دانلود کتاب خمره
هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب خمره داستان بچههای مدرسه یک روستا را روایت میکند. خمرهای که بچههای مدرسه از آن آب مینوشند شکسته است و قابل استفاده نیست. مسئولان مدرسه، دانشآموزان و حتی اهالی در تلاش هستند تا این مشکل را برطرف کنند. در این مسیر، ماجراهایی پیش میآید که خواندن آن خالی از لطف به نظر نمیرسد. این کتاب برنده جوایز متعددی شده و تاکنون به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. مجید شمسالدین و خیریه دماک قاسم این کتاب را به عربی بازگرداندهاند.
چکیده کتاب
بیتردید هوشنگ مرادی کرمانی یکی از شناختهشدهترین چهرههای ادبیات کودک و نوجوان ایران است. خلق «قصههای مجید» اولین اتفاق مهم زندگی حرفهای اوست که خاطرات شیرینی را در ذهن مخاطبانش تداعی میکند. درخشش مرادی کرمانی در جشنوارههای مختلف و ترجمه آثار او موفقیتی بزرگ برای ادبیات کودک و نوجوان ایران محسوب میشود. کتاب خمره که برنده جوایز بسیار داخلی و خارجی شده است، توسط انتشارات معین به بازار آمده است.
فیلم خمره به کارگردانیِ ابراهیم فروزش و بازیگریِ بهزاد خداویسی و فاطمه ارزه، بر اساس داستان کتاب خمره ساخته شدهاست. این فیلم در سالِ ۱۹۹۴، برندهٔ جایزهٔ یوزپلنگ طلایی از جشنواره فیلم لوکارنو شد.
بخشی از متن کتاب
آقای صمدی دانه ای انجیر برداشت و گذاشت توی دهانش و گفت: – تا تقاضای خمره بكنیم و دولت برایمان خمره بفرستد خیلی طول می کشد. آوردن خمره با الاغ و قاطر، از کوه و کمر، مشکل است. اینجا هم که خمره نو گیر نمی آید. کسی نمی فروشد. به هر حال بد نیست سری به مدرسه بزنید، ببینید می شود همین خمره را درس کرد، با نه. اگر درست بشود خیلی به من و بچه ها کمک کرده اید. بالاخره، بچه خودتان هم توی همین مدرسه درس می خواند. – حرفی نیست. چشم، می آیم. اما، این چند روز خیلی گرفتارم. ان شاء الله هفته دیگر می آیم ببینم می شود درستش کرد با نه.
مادر قنبری توی سه تا استکان چای ریخت و گذاشت تو سینی قنبری سینی را برداشت و گرفت جلوی آقای صمدی. آقای صمدی چای خورد. ناراحت بود. از حرف پدر قنبری ناراحت شده بود، زیر لب گفت: – هفته دیگر، خیلی دیر است. خب، من کار دارم. نمی توانم کار و زندگیم را ول کنم. آقای صمدی بلند شد. محمود که فهمید آفای صمدی ناراحت شده است به حرف آمد و گفت: – حالا نمی شود یک روز کارت را تعطیل کنی؟ اگر بتوانی خمره را بچسبانی ثواب دارد. این بنده خدا اینجا غریب است. بچه ها توی مدرسه آب ندارند که بخورند، آقا را اذیت می کنند. پدر قنبری گفت: – تو که سر از کار و زندگی من در نمی آوری، حرف نزن.
نقد و بررسی کتاب خمره
موقع خواندن کتاب خمره من ارتباط دقیق تری نسبت به کتاب پیدا کردم؛ این کتاب نشان دهنده زندگی پر دغدغه ی یک مدیر تنها است. هنگامی که این کتاب را می خواندم دلم می خواست که همدست مدیر داستان باشم و بتوانم حداقل کمک دست ایشان باشم. وقتی که این کتاب را در دست گرفتم دیگر نمی توانستم آن را ول کنم. پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید تا شما هم در این حس هایی که من داشتم شریک باشید.
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
تعداد بازدید: 4,803 بار
عنوان کتاب: خمره
برنده لوح زرین جایزه هیأت داوران بزرگسال و مرغک طلایی جایزه داوران جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
برنده جایزه کتاب سال هیأت داوران مجله سروش نوجوانان
برنده دیپلم افتخار شورای کتاب کودک
کتاب سال 1994 وزارت فرهنگ و هنر اتریش
معرفی ویژه کتاب منتخب 1994 آلمان
برنده دیپلم افتخار cpn هلند
برنده دیپلم افتخار جایزه خوزه مارتی از کاستاریکا
برنده جایزه کبرای آبی کشور سوییس
اقتباس سینمایی به کارگردانی ابراهیم فروزش- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- برنده جایزه پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو
و جوایز دیگر
نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
تعداد صفحات کتاب: 154 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.9 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب