دانلود کتاب مرگ شهریار سنگور
کتاب مرگ شهریار سنگور، جان تازهای به یک سبک ادبی کهن میبخشد: سبک حماسهی تراژیک.
لوران گوده در نوشته هایش تخیل و واقعیت را با هم می آمیزد. در واقع ظاهر تخیلی داستان و شخصیتها، نقایی است بر چهرهشان که در پس رفتار و گفتارشان حقیقتهای تلخی را آشکار میسازند. ادگار آلن پو هم دو قرن پیش از او، همین شیوه را به کار میبرد. روشی که به آن تمثیلی یا نمادین میگویند.
این روش چه خاصیتی دارد و چرا از زمانهای دور بسیاری از نویسندگان به آن متوسل شده اند، از کلیله و دمنه گرفته تا رمان دورنار و فابلهای لافونتن؟ چون گاه سخنی که به مزاح یا طنز گفته میشود، حقیقت در آن به صورت مسخ شده ای ارائه شده و بسیار تأثیرگذارتر است.
خلاصه کتاب
لوران گوده در کتاب مرگ شهریار سنگور، در قالب داستانی تخیلی، پرده از روی «داستان دوستان موافق و یاران همرنگ» کنار میزند تا قیافه حقیقی انسانها را آنگاه که در معرض شهوت قدرت طلبی، مال اندوزی یا لذتهای جسمانی قرار میگیرند نشان دهد و بر ادعاهای تاریخ درباره شهریارانی که به غلط «دادگستر»، «ملت نواز» و «کشور گشایان بلند آوازه» خوانده شده اند، خط بطلان بکشد.
چرا جای دوری برویم، در تاریخ خودمان از این «کبیرها» و «دادگرها» فراوان داریم که تاریخ نویسان جنگ، کشتار و تجاوزشان را به خاک ایران جزو افتخارات به شمار میآورند. شهریار سنگورِ افسانه ای، به خودش میبالد که قلمرو ناچیز پدرش را به امپراتوری عظیمی تبدیل کرده، که حدود آن تا بی نهایت میرود. بیست سال جنگیده یا در واقع آدم کشته، شهرها را سوزانده و ویران کرده است.
پس از مرگش به پسر کوچکش دستور میدهد هفت آرامگاه به نشانه چهرههای هفت گانهاش بسازد. این چهرهها به تدریج که از فر و شکوه و افتخارهای دروغین دور میشوند، به حقیقت هایی میرسند که تلخ و نفرت انگیزند، بوی تعفن، خونریزی، ظلم و بی رحمی می دهند. داستان درباره طبیعت آدمی است، خشم و عشق، نفرت و جنون، و طلبِ مرگی که در وجود همه است.
لوران گوده برای هر بخش از داستان و هر شخصیت با سرو وضعهای عجیب و غریب آنها، در مکانی ناکجا آباد، دلیلی ارائه میدهد که نشان دهنده ادعاهای پوچ و حقارتهای انسانهاست. کتاب مرگ شهریار سنگور نشان همه بدنامان تاریخ را در خود دارد: از سزار و کالیگولا و نرون گرفته تا ناپلئون و سایر دیکتاتورهای دوران معاصر که چندان از ما دور نبوده اند و به خاطر افکار جنون آمیزشان دنیایی را به خاک و خون کشانده اند.
بخشی از متن کتاب
– سانگو تو داری جام پیروزی سر میکشی و من این روز را که در آن سپاهمان خطوط دشمن را در هم شکست، تقدیس میکنم و گرامی میدارم. حالا موقع آن رسیده که تصمیم بگیریم فردا چه بکنیم، نظر من این است که برگردیم. مدت زیادی به این موضوع فکر کرده ام. اردوگاهمان را برچینیم و این سرزمین را ترک کنیم. ما آنچه را میخواستیم به دست آورده ایم. دشمن را در نبرد خوار و خفیف کردیم.
تو زنی را که در جست وجویش به اینجا آمده بودی به دست آورده ای. از این جنگ بیش از این انتظاری نمیتوانیم داشته باشیم. باندیاگارا ازجا پرید و در پاسخ راسامیلاگ گفت: – چطور میتوانی چنین حرفی بزنی؟ چگونه جنگجویی هستی که حالا که در نبرد پیروز شده ای، میخواهی از غنایم آن چشم بپوشی؟ ماسابا آنجا جلو رویمان است، متعلق به ما، پاداش نبردهامان در انتظارمان است.
تا آنجا که به من مربوط میشود، من منتظر روزی هستم که پاداشم را از سانگو بگیرم و هر کاری هم از دستم بربیاید میکنم که آن روز فردا باشد. دانگا گفت: حق با اوست. سختترین مرحله را هنوز پیش رو داریم. کاری که برامان مانده این است که ماسابا را به چنگ بیاوریم. من با دستهای خودم آن را فتح خواهم کرد. راسامیلاگ دوباره گفت: من برای به دست آوردن غنیمت نمیجنگم، به این خاطر میجنگم که سانگو از من چنین خواسته است.
او اینجا آمد تا زنی را که با او پیمان بسته بود، به دست بیاورد. این زن اکنون میان ماست. من برای سقوط یک شهر اینجا نیامده ام. این جنگ که فردا میخواهد آغاز شود جنگی دیگر است. من سر در نمی آورم چه نتیجه ای از آن میخواهیم بگیریم. دانگا با لحن سردی گفت: قدرت. راسامیلاگ مدتی طولانی دانگا را ورانداز کرد. البته نه با نفرت، ولی دوستانه هم نه. سرانجام گفت: من با تو آشنایی ندارم.
دانگا پیوندمان به خاطر دوستیای است که با سانگو داریم، ولی من به خاطر تو نیامده ام اینجا بجنگم. برای من چه فرقی میکند که تو فرمانروای ماسابا باشی یا برادرت؟ یادت باشد دانگا، من حاضر نیستم هیچ کاری برای تو بکنم. در این موقع بود که سانگو وارد بحث شد: راسامیلاگ، اگر من امشب از اینجا بروم و زنی را هم که به جست و جویش آمده ام مانند دزدها با خودم ببرم درباره ام چه قضاوتی خواهند کرد؟ این زن دختر شهریار سنگور است.
نقد کتاب مرگ شهریار سنگور
در کتاب مرگ شهریار سنگور، همانند آثار هومر، هیجان و تعصب باعث شعله ور شدن جنگی بی پایان میشود. شهریار سنگور به سالخوردگی نزدیک است و خود را در حال پیر شدن می یابد. او پس از سال ها حکومت مسالمت آمیز بر امپراطوری بی کران و پهناورش، آماده می شود تا دختر دردانه اش، سامیلیا را به خواستگار رسمی و سمجش، شاهزاده ی سرزمین های نمک بسپارد.
اما در آستانه ی جشن عروسی، سر و کله ی سواری مرموز و تنها پیدا می شود و سامیلیا را از پدرش مطالبه میکند. در طی چند روز، دو کشور بزرگ، برای جنگی نامعقول و نابخردانه بر سر زنی زیبا، خود را آماده می کنند و شهریار پیر و غم زده ی داستان، متلاشی شدن زندگی و خانواده اش را به نظاره می نشیند.
رمان مرگ شهریار سنگور، آکنده از رنگ و احساسات سرد و دربرگیرنده ی درون مایه های عظیمی مثل وفاداری، خانواده، شرافت و جنگ است و همانند تکه ای گمشده از یک تراژدی یونانی، در آسمان ادبیات فرانسه می درخشد.
کتاب مرگ شهریار سنگور، حاوی داستانی استوار با بینشی وسیع و گسترده است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 103 بار
عنوان کتاب: مرگ شهریار سنگور
(مرگ شاه سونگور)
برنده ی جایزه ی تکمیلی گنکور سال 2002
نویسنده: لوران گوده
مترجم: پرویز شهدی
تعداد صفحات کتاب: 163 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 12.87 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
یک پاسخ
Best best best..