دانلود کتاب راسته ی کنسروسازان
فضاسازی فوق العاده دقیق و جذاب، جزئیات ظریف و دیالوگهای سنجیده و بهجا، باعث میشود که واقعا از خواندن کتاب راسته ی کنسروسازان لذت ببرید.
طبیعت در آثار جان اشتاین بک عنصر مهمی است و با جزئیات بسیار مناظر توصیف میشوند. او یکی از بزرگترین نویسندگان مکتب «ناتورالیسم» آمریکا است که در آثارش زندگی روزمره مردم و جبر مسلط بر آنها نشان داده میشود. رمانهای این نویسنده یکی از انسانیترین داستانهای جهان است که رنج طبقات پایین و کارگری را به خوبی بیان میکند.
آثار ابتدایی او نشان دهندهی عقاید چپگرایانه اشتاین بک بود. البته جان اشتاین بک در اواخر عمرش مثل «جورج اورول» از عقاید چپ گرایانهاش دست کشید و حتی در جنگ آمریکا و ویتنام از ارتش آمریکا حمایت کرد. داستان کتاب پیش رو در شهر ساحلی مونتری و در راسته کنسروسازان اتفاق میافتد، جایی که بیشتر آنرا افراد معمولی و فقیر تشکیل میدهند، خط داستان حول محور این افراد و ارتباط آنها با هم شکل میگیرد.
نکوداشت های رمان
-
ترکیبی خارق العاده از خنده های از ته دل و دردهای جانسوز.
- کی از طنزآمیزترین و گزنده ترین آثار اشتاین بک.
- شگفت انگیز و به یاد ماندنی.
خلاصه کتاب
داستان کتاب راسته ی کنسروسازان، در محلهای خاص از شهر مونتری کالیفرنیا جریان دارد. زمانی در این محله کارخانههای کنسرو سازی فعالیت داشتند. ماهیگیران از دریای مونتری ساردین صید میکردند و آنها در این کارخانهها به کنسرو تبدیل میشدند. اما اکنون، در این محله هیچ کارخانهای نیست تا ساردینهای بیچاره را تبدیل به کنسرو کند. داستان رمان پیش رو یک کاراکتر اصلی دارد، آنهم همین محله است.
محلهای که ساکنانش عمدتاً فرودستان جامعه محسوب هستند. شاید بتوان گفت این داستانِ خود اشتاین بک است. البته در واقع شاید نوشتن رمان راسته ی کنسروسازان ادای دینی است که نسبت به دوست و همکار سابقش انجام داده است. راسته کنسروسازی در مونتری کالیفرنیا یک شعر است، محلی متعفن، هیاهویی در هم آمیخته، حجمی از نور، یک لحن، یک عادت، یک نوستالژی و یک رویا.
راسته کنسروسازی مکانی است که حلبی و آهنهای سالم و زنگ زده و تراشههای چوب را در آنجا جمع کرده و پراکنده کردهاند، جایی با پیاده روهای بدون سنگ فرش و کپهای بزرگ از علفهای هرز و آشغال، جایی پر از قوطیهای آهنی کنسرو ساردین، کلوپهای شبانه ارزان قیمت، رستورانها و روسپی خانهها، و چندتایی هم فروشگاه، آزمایشگاه و پانسیونهای ارزان قیمت.
ساکنین آن، چنان که یکبار شخصی میگفت عبارتند از “گناهکاران و خلافکاران خرده پا” که منظورش از این عبارات تمام ساکنین محله بود. البته مردی که از پنجره دیگری به ما نگاه میکرد تعریف دیگری از ساکنینش داشت “انسانهای پاک.” که البته منظورش همان افراد قبلی بودند. چطور میتوان تصویر زندهای از شعر، تعفن، هیاهو، حجم نور، لحن، عادت و رویا ارائه کرد؟
هنگامی که میخواهید مجموعهای از موجودات دریایی جمع آوری کنید، کرمهای سادهای هستند که چنان ظریفند که گرفتن آنها تقریبا غیرممکن است، زیرا به محض لمس کردن از بین میروند. باید بگذارید آرام بر روی لبهی چاقویتان بخزند و سپس به آرامی آنها را بلند کرده و در ظرف محتوی آب دریا بگذارید. شاید برای نگارش کتاب راسته ی کنسروسازان هم باید از همین شیوه استفاده کرد- اینکه صفحه را باز کنید و بگذارید داستانها خودشان پیش بروند.
بخشی از متن کتاب
به علت وضع دوستانه و نیز به علت دوستانش، داک آدمی غریب و تک رو بود. یحتمل مک این را بیش از هرکس دیگر میدید. در میان جمع داک همیشه تنها به نظر میرسید. هنگامی که چراغها روشن و پردهها کشیده بود و موسیقی کلیسایی از گرامافون بزرگ به طنین در میآمد، مک از قصر فلاپهاوس آزمایشگاه را نگاه میکرد. میدانست که داک آنجا دختری همراه خود دارد اما مک با وجود این، تنهایی وحشتناکی را در آنجا حس میکرد.
حتی در برخورد صمیمانه داک با یک دختر، مک احساس میکرد او تنهاست. داک آدمی شب زنده دار بود. در تمام طول شب چراغهای آزمایشگاه روشن بود و انگار هنگام روز هم روشن بودند. طنین بلند موسیقی در تمام لحظات شب و روز از آزمایشگاه به گوش میآمد. بعضی وقتها هنگامی که تیرگی فرا میرسید و چنین مینمود که داک سرانجام به خواب رفته است، آواز دلنشین کودکان همسرای سیستین از پنجره آزمایشگاه شنیده میشد.
داک مجبور بود کارِ گرد آوردن جانوران را ادامه دهد. میکوشید هنگام مَدهای مناسب در امتداد ساحل باشد. صخره ها و کرانههای دریا قرارگاه او بودند. در موقع نیاز میدانست هر چیزی کجاست. تمام نیازمندیهای تجارتش در کرانه های ساحل پراکنده بود. هشت پا اینجا، گهواره دریایی آنجا، کرمهای آبی اینجا، بانسی آبیها در جای دیگر. میدانست کجا باید گیرشان آورد اما درست هنگامی که لازمشان داشت نمیتوانست گیرشان بیاورد.
زیرا «طبیعت» اجزایش را پنهان میکرد و تنها گاه به گاه در دسترس قرارشان میداد. داک نه تنها باید مَد را میشناخت بلکه باید میدانست کدام جزر مخصوص و در چه محل بخصوصی مناسب است. هنگامی که آنگونه فرو نشستن مد پیش می آمد، او وسایل جمع آوریاش را در ماشین میگذاشت. کوزه ها، شیشهها، بشقابها و وسایل ضدعفونی را بسته بندی میکرد و به سوی ساحل یا تخته سنگهای ساحلی، جایی که جانوران مورد نیازش انباشته بودند، می رفت.
اکنون داک سفارشی برای هشت پاهای کوچک داشت و نزدیکترین جا برای به دست آوردنشان آبگیر سنگستانی در لاجولا بین لوس آنجلس و سان دیهگو بود. پانصد مایلی باید می رفت و ورودش باید مقارن با برگشت آب میشد. هشت پای کوچک در سنگستانها زندگی میکند و در ماسه ها فرو میرود. به سبب جوان و ترسو بودنش اعماق را ترجیح میدهد که حفره ها و شکافهای ریزی دارد و کلوخه های گل ممکن است از صیادان پنهانش کند…
نقد کتاب راسته ی کنسروسازان
این کتاب و دیگر آثار اشتاینبک زندگی مردم عادی را در آمریکا به ما مینمایاند. واقعیتهایی که شاید کمتر در رسانهها شاهد آن بودهایم. راسته ی کنسروسازان جزء بهترین و دلنشینترین آثار اشتاینبک است و همچون سایر آثار او در دنیایی مرکب از واقعیت و خیال، با آمیختهای از طنز و نقدهای تند اجتماعی، زندگی محرومان و دردمندان جامعه را به تصویر کشیده است.
شخصیتهای این داستان انسانهایی هستند که با مسائل فلاکتبار اقتصادی دست به گریبانند اما پی شادمانیهای کوچک میگردند تا شاید مرهمی باشد بر زخمهای التیام ناپذیرشان. در این اثر بر مضامینی چون رفاقت، قناعت، اخلاق، پرهیز از نگاه سطحی به انسانها و حس نوستالژی تاکید شده است.
حوادث رمان حاضر در خیابانی روی میدهد که حاشیههایش پر است از ماهی هایی که قرار است به کنسرو تبدیل شوند. این اثر در سال ۱۹۴۵ میلادی برای نخستین بار منتشر شد و حدود ۴۰ سال بعد فیلمی سینمایی با اقتباس از آن ساخته شد. داستان در خلال جنگ جهانی دوم روی میدهد و نویسنده زندگی بومی ساکنان آن منطقه را روایت میکند…
مخاطب در رمان راسته ی کنسروسازان با تصویری روشن از تقلای انسانها برای ادامه دادن زندگیشان روبهرو میشود.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 264 بار
عنوان کتاب: راسته ی کنسروسازان
(راسته کنسروسازی)
جز الهام بخش ترین رمان های BBC
نویسنده: جان اشتاین بک
برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال ۱۹۶۲
مترجم: سیروس طاهباز
تعداد صفحات کتاب: 149 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 12.89 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب