دانلود کتاب فریدون سه پسر داشت
رمان جذاب فریدون سه پسر داشت یکی دیگر از آثار ماندگار عباس معروفی خالق کتاب های سمفونی مردگان , سال بلوا , پیکر فرهاد و … می باشد.
کتاب حاضر یک داستان واقعی درباره یک نسل مهم یعنی نسل انقلاب است. این رمان برگرفته از سرگذشت واقعی مجید امانی، یک مبارز و پناهنده سیاسی در زمان انقلاب است و بنابر گفتهی عباس معروفی کلیهی حوادث و شخصیتهای کتاب واقعی هستند.
ایرج امانی و ایرج امانی ها رفتند چون می خواستند بخوانیم و به عمق برویم. اسیر حزب و دین و آیین و ایدئولوژی نباشیم. فارغ از هر گونه جهت گیری سیاسی و مذهبی فکر کنیم و آنچه درست است انجام دهیم، نه آن چیزی که رهبران معظم می گویند. فقط خدا می داند در سال های قبل و بعد از انقلاب چند ایرج امانی زیر خاک رفتند اما بدون آنها در این کشور همیشه تاسیان است.
خلاصه داستان
فریدون سه پسر داشت ماجرای یک خانوادهی ایرانی است به نام امانی که چهار پسر و یک دختر دارند. چهار پسر همیشه به توصیهی پدر خانواده فریدون، باید از هرگونه فعالیت سیاسی دور باشند. خیال خام پدر راه به جایی نبرد. چهار پسر فریدون خواسته یا ناخواسته درگیر سیاست میشوند. اسد پسر بزرگتر خانواده و سعید و مجید و ایرج… در اوایل همه تنها به اهداف آزادی می اندیشند اما در ادامه هر کسی عقایدش با دیگری متفاوت میشود. مجید پسر سوم این خانواده در زمان روایت داستان به علت مشکل روانی در تیمارستانی واقع در آلمان بستری است.
مجید امانی همراه برادرهایش شروع به چاپ اعلامیه و توزیعش و مبارزه علیه نظام شاهنشاهی میکند. برادرش ایرج که شخصیت گاه پیدا و گاه ناپیدایی در داستان دارد ، به خاطر همین مبارزات ، اعدام میشود . پدر خانواده فریدون امانی، با اینکه میتواند از نفوذ و اعتبارش برای نجات ایرج از اعدام کاری بکند ، اقدامی انجام نمیدهد. دلیلش را هم اتمام حجت با پسرهایش برای دوری از سیاست میداند و هم لطمه خوردن به حیثیت و آبروی اجتماعیاش.
مادر خانواده زنی مستقل و با نفوذ و دوست داشتنی ، تنها به فکر سلامتی پسرهایش است. تمام اصرار مادر اما برای نجات ایرج راه به جایی نمیبرد و خاطره و حرف ایرج هیچوقت از خانهی امانی کنار گذاشته نمیشود. فریدون سه پسر داشت جملهایست که فریدون امانی گاهی میگوید و مادر خانواده در جواب همین جمله همیشه از وجود ایرج سخن به میان می آورد.
مروری بر کتاب
این داستان که براساس واقعیت نوشته شده است ، از عقاید عبدالناصر ناصری، رفیق گرمابه و گلستان مجید امانی و زخمی که باعث شد در سکوت جان دهد، پرده برمیدارد. مجید امانی با دوست صمیمیاش ناصر ناصری و رویا دختر او ، برای مدتی باهم در آلمان زندگی میکنند . ناصر ویلچرنشین است و بیمار . مجید امانی با رویا دختر دوست صمیمیاش ارتباط نامشروع دارد . یکبار در حین ارتباط، ناصر از لای در اتاق شاهد چنین مسئلهایست. این اتفاق باعث میشود ناصر ناصری سکته کند و بمیرد.
اتفاقی که شرمندگیاش ، چهارسال مجید امانی را در گوشهی تیمارستان بستری کرد. بعد از این مدت او تصمیم میگیرد به ایران برگردد اما باید توبه کند تا حکومت اسلامی ایران اجازهی ورود او را به خاک کشور صادر کند. در نهایت داستان اینگونه ادامه می یابد که مجید امانی تنها به فکر انتقام از برادرش اسد است ؛ زیرا که او را نماد جمهوری اسلامی ایران میداند.
کسی که میتوانست برای نجات مجید امانی کاری بکند ولی نکرد چون برادرش را منافق و ضد انقلاب میدانست. داستان در انتها با سیاه نشاندن حکومت ایران و کشته شدن بی سروصدای مجید امانی در بین راه بازگشت به ایران ، توسط عوامل حکومت ایران که قرار بود او را سالم به وطن برگردانند، پایان میپذیرد.
جملاتی از کتاب
بر پدرش لعنت. این همه سال کار سیاسی بکنی و آخرش هیچ؟ در همهی دنیا زندان و تبعید و تجربهی سیاسی امتیازی است برای آدمها، اما در مملکت ما، وقتی یک زندانی سیاسی آزاد میشود، تازه اول بدبختیاش است… ما هم اسیر این خاک شدیم، آویزان، مثل دندان عاریه که با عطسهی کوچکی از دهنشان پرتاب شویم. پرتاب هم نشویم فقط زندهایم، زندگی که نمیکنیم. آلمانیها یک اخلاقی دارند که اگر هزارتا گل براشان بکاری نمیگویند مرسی.
ولی اگر پات را روی یکی از همان گلها بگذاری، میگویند ببینید این خارجیها با گلهای ما چکار میکنند… شاید همه چیز با نان آغاز شد. ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکهپارهمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه، چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفرهی خودمان ننشسته باشیم، که هیچکداممان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم.
شخصیت و هویتمان را به لجن کشیدند که حتا در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیهی مردم زندگی کنیم. دلم میخواست موهام سیاه نبود، سبیلم سیاه نبود، آروارههای بزرگ میداشتم، با موهای بور، از یک نژاد برتر که احساس غریبی نکنم، خارجی نباشم، و فکر کنم که اینجا هم سرزمین من است… چرا همیشه یک جای زندگی گندیده است، و کاری هم نمیشود کرد؟… همیشه فکر میکردم اگر سعید در 22 سالگیاش اعدام نمیشد و زنده میماند و میتوانست تصمیمهایش را تا بیشتر از تصمیمهای 18 تا 22 سالگیاش ادامه بدهد چه تاثیری در خانواده ما میگذاشت.
همیشه، یعنی هر وقت که سر قبرش میروم به این فکر میکنم. که اگر بود شاید پدرم فلان جور میبود و مادرم بهمان حس را نداشت و برادرم اینقدر تنها نمیماند و و و … همیشه میگفتم کاش به اعدام ختم نمیشد، کاش فرصت دوباره تصمیم گرفتن میداشت. کاش به خاطر تصمیم و تفکرِ به نظرِ من هنوز خام و شاید احساساتی دوره جوانی و بلوغش، محکوم به مرگ نمیشد. همیشه میگفتم کاش، کاش، کاش…
نقد رمان فریدون سه پسر داشت
اینکه عباس معروفی با الهام از شاهنامه داستان مینویسد و اسطورههای قدیمی را در قالب رمان بازشناسی میکند از نقاط قوت کتاب فریدون سه پسر داشت به حساب می آید. عباس معروفی به لحاظ تکنیک داستانی و فلش بکهای بسیار به موقع و زیبا ، بی ثباتی و عدم تعادل روانی مجید امانی ، راوی داستان را به خوبی نشان میدهد . طرح قصه و انتخاب یک خانوادهی صاحب اعتبار گرفتار در بطن انقلاب و مبارزه به خوبی صورت گرفتهاست. دردنامه بود این کتاب. لا به لای هر خطش آرمان ها و آرزوهای نسلی بود که بر باد رفت.
واقعی بودن این سرگذشت باعث شده بود که بتونم استبداد، سرکوب و خفقان رو پا به پای شخصیت های کتاب حس کنم. دست مریزاد داره عباس معروفی. در تمام مدت خوندنش با وجود این که بیشتر قسمتهای کتاب از دید راوی اول شخص هست، نه فقط درگیر افکار و خاطرات و احساسات اون بودم بلکه درگیری ذهنی راجع به تک تک افراد دیگه ی خانواده که نمایانگر تمام جنبههای مختلف انقلاب بودن رو هم داشتم و در تمام مدت بیشترین شخصیتی که درک میکردم مادر خانواده بود و مثل اون نگران همه ی اونها بودم.
در پایان امیدوارم از خواندن رمان فریدون سه پسر داشت لذت ببرید. این کتاب رو به همه ی علاقمندان و طرفداران قلم عباس معروفی توصیه می کنم.
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
- ریشه در خاک
- مروارید مهر
- دیوان اشعار ایرج میرزا
- سال بلوا
- پیکر فرهاد
- زرین کوب و نقد ادبی
- خود درمانی با آب
تعداد بازدید: 4,588 بار
عنوان کتاب: فریدون سه پسر داشت
نویسنده: عباس معروفی
تعداد صفحات کتاب: 162 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 4.23 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب