شب سراب

شب سراب (nbookcity.com)

دانلود کتاب شب سراب

رمان شب سراب با اقتباس از رمان بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی نوشته شده است و داستان را از زبان شخصیت مرد داستان بیان می‌کند.

کتاب اول (بامداد خمار) از دید شخصیت زن اصلی یعنی «محبوبه»، که از زبان خودش برای دختر برادرش روایت شده و کتاب دوم (شب سراب) از نگاه شخصیت مرد اصلی، «رحیم» روایت شده است او به ذکر همین وقایع پرداخته اما از دید خودش.  در کتاب اول مخاطب با خانه اشرافی و خانواده محبوبه و خواستگارانش آشنا می‌شود و به رفت و آمدهایش به مغازه رحیم و کتاب دوم با خانه فقیرانه ی رحیم و کار در مغازه نجاری شروع می‌شود.

رحیم چون پدر محبوبه مشتری آن مغازه بود فقط نامی از او شنیده بود. رحیم شخصیت مثبتی دارد و به قول معروف سرش به کار خودش گرم است. مادر رحیم برای سر و سامان گرفتن پسرش به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما رحیم مخالف است چون با فقر و نداری آن ها دیگر جایی برای عروس نیست. او همه ی فکرش پیشرفت در کار نجاری است. تا اینکه محبوبه را می بیند…محبوبه به عنوان مشتری به داخل مغازه نجاری رفت و آمد می کند و او پیش خودش در این فکر است که رحیم به او علاقمند است (از دید کتاب اول) اما از دید رحیم ماجرا به شکل دیگری است از نظر او رفتارهای محبوبه حمل بر بچگی اوست.

خلاصه کتاب

شب سراب عنوان یک کتاب رمان از ناهید پژواک می‌باشد. نویسنده در این کتاب به نقل داستان دختر اشراف‌زاده‌ای می‌پردازد که عاشق شاگرد نجاری شده است. و خانواده اش را تحت فشار گذاشته تا با این ازدواج موافقت کنند و… این کتاب با اقتباس از کتاب بامداد خمار توسط مولف به جهت اینکه احساس می‌نمود حرف‌هایی از رحیم ناگفته مانده و محبوبه تنها به قاضی رفته است، نگاشته شده است.

بخشی از متن کتاب

پشت دکان بالای الوارها با مسطره طول و عرض الوارها را اندازه می گرفتم، دیدم همان دختربچه که قاب عکس سفارش داده بود دارد می آید، خدا را شکر قاب را درست کرده بودم پریدم پایین. «سلام خانم کوچولو.» رفتم طرف میز وسط دکان که قاب عکس را رویش گذاشته بودم، دنبالم آمد تو، جواب سلامم را نداده بود. دوباره گفتم: «سلام عرض کردیم ها!» مثل اینکه می ترسید کسی درون دکان باشد، از آدمیزاده رم می کرد، اطراف را نگاه کرد و بعد از کلی تأخیر گفت: علیک سلام، شما ظهرها تعطیل نمی کنید؟ توی دلم گفتم آی کلک، اگر فکر می کردی که ظهر اینجا تعطیل است پس چرا حالا دنبال قاب عکست آمدی؟ گفتم: وقتی که منتظر باشم نه؟

ـ مگر منتظر بودید؟ ـ بله. ـ منتظر کی؟ ـ منتظر شما… خیلی جالب بود با یک وجب قد برای خودش قاب عکس سفارش می داد، تنهایی دنبال سفارشش می آمد، حرفهای گنده گنده می زد … آخه این بچه بزرگتر نداره؟ صاحب نداره؟ خودش با پای خودش آمده بود اما از من پرسید: با من کاری داشتید؟ ماشاءاللّه عجب زرنگ است؟ تُخس است. یک لحظه فکر کردم عوضی گرفتم پرسیدم: مگر شما نبودید که قاب می خواستید؟ خب برایتان ساخته ام دیگر. و قاب را از روی میز برداشتم و به طرفش دراز کردم. مثل اینکه قاب بزرگتر از آنی بود که در نظر گرفته بود، نپسندید و گفت: ولی من که اندازه نداده بودم. حوصله دوباره قاب درست کردن را نداشتم. اصلاً حوصله جر و بحث نداشتم؛ گفتم: خب شما یک چیزی خواستید؟ ما هم یک چیزی ساختیم دیگر، اگر باب طبع نیست، بیندازید زیر پایتان خردش کنید.

دلم برایش سوخت بچه بود داشت بزرگ می شد نخواستم دلش بشکند. اضافه کردم: یکی دیگر می سازم. بعد برای اینکه رویش نشد دوباره بخواد گفتم: بیشتر از یک هفته است که ظهرها این جا منتظر می نشینم. توی دلم گفتم دِ بگیر قال قضیه را بکن. طوری که دستش به قاب برسد به طرفش رفتم و قاب را به سویش دراز کردم … از نظر من کار تمام بود و می بایست تشریف مبارکش را می برد اما با کمال تعجب از من پرسید: شما که ظهرها خانه نمی روید زنتان ناراحت نمی شود؟ با بی حوصلگی گفتم: من زن ندارم. با سماجت که از آن قد و قیافه بعید بود پرسید: کسی را هم نشان کرده ندارید؟ عجب بلایی بود! راست گفتند فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه .

نقد کتاب شب سراب

کتاب شب سراب فقط توجیهی بود روی کارها و حرف های نادرست رحیم، شخصیت منفی بامداد خمار رو بقدری بالا کشونده بود و محبوبه رو آدمی کوته فکر و شکاک معرفی کرده بود، در حالی که تو زندگی واقعی محبوبه و رحیم بامداد خمار رو بیشتر می بینیم، جای جای این رمان سرکوفت این به محبوب زده شد بود که تو خواستی، تو دنبال من اومدی و … تمام مدتی که این کتاب رو می خوندم این احساس رو داشتم که یه دختر حق به زبون آوردن احساس و علاقه ش رو نسبت به کسی که دوست داره نباید داشته باشه؟ چون باید تا آخر عمر سرکوفت بشنوه!

حس خوبی نسبت به کتاب شب سراب نداشتم تنها دلیلی که باعث شد کتاب رو تا انتها بخونم کنجکاوی بابت این بود که بدونم چه توجیهاتی از زبون رحیم قراره گفته بشه.

شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:

تعداد بازدید: 6,071 بار

%D8%B4%D8%A8%20%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A8%20 nbookcity.com 1

عنوان کتاب: شب سراب

اقتباسی از کتاب بامداد خمار

نویسنده: ناهید ا پژواک

تعداد صفحات کتاب: 480 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 3 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

نوشته‌های مشابه

زن بیروتو عاقل تر از شوهرش است؛ قضایا را بهتر از شوهر خود میبیند و پیش بینی می کند و، به طوری که حوادث نشان میدهد پیش بینی های او درست بوده است. با این همه چون شوهرش در انجام دادن کاری...
بروزرسانی: 12 ماه قبل
تعداد بازدید: 121
داستانی درباره‌ی دوران باستان است و زندگی پسری پانزده ساله به نام آراگون را روایت می‌کند. او به صورت اتفاقی تخم یک اژدها به نام سفیرا را پیدا می‌کند. بر اساس افسانه‌ها تخم اژدها نیز صاحبش را انتخاب می‌کند و...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 246

2 پاسخ

  1. واقعا کوته فکریه نویسنده در این کتاب به حد بالایی پدیدار شده بسیار رمان سخیف و بدون ذره ای ارزش هنری حیف از کاغذی و زمانی که برای خواندنش صرف بشه

  2. فرصتی پدید آمد که من هردو کتاب را بخوانم.به نظرم شب سراب کتابی بود که میخواست رحیم را بابت کارهایش تبریه کند.در شب سراب رحیم کارهایی را که کرده بود منکر نمیشه از جمله کتک زدن محبوبه،پدر محبوبه با همه ناراحتیش از دست دخترش یک خانه و یک نجاری جهت کسب درآمد برای دامادش خرید و ماهانه مبلغ خوبی به عنوان کمک خرجی به دختر و دامادش میداد ولی رحیم به پدر محبوبه ناسزا میگفت.به نظرم قدر موقعیتی که براش پیش آمده بود را ندانست وبا کارهایش باعث شد محبوبه با جانش بازی کند و زندگیش را در خطر قرار دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *