قطار به موقع رسید

(1 بررسی مشتری)

21.000 تومان26.000 تومان

نویسنده: هاینریش بل

برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1972

تعداد صفحات کتاب: متغیر

حجم فایل: متغیر

نوع فایل: متغیر

کتاب قطار به موقع رسید pdf

دانلود کتاب قطار به موقع رسید pdf

کتاب قطار به موقع رسید تک‌گویی یک سرباز است که در کنار همرزمانش با قطار سفر می‌کند تا به منطقه جنگ برسد.

رمان حاضر، حاوی آسیب‌های روحی و جسمی سربازان، مکالمات‌شان باهم و نظرات‌شان راجع به آدم‌هاست. جنگ را قدرت‌های بالادست ایجاد می‌کند و پایین دستی‌ها مجبورند تاوان آن‌را بپردازند و این رمان نشان دهنده همین موضوع است که نهایت استیصال و بیچارگی سربازها و نظامی‌ها را نشان می‌دهد و ملتهایی که بیگناه تاوان‌ می‌پردازند!

آندره آس، سربازی‌ست که راهی جبهه می‌شود و هنگام سوار شدن به قطار احساس می‌کند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک‌شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می‌کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در کتاب قطار به موقع رسید به زیبایی تصویر شده است. بشری که نمی‌خواهد بمیرد، اما می‌داند به زودی خواهد مرد.

خلاصه کتاب قطار به موقع رسید

کتاب قطار به موقع رسید درباره سرباز جوانی است که مرخصی‌اش تمام شده و در راه برگشت به محل خدمتش، لهستان، در حالی که به زودی ۲۴ساله خواهد شد، ناگهان به این یقین می‌رسد که به زودی می‌میرد. این قطار که صدها سرباز دیگر در آن حضور دارند و به سمت محل خدمت‌شان برمی‌گردند، او را به جایی می‌برد که مرگ انتظارش را می‌کشد…

آندره آس، این جوان ۲۳ ساله، مدام در چهره‌ی آدم‌های دور و برش ترس از مرگ، ناامیدی و عدم تعادل را می‌بیند. قیافه‌ی همه‌ی سربازها شکل هم شده و همه، مثل لاشه‌هایی روی هم انباشته شده‌اند و بوی تعفن و عرق و چرک، مگس‌ها را دورشان جمع کرده است.

انبوهی گوشت که آماده‌ی سلاخی شدن در جبهه‌ها هستند، دسته دسته در ایستگاه‌های مختلف قطار، کم و زیاد می‌شوند تا در روزهای به ظاهر پایانی جنگ که امکان پیروزی متفقین بسیار است، آخرین تلاش‌هایشان را برای پیروزی نازیسم بکنند. کتاب قطار به موقع رسید یک رمان ضدجنگ است و بیشتر به آسیب‌های فردی جنگ بر اشخاص پرداخته و نه جوامع.

نویسنده در این داستان به خوبی توانسته افکار و احساسات جوانی را که مجبور است به جنگ برود را بیان کند. جنگ زندگی‌ها و عشق‌های زیادی را از بین برده است و در این کتاب، هاینریش بل، با نگاهی منتقدانه به جنگ جهانی دوم و با تصویرسازی از ذهن و روح سربازانی که به جنگ رفته اند، موضع ضد جنگش را گوشزد می کند. سراسر رمان در مکانی بیرون از آلمان می‌گذرد.

کتاب قطار به موقع رسید با رفتن از آلمان آغاز می‌شود. چندین بار در طول روایت آندره آس، اشاره به شعاری می‌کند درباره از بین رفتن مرزها و کشورها. این از مرز عبور کردن، شاید پاسخی است در برابر نگاهی که از مفهوم جهان- آلمان می‌گوید. نگاهی که در خود رمان چند بار تکرار می‌شود و لکه شرم و نفرت را در ذهن مخاطبش پررنگ می‌کند.

رفتن آندره آس در واقع میلی است که می‌خواهد با ولع، آخرین بازمانده‌های جهان متکثر و رنگارنگ، جهانی با فرهنگ‌های گوناگون و غیر یکدست و غیر متحد را تجربه کند. جهانی خارج از اراده و اقتدار هیتلر و نازی. گر چه او با خود می‌گوید که چرا به آلمان برنگردم و کنار  رود راین نروم و همانجا تیری در مغز خودم خالی نکنم، اما همچنان پیش می‌رود…

روایت ملت زیر فشار و تجاوز!

یکی از همراهان آندره آس، در رمان قطار به موقع رسید خاطره‌ای را تعریف می‌کند که با عذاب و تلخی بسیاری همراه است. خاطره‌ای از مورد تجاوز قرار گرفتن توسط فرمانده‌اش. فرمانده‌ای که بارها به تمام سربازهایش تجاوز کرده است و تنها کسی را هم که مقاومت کرد، کشت. در بیان این خاطره، شکل دیگری از احساس تحقیر و شرمی نهفته است که سربازان در طول جنگ با خود حمل می‌کنند.

گویی این خاطره روایتی است از احساس ملتی که دائما خود را زیر فشار و تجاوز می‌بیند. انگار که در این مقطع زمانی، حزب نازی به روح و عمق و فرهنگ آلمان تجاوز کرده است. رمان قطار به موقع رسید از شلوغی و درهم‌ تنیدگی جمعیت در راه آهن و قطار آغاز می‌شود. اما در ادامه روند و روایت به جمعی محدودتر و سه نفره می‌رسد و در آخر کتاب هم به فضای دو نفره و عاشقانه آندره آس و لینا ختم می‌شود.

بخشی از متن

در صفحه 84 کتاب قطار به موقع رسید آمده: در پاریس هم جنده‌ای را به فحش بستم. نصف شب بود، بد کردم. هوا سرد بود. آمد طرف من… تقریباً پرید به من و من از انگشت‌ها و نوک دماغش دیدم که دارد مثل بید می‌لرزد، از گرسنگی می‌لرزد. وقتی گفت «بیا» اقم گرفت و هلش دادم. دورش کردم. ولی خوب این بیچاره، هم می‌لرزید و هم زشت بود و دراین خیابان پت و پهن، تک و تنها و بی‌کس بود.

شاید اگر در تخت خواب زهوار در رفته‌اش پهلویش می‌خوابیدم و فقط کمی گرمش می‌کردم خوشحال می‌شد. ولی من هلش دادم توی جوی آب و حرف‌های بد تا توانستم گفتم. کاشکی می‌دانستم آن شب چه بر سرش آمده. شاید خودش را انداخته باشد توی رودخانه سن. برای اینکه این زن به قدری زشت بود که احدی به او رغبت نمی‌کرد و از همه دلخراش‌تر اینکه اگر بَرو روئی داشت با او تابه این حد به خشونت رفتار نمی‌کردم…

اگر بر وروئی داشت این قدرها شغلش به نظرم نفرت انگیز نمی‌آمد. شاید توی جوی آب نمی افتاد و شاید هم من با کمال میل خودم را در کنارش گرم می‌کردم و البته کارهای دیگر هم. خدا بهتر می‌داند که اگر خوشگل بود چه اتفاقی می‌افتاد. این وحشتناک است که آدم با کسی رفتار زننده ای بکند، فقط به این علت که طرف به نظرش زشت می‌آید.

اصلاً آدم زشت وجود ندارد. چه موجود بیچاره‌ای. خدا من را بیست و چهار ساعت پیش از مردن ببخشد، ببخشد که این جنده بیچاره بدترکیب لرزان را هل دادم، آن‌هم شب، در آن خیابان بزرگ خالی از عابر پاریس. جائی که هیچکس بجز من وجود نداشت که مشتری او باشد. خدا من را برای همه این چیزها ببخشد. هیچ چیز را نمی شود به صورت اولش برگرداند…

چرا باید این رمان را بخوانیم؟

این کتاب، نخستین رمان کوتاه هاینریش بل در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. جنگ بی رحمانه زندگی‌ها و عشق های بسیاری را پایمال کرده است. برای خواندن قصه عشق سربازانی که به جنگ رفتند و خانه ها و امیدهایشان بر باد رفت، پیشنهاد می کنیم کتاب قطار به موقع رسید را بخوانید.

اگر کتاب عقاید یک دلقک از همین نویسنده را خوانده اید، این کتاب بی‌شک به همان زیبایی و حتی دلنشین‌تر است… جملات تکان دهنده که زندگی را برایمان جور دیگری رقم می‌زند… شیرین و سخت!

قطار به موقع رسید را می‌توان رمان شرم نامید. نگاه شرمگینانه هاینریش بل در سراسر داستان مشهود و جاری است. شرمی که همراه با جنگ جهانی دوم و رهبری و اقدامات هیتلر و نازیسم در آلمان شکل گرفته، سراسر رمان را در بر می‌گیرد. روایت سربازی است که می‌داند به مقصد رسیدنش برابر با مردن است؛ پس تسلیم و گردن نهاده، به سوی مرگی که برایش محرز است، می‌رود.

نگاه هاینریش بل به جنگ، نگاهی از سر خشم نیست. بلکه بیش از آنکه جنگ را نکوهش کند از آن شرمسار است. بیش از هر چیزی در این نگاه پسا جنگ آلمانی‌ها، می‌توان میل به فرار از واقعه جنگ را دید. انگار تمنای انکار، یا امکان پاک کردن آن امری حتمی است. واقعه‌ای که وقتی پاک نمی‌شود، افراد بیش از پیش در برابرش شکننده و آسیب‌پذیر دیده می‌شوند.

نقد کتاب قطار به موقع رسید pdf

کتاب قطار به موقع رسید داستان لحظه هایی است که از دست می دهیم؛ داستان ناامیدی‌ هایی است که جنگ به زندگی آدم‌ها وارد می‌کند. داستان عمری است که می گذرد و می رود. نویسنده با کلمه «خیلی زود» روایتی از ناامیدی را از ابتدای داستان بازسازی می کند و از آن درونمایه می‌سازد؛ به گونه ای که این اثر با عبارت «خیلی زود» در دنیا شناخته شده است:

«به زودی، به زودی… این به زودی کی خواهد بود؟ چه کلمه هراس انگیزی است این به زودی. به زودی ممکن است یک ثانیه دیگر باشد. به زودی می‌تواند یک سال طول بکشد. به زودی کلمه‌ای است هراس انگیز. این به زودی آینده را در هم می‌فشارد، آن را کوچک می‌کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود. هرچه هست دودلی و تزلزل مطلق خواهد بود. به زودی هیچ نیست و به زودی چه بسا چیزهایی است. به زودی همه چیز است. به زودی مرگ است.»

فصل‌های رمان

  • فصل اول روایت تنهایی آندراس است که در رویای پیانیست شدن است.
  • دومین فصل، حاوی گفت‌ و گوهای آندراس با دو سرباز دیگر است.
  • فصل سوم، رابطه عاشقانه‌‌ آندراس با اولینا را روایت می‌کند که در نهایت پس از پیاده شدن از قطار به کنجی می‌‌‌روند و تنهایی را بر در میان جمع بودن ترجیح می‌دهند.

کتاب قطار به موقع رسید روایت‌های دقیق و جزیی درباره جنگ را مطرح می‌کند و سایه جنگ در تمام طول داستان گسترده شده است!

آنچه خواندید...

کد کتاب: 1530 نویسنده: برچسب:

محصولات مرتبط

سایر کتاب‌های پیشنهادی...

1 دیدگاه برای قطار به موقع رسید

  1. nazliAA (خریدار محصول)

    کتاب با مهارت تمام احساسات شخصی که محکوم به مرگه و چیزی برای از دست دادن نداره، به این نتیجه رسیده زندگی فقط درد و بدبختیه را نشان میدهد و از طرف دیگر ما متوجه می‌شویم که در طول جنگ‌های جهانی حتی سربازان هم فارغ از انسانیت نبوده‌اند و چه بسا عده‌ای از انها انسانیت از وجودشان رخت بربسته و عده‌ای نه، اینکه ادم می‌تواند تا چه اندازه حوادث هولناک را تحمل کند و این چه تاثیری بر روح و جسمش می‌گذارد، آن بدبخت‌هایی که مدام شراب می‌خوردند که دردهایشان را دمی فراموش کنند، واقعا انسان تا چه امدازه می‌تواند به خودش آسیب بزند؟ تا کجا تحمل دارد؟

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *