دانلود کتاب مارتین در پارک
کتاب مارتین در پارک هفدهمین جلد از «سری کتابهای مارتین» میباشد که در سال 1967 توسط گیلبرت دلاهای نوشته شده است.
در این داستان مصور، مارتین یاد میگیرد که چطور باید از برادر کوچولویش نگهداری کند، حمامش کند، به او شیر بدهد، ببردش پارک و…
بچهها وقتی مشغول بازی هستند، وقت را فراموش میکنند. آنها باید سر ساعت پنج در محل نمایش حاضر میشدند. نمایش تازه شروع شده است. برنامه امشب نمایشنامه «پستچی و حاکم» است. این نمایشنامه همیشه برای بچهها جالب و تماشایی بوده است. بچهها این را هم میدانند که موقع تماشای نمایش نباید صحبت کنند…
خلاصه کتاب
پارک، محل بسیار زیبایی است، درست مثل ییلاق. بچهها میتوانند بدون ترس از اتومبیل و دوچرخه در آن بازی کنند. در پارک، مردها روی نیمکتهای چوبی روزنامه میخوانند و زنها باهم حرف میزنند و بافتنی میبافند. در گوشهای از پارک بچهها مردی را میبینند که قسمتی از پارک را نقاشی میکند. در کتاب مارتین در پارک ما شاهد آموزشهای نویسنده برای کودکان هستیم.
بخشی از متن کتاب
در کتاب مارتین در پارک میخوانیم: مارتین و یکی از دخترها روی نیمکتی مینشینند و بافتنی میبافند. آنها تصمیم دارند یک نیمتنه قشنگ برای عروسکشان درست کنند. اگر زمستان بیاید و عروسك لباس گرم نداشته باشد حتماً سرما خواهد خورد. اسم عروسك آنها نازی است و بچهها او را در کالسکه سیدی میخوابانند. اگر مارتین از حالا بافتنی ببافد، وقتی بزرگ شود میتواند لباسهای قشنگی برای خودش درست کند.
اگر گفتید اسم این پرنده بزرگ و سفید رنگ چیست؟ آه بله، این یک قوی بسیار زیبا است. این پرنده بیشتر در آب شنا میکند و چقدر هم باشکوه شنا میکند. قو از سگ کوچولو میترسد، او فکر میکند که اگر به خشکی نزديك شود، سگ کوچولو او را چنگ میزند. اما سگ کوچولو هم مثل همه بچهها، قوی سفید را دوست دارد و از تماشای او لذت میبرد. مارتین دلش میخواست قوی زیبا به خشکی بیاید و با سگ کوچولو بازی کند.
اینجا را تماشا کنید. این حوض بزرگ در گوشهای از پارک، مخصوص قایق رانی است. بچهها قایقهای کوچک خود را در آن میاندازند. آن قایق بزرگ با بادبانهای زرد مال مارتین وژان است. قایق مارتین و ژان همیشه در مسابقات اول میشود. اگر بدانید وقتی باد در بادبان قایق آنها میافتد، قایق با چه سرعتی حرکت میکند!؟ (ص11 کتاب مارتین در پارک)
دانه دادن به کبوتران هم خیلی شیرین است. مارتین و دوستانش از پول توجیبی خود دانه میخرند تا به کبوترها بدهند. کبوترها از هیچکس نمیترسند. روی دست مردم مینشینند و از آنها دانه میگیرند. آنها حتی از سگ کوچولو هم نمیترسند چون میدانند که سگ تربیت شده است و هرگز به آنها حمله نخواهد کرد. بچهها خیلی خوب میدانند که آزار دادن کبوترها کار بسیار بدی است و اگر بچهها دنبال کبوترها کنند، نگهبان آنها را از پارك بیرون خواهد کرد.
نقد کتاب مارتین در پارک
همان طور که در اول کتاب مارتین در پارک اشاره شده است، این داستان تصویری بسیار فریبنده و زیبا ازجایی شروع می شود که مارتین و ژان و دوستشان (که پیراهن آبی بر تن دارد) برای بازی به پارک آمده اند. آنها سگ بسیار کوچک را هم با خود آورده اند.
شما هیچ گاه نمی توانید فکر کنید که در این پارک چه جاهای خوب و زیبایی برای بازی وجود دارد. بچه ها به نگهبان پارک سلام میکنند. نگهبان میگوید سلام بچه های خوب تا می توانید شادمانی کنید اما مواظب گل های زیبا باشید…
در کتاب مارتین در پارک مارتین و دوستانش به نگهبان قول میدهند که گل ها را لگد نکنند. محل هاى دیدنى را ببینند و از وسایل بازى استفاده کنند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 78 بار
عنوان کتاب: مارتین در پارک
نویسنده: گیلبرت دلاهای (گیلبرت دلاهیه)
مترجم: موسی نباتی – نعمتی
تعداد صفحات کتاب: 22 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 2.71 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب