از نزدیک‌ترین و عزیزترینانش، و مرگش (یک مرگ ناشی از ناامیدی که به همان اندازه فداکاری نجیبانه به خاطر خانواده‌اش است)، همگی حکایت از جریان‌های غم‌انگیز داستان و در عین حال شیوه‌ای که کافکا ایجاد می‌کند، دارد.

بر خلاف تفسیر معمول کتاب مسخ که آن را «فقط» داستانی سرراست در مورد بیگانگی و بدرفتاری امروزی با «دیگری» می‌داند، کافکا از طریق رویدادهایی که به دقت سازماندهی شده‌اند به خواننده خود این حس را القا می‌کند که مسخ شدن گرگور تحولی سودمند برای او است.

بخشی از متن کتاب

او با احساسات و عشق عمیق به خانواده خود فکر کرد. اعتقاد او مبنی بر اینکه در صورت امکان باید ناپدید شود، حتی محکم‌تر از اعتقاد خواهرش بود. او در این حالت از انعکاس خالی و مسالمت آمیز باقی ماند تا اینکه ساعت برج سه بامداد را زد. او هنوز می‌دید که بیرون از پنجره همه چیز شروع به روشن شدن می‌کند. سپس بدون رضایتش، سرش روی زمین فرو رفت و آخرین نفس ضعیفش از سوراخ‌های بینی‌اش جاری شد…

چه سرنوشتی: محکوم به کار کردن برای شرکتی که کوچک‌ترین سهل انگاری در آن باعث ایجاد بدترین شک‌ها می‌شود! آیا همه کارمندان چیزی جز یک مشت رذل نبودند؟ آیا در میان آن‌ها یک مرد فداکار وفادار وجود نداشت که به خاطر این که فقط یک ساعت یا بیشتر از وقت شرکت را در صبح تلف کرده بود، عذاب وجدان داشته باشد؟. ذهن او و در واقع قادر به ترک تختش نیست؟…

زخم جدی گرگور که بیش از یک ماه از آن رنج می‌برد – سیبی به عنوان یادگاری قابل مشاهده در گوشت او فرو رفته بود زیرا کسی جرات برداشتن آن را نداشت – به نظر می‌رسید حتی به پدرش یادآوری می‌کرد که گرگور یکی از اعضای خانواده است. علیرغم شکل رقت‌ انگیز و نفرت‌ انگیز فعلی‌اش نمی‌توان با او به عنوان یک دشمن برخورد کرد.

نقد کتاب مسخ

کافکا در کتاب مسخ، مضامین بیگانگی و پوچی را برای انتقال روایت‌هایی درباره قهرمان‌ های منزوی و مضطرب ترکیب می‌کند. داستان کافکا بین چیزهای خارق العاده و معمولی، خنده‌دار و هولناک، جهانی و شخصی حرکت می‌کند و به همه ما یادآوری می‌کند که حشره های موذی‌ درونی خود را در آغوش بگیریم. زیرا هم سلامت عقل ما و هم بقای تمدن بشری ممکن است به این بستگی داشته باشد.

به نظر می‌رسد طنز تلخ داستان کافکا نشان می‌دهد که مدرنیته آنقدر جهنمی‌ است که چنین مسخی- اگرچه به مرگ ختم می‌شود – واقعاً تنها رهایی است که انسان مدرن می‌تواند به آن دست یابد.

موجودی که گرگور به آن تبدیل می‌شود و گاهی به عنوان حشره‌ یا جانور موذی غول‌ پیکر از آن یاد می‌شود، نماینده زندگی‌ای است که گرگور قبل از تغییر شکل داشته است. زندگی روزمره انسانی او همین گونه بوده است. پس از تغییر شکل، عوارضی که شغل، خانواده، همکاران، و نگرانی‌های مالی برای او ایجاد کرده بودند را  متوجه می‌شود.

اگر به خواندن رمان، آثار کلاسیک و برترین کتاب های جهان علاقه دارید، خواندن کتاب مسخ به شما توصیه می شود.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 5,671 بار

Franz Kafka فرانتس کافکا

عنوان کتاب: رمان مسخ

جز بهترین کتاب های داستانی بر پایه ی سبک رئالیسم جادویی

جزو برترین داستان های گوتیک

جز برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم

جزو برترین رمان های روانشناسانه

جز برترین کتاب های سوررئالیستی

جزو برترین آثار ادبیات پست مدرن

نویسنده: فرانس کافکا

مترجم: صادق هدایت

تعداد صفحات کتاب: 74 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 7.5 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهر کتاب

نوشته‌های مشابه

داستان کتاب توسط بانویی والامقام و مورد احترام روایت می شود که در فرانسه به دنیا آمد و اکنون به عنوان بیوه ای هشتاد ساله در انگلستان زندگی می کند. بانو دیانا در واقع با نام «آنت بودین» در یکی از زاغه های پاریس به دنیا آمد...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 407
جایی که که صدای یک پری دریایی جوان می‌تواند طوفان‌هایی سهمگین را فرا بخواند و یک رودخانه که می‌تواند دستورهای یک پسر عاشق را به بهایی گزاف انجام دهد. کتاب افسانه خارستان با ایده گرفتن...
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 170

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *