عین عاشقی

دانلود کتاب عین عاشقی pdf

خلاصه کتاب 

نویسنده‌ی کتاب عین عاشقی به عشق به عنوان پدیده‌ای می‌نگرد که تناقضاتی را در هسته‌ی خود دارد. با توجه به موقعیت و چشم انداز او نسبت به منشور عشق، آنچه که وی در کتابش در مورد عشق نوشته است، گاهی زیبا و گاهی شکننده است؛ درست مانند یک منشور چند وجهی که نور را به طرق مختلف منعکس می کند.

لازم به ذکر است که داستان‌های این کتاب تنها «چند روایت از وصل و جدایی» نمی‌باشند، بلکه فرصتی برای تأمل و بحث در مورد این احساسات عمیق و پیچیده انسانی هستند. حسین وحدانی سعی کرده است الفبای عشق را به روشی ساده و روشن نشان دهد. این یکی از آن فعالیت‌های روزمره است که بسیاری از مردم آن را فراموش کرده اند.

حسین وحدانی با نثری ساده و روان درمورد مضامینی مثل عشق، صلح و گاه موضوعات ضد جنگ صحبت می‌کند. کتاب عین عاشقی شامل بیست و سه یادداشت است که از دیدگاه‌های مختلف به تشریح و تبیین مفهوم عشق و زندگی می‌پردازد. این نوشته‌ها دیدگاه حسین وحدانی را نسبت به عشق، زندگی و دوستی نشان می دهد.

کتاب عین عاشقی دارای روایت‌هایی کوتاه و دلنشین از جنبه‌های مختلف عشق و زندگی است که مفهوم عشق را بازتعریف کرده و زندگی را از زاویه‌های جدیدی مشاهده کنیم. این اثر از زاویه‌ای نگاه می‌کند که زندگی با عشق و دوری از جنگ معنا و اهمیت دارد. نوشته‌های این کتاب، با وجود سادگی و روانی، ارتفاعات عمیقی از مفاهیم را به تصویر می‌کشند.

همه ی ما انسان ها به رعایت محتاجیم. چه زمانی که معشوق هستیم و کسی دوستمان می دارد، چه زمانی که ما عاشق هستیم و کسی را دوست داریم. همه ی ما می توانیم در این آشفته بازار فروش عشق های یکبار مصرف در مدل های گوناگون، با پیامکی می توانیم سروته یک رابطه را بیاوریم یا اینکه کهنه‌ای را نو کنیم. دلمان رعایت می‌خواهد؛ رعایت شدن، رعایت کردن. رعایت، چیزی که ما در زندگی‌مان آن را گم کرده ایم…

معرفی نویسنده کتاب عین عاشقی

حسین وحدانی، این نویسنده و روزنامه‌نگار باسابقه ایرانی، در سال 1358 به دنیا آمد. او به دلیل سال‌ها فعالیتی که در شبکه‌های اجتماعی داشته توانسته طرفداران زیادی را به سمت خود جلب کند. از دیگر آثار او می‌توان به «دال دوست داشتن» اشاره کرد که به نحوی مکمل کتاب عین عاشقی به شمار می‌آید و دارای موضوعی مشابه است.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

یکی از جذاب‌ترین، روان‌ترین، مناسب‌ترین و زیباترین کتاب‌ هایی که در زمینه عاشقی در نسل ما و زمانه حاضر نگاشته شده همین کتاب عین عاشقی می‌باشد. با خواندن این کتاب به زوایای پنهان و پیدای عاشقی پی می‌بریم: ریزه کاری‌ هایی که از یادآور زمانه دست رفته ما می‌باشد و با ورود تکنولوژی و موبایل و عشق‌های یک ساعته، همه را از دست داده‌ایم.

خواندن کتاب عین عاشقی در بعضی از اوقات، اشک آدم را جاری می‌سازد آنجا که از مرد میانسالی که ناخن‌های مادر در کما رفته خود را می‌گیرند و آن را می‌بوسد یا از هنر ژاپنی در بند زدن کوزه‌ها صحبت به میان می‌آورد یا ما را با خود به فرودگاه امام برده با دلتنگی‌های آنجا قرین‌مان می‌سازد. خواندن این کتاب را به تمامی کاربران عزیز پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از متن

در کتاب عین عاشقی می‌خوانیم: خیره شده بودیم به آسمان شب. «ستاره‌ها چند هزار سال نوری از ما فاصله دارند یا چند میلیون سال؟» دو تا آدم بزرگ درس خوانده هرچه فکر کردیم یادمان نیامد. عدد که بزرگ می‌شود آنقدری که از محدوده درک و شمار عقل بیرون می‌زند، دیگر معنی‌اش را از دست می‌دهد. یادم است اولین باری که شنیدم یکی ده‌تا دوستم دارد، دلم لرزید.

ده‌تا را می‌شد شمرد و درک کرد، می‌شد نگران کم شدن یکی دوتایش شد، می‌شد امیدوار بود بشود یازده تا، ولی آن بی‌شمار دفعاتی را که کسانی خیلی میلیون‌ها بی‌نهایت یا اصلاً نمی‌توانم بگویم چقدر دوستم داشته‌اند به یاد نمی آورم. نه که دوست داشتن‌شان را باور نکرده باشم؛ اما معنی آن یکی را که عقلم قد می‌داده به شمردن و دانستنش، بیشتر درک کرده‌ام. انگار گاهی ده‌تا از یک میلیون، خیلی خیلی بیشتر است.

از من اگر بپرسید می‌گویم رابطه اگر اندازه داشته باشد و آدم‌هایش اگر اندازه نگه‌دار باشند، بادوام‌تر است. بزنگاه هایی هست در هر رابطه، که یک یا هردو طرف ماجرا احساس می‌کنند قفس تنگ است و نفس تنگ. بیشتر می‌خواهند، بیشتر می‌طلبند، از خودشان، از طرف، از رابطه. مثلاً فکر می‌کنند نقل مکان کنند به خانه هم، بشوند همخانه هم. یا رابطه را تبدیل کنند به ازدواج مثلاً. (ص54 کتاب عین عاشقی)

این بزنگاه‌ها توی روابط غیره هم هست، مثل رفاقت‌ها و شراکت‌ها. اینها البته مثال‌های معروف‌شان‌اند. خیلی بزنگاه های دیگر هم در کار است که مثل یک گردنه خطرناک، نه می‌شود پشتش ماند و نه می‌شود بی‌محابا ردش کرد. جایی که حست می‌گوید «نه اینقدر کم است» و کم برای اینکه زیاد شود، سر از ساحت‌های دیگر در می‌آورد. گاهی، جاهایی که نباید. باز مثال معروفش روابط مالی و مادی پیرامون یک رابطه عاطفی است.

همان دو دو تا، چهارتا که ممکن است در بهارخواب عشق و عاشقی، تخم آفتی بریزد که فرداروز، ساقه و ریشه را بجود. گاهی از این هم پیچیده‌تر است حتی. پیچیده‌تر و خطرناکتر. وقتی که این زیاد خواستن، زیاده خواستن، به اصول انسانی تیشه بزند. به اصول اخلاقی، به حریم خصوصی، به کرامت انسانی، به عزت نفس که کسی به گمان زیادتر بودن یا زیادتر خواستن به نام عشق، انسانیت را قربانی کند؛ انسانیت خود یا دیگری را.

آدمیزاد باید اندازه آدمش باشد، نه کم، نه زیاد. کمش را زیاد شنیده‌ایم گمانم. زیادش اما فراموش می‌شود. گاهی آدم‌ها تنهایی می‌خواهند، آدمها خودخواهی می‌خواهند، آدم‌ها می‌خواهند -گاهی- با خودشان باشند، گیرم در جمع حتی. سفر کنند با خودشان و نه دیگری یا دیگرانی. اما بیش از این‌ها آدم‌ها لازم دارند که حساب‌شان را با آدم‌شان صاف کنند. لازم دارند که قلک محبت‌شان را پر کنند… (ص55 کتاب عین عاشقی)

تا پای میز رفاقت کم نیاورند. آدمها لازم دارند که از پس آدم‌شان برآیند. کاسه‌های چینی گل قرمزی را یادتان است که با آش و حلیم و شله زرد نذری می‌آمد و تمیز و پاکیزه، با شاخه گلی، قندو نباتی برمی‌گشت دستِ صاحب احسان، صاحب مهربانی؟ چیزی باید در گنجه، در خانه باشد که آدم دست بیندازد و بردارد و بگذارد توی کاسه آدم مقابل که سرشکسته نشود، کم نیاورد از مهربانی.

وگرنه شیرینی نذری هرکه بی‌شائبه باشد و بی‌دریغ، کام را تلخ می‌کند. آدمی که چیزی، به خیال خودش درخور، در خانه ندارد، از مهربانی همسایه گریزان است. هراسان است که نکند کسی در خانه‌اش را بکوبد و چیزی درخور نیابد. در خانه‌ی دل هم گمانم همین باشد. این است که اگر کسی را دوست می‌داری، بسیار دوست می‌داری، بی‌حساب دوست بدار. اما حساب دوست داشتنت را داشته باش. گاهی کسی در کاسه چینی طلا پیشکش نمی‌کند…

نقد کتاب عین عاشقی pdf

اگر از جمله افرادی هستید که خواندن داستان‌های عاشقانه‌ی مختصر و نه چندان بلند را ترجیح می‌دهید و مایل به آشنایی با چند قصه‌ی زیبا هستید، کتاب عین عاشقی اثری جذاب برای شما خواهد بود. حسین وحدانی کتاب خود را اینطور توصیف می‌کند:

«نوشته‌های کتاب روایت‌هایی پراکنده از مواجهه شخصی من با موضوع عشق است؛ گاه از دور و گاه از نزدیک. شمایی که این روایت‌ها را می‌خوانید، اگر تکه‌ هایی را با تکه‌های دیگر متناقض یافتید، تعجب نکنید. زیرا عشق است که، به گمان من، این تناقض‌ها را در ذات خود دارد.

به تعبیری ما با منشوری چند وجهی روبه‌ روییم که نور را هرجور به آن بتابانی، جوری دیگر بازمی‌تابد و رنگی دیگر می‌گیرد؛ گاه تیره و گاه روشن. بنابراین ‌آنچه درباره عشق نوشته‌ام، گاه زیباست و گاه زشت؛ بسته به زمان و زاویه‌ای که از آن به منشور عشق نگاه کرده‌ام.»

کتاب عین عاشقی را به کسی که دوستش دارید، هدیه بدهید و اگر می‌خواهید عشق را به روزهایتان اضافه کنید، آن را بخوانید.