دانلود کتاب مادر شصت دقیقه ای
کتاب مادر شصت دقیقه ای اثری بسیار آموزنده است که کمک میکند تا با واقعیتها و مشکلات والد بودن بیشتر آشنا شویم.
راب پارسونز در کتاب مفید خود، به ما میآموزد که چطور احساسات منفی خود را کنترل کنیم و کمکمان میکند قبل از اینکه دیر شود و فرزندانمان بزرگ شوند، بتوانیم بیشتر از دوران کودکیشان لذت ببریم.
حال یک مادر میتواند با خواندن این کتاب کمحجم ولی پرمحتوا بهتر شود. حسهای متفاوتی که نمیگذارند از روزهای زیبای بودن با بچهها لذت ببرید را خواهید شناخت. با یک اثر بسیار روان و پرکاربرد طرف هستید!
خلاصه کتاب
تقریبا مادرها ۹۹ درصد نکاتی که در کتاب مادر شصت دقیقه ای به آن اشاره شده را ناخودآگاه میدانند ولی خیلی خوب است که هر از گاهی برای یادآوری این نکات کلیدی تلنگری بخورند. خواندن این کتاب همان تلنگر است. راب پارسونز در کتاب حاضر جواب همه سوالاتتان را درباره فرزندپروری میدهد. سوالاتی از قبیل:
- باید تمام وقت کار کنید یا در خانه بمانید؟
- بهترین هدیهای که میتوانید به فرزند خود بدهید، چیست؟
- با اینکه مادر خوبی هستید ولی چرا گاهی وقتها احساس گناه میکنید؟
- چقدر وقت لازم است تا رابطه شما را برای همیشه با فرزندتان دگرگون کند؟
- با اینکه عاشق بچه هایتان هستید اما اشکالی دارد اگر گاهی وقتها دوستشان نداشته باشید؟
راب پارسونز در کتاب مادر شصت دقیقه ای خرد و هوش خود را به موضوع مادری تبدیل میکند. او با صحبت با مادران مختلف، از جمله دایان پارسونز، از همه پیشینهها و موقعیتها (کار، تنها، خانه نشین، مادران نوزادان، نوجوانان، فرزندخوانده ها و غیره) کتابی الهام بخش فوق العاده در مورد اوج و فرود زندگی جمع آوری کرده است.
مادر بودن، با بینش های تازه فراوان. پارسونز به سبک همیشگی خود و هرگز این حقیقت اساسی را فراموش نکرد که مردان نیز باید غرایز مادری خود را پرورش دهند، کتاب فوق العاده دیگری را نوشته است.
بخشی از متن کتاب
در کتاب مادر شصت دقیقه ای میخوانیم: من در حالی که درد داشتم به سمت خانه میرفتم و مارک صندلی بچه را از اتومبیل خارج میکرد. به پسر تازه متولد شدهام که در خواب بود، نگاه میکردم و امیدوار بودم که چیز نگران کنندهای نباشد. حالا دیگر هیچ پرستاری نبود که از او سؤال کنم. ما تنها بعد از دو روز او را از بخش نوزادان بیمارستان به خانه میآوردیم. از این به بعد باید خودمان ترتیب همه چیز را میدادیم.
آن شب زیاد نخوابیدم. البته سام باعث نشده بود که بیدار بمانم، او فقط یک بار بیدار شد، اما من تمام مدت مراقبش بودم. یک دستم را پشتش میگذاشتم تا بالا و پایین رفتن بدنش را احساس کنم و ببینم که هنوز نفس میکشد. تعداد دفعاتی را که در یک سال اول زندگی، سام را به درمانگاه یا مطب دکتر بردم، فراموش کردهام. وقتی بچه دومم بت، سه سال بعد از آن به دنیا آمد فهمیدم که من چقدر نگران بودهام.
حتی باید به من یادآوری میکردند تا بت را برای کنترل وزن به درمانگاه ببرم. ویزیت کردنهای خانگی دکتر هم به گذشته پیوسته بود. من الان وقتی به یاد نگرانیهایم درباره سام میافتم، خجالت میکشم. اما میدانم که کادر پزشکی به این موضوع عادت دارند و اهمیتی به آن نمیدهند. احتمالاً به همدیگر میگویند باز هم یک مادر اولی دیگر. (ص54 کتاب مادر شصت دقیقه ای)
چند سال قبل برای شرکت در یک سمینار مربوط به خانواده دعوت شده بودم. زمان استراحت و قهوه بود و سخنران بعدی من بودم. در کنار صحنه سخنرانی نشسته و منتظر بودم نوبتم شود که یک زن در حالی که داشت گریه میکرد، به طرفم آمد و کنارم نشست. تقریباً سیو پنج ساله بود. از او پرسیدم چه شده؟ و او توضیح داد که سخنران قبلی خیلی روی اهمیت نقش پدر در زندگی بچه ها تأکید داشت.
او گفت من یک دختر و یک پسر دارم که پدر ندارند. او سالها پیش ما را ترک کرد. آیا سرنوشت آنها شکست است؟ همین الان هم پسرم خیلی مرا نگران میکند. من خیلی دلم برایش سوخت. هیچ کس بیشتر از من این اعتقاد راسخ را ندارد که اگر امکانش باشد، بهترین چیز برای یک بچه این است که هم پدر و هم مادر داشته باشد. اما غم انگیز است که با تأکید بر این اصل مهم کاری کنیم که…
نه تنها به والدینِ تنها احساس درجه دوم بودن دست دهد، بلکه به آنها بگوییم که آنها محکوم به شکستند. مدتی به حرفهای آن زن گوش کردم و بعد گفتم: من تو را نمیشناسم اما تو مادر فوق العادهای به نظر میرسی. بچه های تو خوشبختند، حتی برای یک ثانیه هم فکر نکن که آنها شکست میخورند. به او شماره تلفن مؤسسهای را دادم که در زمینه حمایت از والدین مجرد کار میکند. (ص55 کتاب مادر شصت دقیقه ای)
و گفتم: «تو موفق خواهی شد.» یک ماه بعد نامهای از او دریافت کردم: از وقتی که با من گذراندید خیلی متشکرم. نمیدانید که چقدر برایم با ارزش بود. شما مرا امیدوار کردید. من از صحبتهای شما یادداشت برداشتم و زمانی که برگشتم، در گروه والدین درباره آنها سخنرانی کردم. من هیچ وقت در جمع صحبت نکرده بودم و خیلی عصبی بودم.
اما در نیمههای سخنرانیام چشمم افتاد به پسر پانزده سالهام که آن عقب ایستاده بود و گوش میکرد. وقتی صحبتهایم تمام شد، او یکراست آمد به طرفم و مرا در آغوش گرفت و گفت: «مامان تو فوق العادهای» این روزها هیچ وقت سخنرانیام را بدون خوشامدگویی به والدینی که مجردند، شروع نمیکنم. معتقدم که آنها سخت ترین کار دنیا را انجام میدهند…
نقد کتاب مادر شصت دقیقه ای
کتاب مادر شصت دقیقه ای، از سری کتابهای «گامبه گام با بچّهها» است که به موضوع روابط مادر با فرزندانش، از دیدگاه روانشناسی اختصاص یافته است. هدف از نگارش این کتاب، آموزش هنر مادر بودن و بررسی مشکلات مادران در خانواده است.
راب پارسونز این کتاب را با توجه به گفتو گوهایی که با مادران داشته به نگارش در آورده است. در کتاب بخش هایی با عنوان «زنگ تفریح» و «حکمت شصت دقیقهای» آمده است که به مادران فرصت میدهد کمی آرام بگیرند و با تجربهها و احساس سایر مادران آشنا شوند.
نویسنده گفته است: در کتاب مادر شصت دقیقه ای میخواهم برخی از آنچه را که مادران برایم گفتهاند با شما در میان بگذارم؛ درس هایی درباره هنر مادر بودن.
کتاب در هشت بخش تنظیم شده که عنوان برخی از آنها عبارتند از: «یک مرد در ارتباط با مادران»؛ «وقتی یک مادر تنهاست»؛ «وقتی یک مادر بیمار است»؛ «وقتی یک مادر احساس گناه میکند»؛ و «وقتی یک مادر رها میکند».
به عنوان سخن آخر، میتوان گفت: کتاب مادر شصت دقیقه ای برای هر مادری مناسب است؛ بخصوص برای مادران شاغل.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 143 بار
عنوان کتاب: مادر شصت دقیقه ای
نویسنده: راب پارسونز
مترجم: فاطمه اعلمی
تعداد صفحات کتاب: 99 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 7.18 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب